پاسخی به پرسش :
صورت مسئله چنین است :
تنها اختلافی که در گفته های من ( جناب عکاس گرامی ) وشما ( یعنی بنده ) کاملا مشخصه اینکه شما به وحدت کامله ایی عقیده دارید که حتی اعمال بد انسانها را مربوط به خدا میکنه وحتی همه شرهایی که اتفاق میفته هم گویا تقصیر خدا بوده واز این ببعد هم تقصیر خداست اینجور همه چیز را به گردن خدا انداختن به نظر شما آیا درست است؟
بعد هم جناب عکاس گرامی فرموده اند :
اگر بگویید بله من اعتقاد ندارم که خدا خود مقصر این اتفاقات است که اگر چنین بود دیگر حساب کتاب بازیچه ایی بیش نبودحال نمیدانم چطور برداشت میکنید امیدوارم منظورتونو روشن وبه اندازه سواد زیر دیپلم ما بیان کنید که از خوندن کلمات قلمبه سلمبه( که فقط تو ظاهر سواد آدمو به رخ دیگرا ن میکشد وهیچی را بر دانش آدمی اضافه نمیکند وجز خستگی مغزفایده دیگری ندارد) استقبال نمیکنم آرزوی موفقیتتان را در کارهای نیکتان را از خداوند متعال خواستارم
اول عرض کنم که در صورت مسئله بروشنی پیداست که مثلا مقصود از ( همه ) حداکثر همان مثلا ( بد ) و رقم دیگرش می باشد و همینطور مثلا ( شر ) و رقم دیگرش .
حالا کاری هم به این نداریم که آیا مثل منطق جدید که دو رقم نطقش ( صفر یک ) است ایشان هم همه ای را که می فرمایند همینطور فرموده اند یا مثل منطق قدیم ( منطق ارسطویی را عرض می کنم ) برایشان فرقی ندارد که فرموده باشند ( خوب و بد ) ، همینطور ( خیر و شر ) ووو ، از جمله که در صورت مسئله ی ایشان آمده مثلا ایشان و بنده ؟ یا فرموده باشند ( بد و خوب ) ، همینطور ( شر و خیر ) ووو ؟
چراکه فرق دارد مثلا ( صفریک ) با ( یک صفر ) مثلا قدیمش .
ولی همانطور که عرض شد ایشان هم مثل منطق قدیم و جدیدش این دو ، یعنی بد و همینطور شر ووو را با رقم دیگرشان با یک کلمه ی ( همه ) در صورت مسئله ی خود آورده اند و بنده را متهم به این کرده اند که :
... شما به وحدت کامله ایی عقیده داری
و کلمه ی قلمبه و سلمبه ی وحدت کامله ی ایشان هم بماند .
ولی ایشان گویا نفرموده باشند که کدامیک از حداکثر دو رقمشان یعنی همان همه را به خدا نسبت می دهند ؟ در حالیکه قل ایشان هم مثل عرض بنده یکیست !
بله ، اختلاف کلمه داریم آنهم اینست که همه ی بنده مثل همه ی ایشان ، بقول خودشان ، دو رقمی نیست که یکی از همه ی خود را از خدا بدانم و یکی دیگر ، باز از همه ی خود را ، بقول ایشان نه !
یعنی در صورت مسئله نفرموده اند که آن یکی از همه ی ایشان از کیست ؟یا از کجا آورده اند ؟ ویا کی به ایشان داده که خودش فاقد آن نباشد ؟ فاقد شیئ یا ( چیز بقول ایشان ) که معطی آن نمی شود ؟
آری بنده هم با ایشان وحدت کلمه دارم که مثلا خوب را از خوب و بد را از بد می توان گرفت ، همینطور خیر را از خیر و شر را هم از شر ووو ، یعنی مثلا همان ایشان وبنده یا بعبارت دیگر بنده و ایشان .
: ( چراکه ) عرض شد فرق دارد ایشان و بنده و بنده و ایشان .
امیدوارم که هر صورت هیچکدام از ما بقول ایشان مثلا بد ، همینطور شر و از این دست نباشیم و هردو زیر سایه ی آقایمان بسر بریم که همه ی ماست و دو رقمی هم نیست .
خب روز جمعه ای هم بسر رسید و باز نیامد همه ی ما .