سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لانه ی جاسوسی !

سلام علیکم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم 

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، لَهُ ... 

اسم این نوشته رو هم می خواستم فرهنگخونه بذارم ، یا خونه ی فرهنگ یا فرهنگی ، یا لونه ی ... ، و از ساخت و سازشم حرف بزنم ، ولی دیدم نه تنها خونه نداریم ، و فاقد اونیم و نیازمند بخونه ، بلکه بازم نه تنها مارو می خوان یاری کنند برای این نیازمندی ، که خب دستشون درد نکنه ، حالا کجا ؟ بمونه ، بلکه نیازی به یاری ما هم ندارن ! در ساخت و سازش ، فرهنگنامشم دارن ، نقشه ی ساختشم دارن ! حالا از کی ؟ اینم بمونه !

خلاصه زمین از اونا و ساختشم از اونا ! اصلام مام مال اونا ! دیگه ؟

کافیه ثبت نام کنه ! حالا کی ؟ لابد ما دیگه !

خب از جلو نظام به ترتیب شماره به پیش برای ثبت نام ، اول صفرا

هرکیم حالا بهر دلیل نتونسته بوقتش ثبت نام کنه ، بگم که امروز سی و یک فروردین 1393 آخرین فرصت داده شده ی . 

آی زنو بچه دار ! زنبیلو وردارو بیار ! 

مرد بی خونه ، زن بی خونه  ! خونه ندار ... بدوبیا ! نه داریم میایم ! اومدیم که بسازیم ، بسازیمتون ! ... ، مفت ! مجانی ! رایگان ... ! دیگه چی می خواین !؟ فقط ... 

خب یه وقت یه چیزی داریم و می خوایم براش اسم بذاریم ، یه وقتم اسمشو داریم ! اسم چی رو ؟ اسم یه چیزی رو ، حالا اسم اونی که میشه لمسش کرد گرفته تا خوندش ! کی لمس کنه ؟ اونکه مانند مثلا ماهی تواونه !؟ کی بخونه هم همینطور؟

وخوندنی هم فقط خوندنی باشه ؟ یا خوندنش تمومی داره ؟ وهنوز داری می خونی !؟ چیرو؟ همونو !؟ اونکه تموم شد !

یا در اون داری می خونی اونو و هنوز خواندنیس ! مثل خونه ، مثل لونه ... مثل ... !

که دراون لونه کردی ، بلکه لونه ، خونه ووو همش اونه ، توهم اونی ! اونم نه خونه و لونه ای صفر ، خالی و تهی در اون ! چه رسه به تو تو صفر ، خالی و تهی ! ثبت نام کنی ! اونم نام اونو ! تو خودت ! مثل اون ! 

ببخشین یادم رفت روز مادرو زنو بهتون تبریک بگم ، البته دیروز گفتم . 

آخه دیدم آفتاب داره کم کم میره که غروب کنه ، گفتم تا روشنه بگم ، تا شب نشده ، امروز و میگم ، با کسرهمزه و میم ساکن . 

امروزم آفتابش رفت پشت بلندیهایی که از بالاکن خونه ی ما بچشم میاد ، رادیو ظبطمون که رادیوش روشن نمیشه ، ولی جاتون خالی اذان مغربو از تلویزیون محلی شنیدم ، آخه مادر و دختر خونه که رفتن شهر مادر بزرگ بمناسبت امروز ، پسر خونه هم که شاید باز رفته باشگاه و تلویزیون در اختیارم . 

وقتی داشتم ایاک نعبد رکعت اولو می گفتم اونم همزمان داشت رکعت دوم آیه الله وحیدی گلپانگانی همینو می گفت ، بعد نماز و ... کلام امیرو داشت که سه تا ایاک نعبد و شایدم اعبد ! گفتن داریم ، از بدنیش گرفته تا حسیش که تا حالا براتون گفتم و اینم مثل امروز غروبی داره و ...

 

البته امروز یعنی سی و یک فروردین هزار و سیصد و نود و سه هنوز غروب نکرده ! تا اول بامداد فرداش مهلت ثبت نام هست ، یا انصراف از ثبت نامی که شده باشه ، بقول معروف ماهی رو هروقت ، وقتی که داشته باشی ، از آب بگیری تازس


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :682
بازدید دیروز :173
کل بازدید : 1344220
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ