سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم
در مقوله ی علم یا بقول خودمان دانش صرف نظر از اینکه بقول پیامبراعظم علم بدن باشد و یا علم دین و یا بقول امروزه اش دانش سخت افزاری باشد و یا دانش نرم افزار، گفتیم که در آثار علما و دانشمندان ما هم  دو نکته ی اساسی و بنیادی روشن نیست ، یکی همان نظم ترتیبی که عرض شد و یکی هم تقوی که سفارش امام است .
تقوای علمی هم مثل تقوای الهیست ، فرقش موضوع تقوی است ، یعنی همانطور که خدا را در نظر داریم ، در مقوله ی علم یا دانش هم موضوع چیز دیگری نیست جز همین که به آن علم یا دانش گفته می شود ، بنا براین می خواهیم ببینیم در این زمینه چه گفته شده تاکنون ، یعنی علما و دانشمندان ما در این رابطه چه گفته اند ؟
چراکه موضوع بحث ما دانش اندیشه است ونه دانش مثلا چشم ما که بقول مرحوم علامه افتاده باشد به یک چیزی در جهان خارج و با این افتادن ما نسبت به آن چیز علم یا دانش پیدا کرده باشیم ، یا بعد این افتادن مثلا بقول مرحوم مطهری که در قسمت قبلی نقل شد از ایشان مثلا دیدن آن چیز را دانستن بنامیم ، ویا ...
چراکه مقصود علم یا دانش است و دانستن فرق دارد با مثلا کشف چیزی با عضوی از اعضاء حسی ما و همینطورهم هدایتش بوسیله ی حسی از حواس ما تا برسد به حافظه یا بقول مرحوم علامه بایگانی که تازه نامش محفوظ است ! ویادآوریش هم هنوز فرق دارد با دانستنش .
پس علاوه بر روشن نبودن نظم و ترتیب این هم روشن نیست که چه فرقی دارد مثلا دیدن با دانستن ؟ یا مثلا حفظ کردن با دانستن ؟ بشرح ایضا یادآوری با دانستن ، ووو ؟
شما می توانید در همان پاورقیهای اصول فلسفه ی مرحوم علامه از مرحوم مطهری ببینید که به مکرر تاکید داشته اند که ( ما تا ذهن را نشناسیم ) علم هم نداریم ! در حالیکه صرف نظر از نظم و ترتیب این ذهن که هرگز روشن نشده ، مثلا همانطور که پیش از این مبحث در مباحث قبلی از ایشان نقل شده می بینیم که ایشان بین ذهن و حافظه تمیز قایل نشده اند و ایندو را یکی گرفته اند ، یا در همین که در قسمت قبلی از ایشان نقل شد دیدیم که صورتی نزد عقل را صورتی نزد ذهن هم فرموده اند .
با این حساب ما در آثار علما و دانشمندان خود راه بجایی نخواهیم برد ، چراکه مقصود ما اینست که بحث ما در این نیست که مثلا چشم ما افتاده به فرمایشات ایشان ، دیده ایم ، و بقول مرحوم علامه هم بعدش مجرد از حس را به بایگانی سپرده اید ، بلکه بعد اینهم که یادآوری کرده ایم حالا می خواهیم بدانیم که چه فرموده اند ؟
خب مسئله اینست که برای دانستن حالا چه بکنیم ؟ یعنی بعد ذکر و یا بقول خودمان یادآوری فرمایش ایشان چه بکنیم که بدانیم ؟
 آیا بمحض اینکه مثلا چشممان افتاد به چیزی می توان گفت مثلا : آن یک سیاهی است ؟ و یا حتی بعد یادآوریش هم ؟ در این قضیه حکم به سیاهی بودن چیزی شده و اینکه کار مثلا چشم ، حسش و همینطور حافظه و یادآوری که نیست ، این پس از معلوم شدن قضیه صورت می گیرد در حالیکه تا یادآوری آن چیز چنین اتفاقی هنوز نیفتاده که ما می خواهیم بدانیم این چیزی راکه ایشان فرمودند !
یعنی حتی علم مسموع هم اتفاق نیفتاده چه رسد به مطبوعش که امام فرمود : نفعی بحال ما ندارد مسموع تا مطبوع نشده باشد .
خب فکر می کنم مسئله روشن است ، که عبارتست است از اینکه برای دانستن چه می کنیم ؟ ونه مثلا برای دیدن ، یا کار دیگری از به کار های به اصطلاح ذهن ما .


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :286
بازدید دیروز :704
کل بازدید : 1344528
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ