پیدایش کثرت در معرفت یا شناخت (3) :
صورت مسئله (3) :
نقطه ی آغاز (4) :
بطور خلاصه برای عزیزانی که هنوز فرصت افتادن چشمشان به توضیح داده شده را نداشته اند عرض شود که تا اینجای بحث بنقل از مرحوم علامه و توضیحات استاد شهید : نقطه ی آغاز نه تنها محفوظ محسوس مثلا دیده شده ما که با افتادن چشم به آن در جهان خارج همین جهان خارج است ، بلکه پیش کشیدن یا یادآوری ما هم تا اینجا چیزی جز یادآوری جهان خارج نیست .
بنابر این دخلی به بحث ما ندارد که پیگیر نقطه ی آغاز پیدایش کثرت در معرفت یا شناخت و شناخت اندیشه هستیم ، که مراد از افتادن چشممان به جهان خارج حتی یادآوری آن نیست ، چه رسد که نهایتش بقول مرحوم علامه حفظ یا بایگانی آن باشد ، بلکه مراد از یادآوری حافظه هم تفکر یا اندیشیدن در باره آنست ، چراکه بنابر تعریفی از فکر هم که گفته شده : حرکة الی المبادی ، مثل حرکت به جهان خارج ، من المبادی الی المراد هم گفته شده ، پس مراد فقط حفظ یا بایگانی جهان خارج نیست ، : ( چراکه ) ما حداقل یادآوریش هم می کنیم .
این شامل نه تنها فرمایشات مثلا حضرت علامه و بشرح ایضا استاد شهید هم می شود ، بلکه فرقی هم ندارد که مثلا چشم ما افتاده باشد به اولین آیه ای از قرآن هم که در آن فکر یا اندیشه آمده ، آیه ی : انه فکر و قدر ، را عرض می کنم .
البته این حرف ما هم باز ناطق بود بقول مرحوم علامه که توضیح آن هم بعرض رسید .
مگر اینکه ذکر یا یادآوری محفوظ فقط یادآوری جهان خارج نباشد و بقول مرحوم خمینی : ضمیر آگاهی هم داشته باشیم که به نقل از جهان خارج هم نباشد و مثلا بقول چشم حس بینایی ما باشد .
به عبارت دیگر ما بعنوان یک طالب علم و بشرح ایضا معرفت یا بقول خودمان جوینده ی دانش و همینطور شناخت خود و از جمله فکر یا اندیشه ی خود بقول مثلا برنامه ی : ضمیر منیر سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، کاری به جهان خارج و برفرض کثیر و متعدد یا زیاد بودنش نداشته باشیم و سر و کارما دستکم با مثلا چشم خودمان باشد که کثیر تر از نه تنها بر و بحرست بلکه به آسمان در جهان خارج هم می افتد .
و فعلا هم کاری با علم و معرفت و یا بقول خودمان دانش و شناخت دینی هم نداریم ، هرچند که دانشگاه دینی یا اسلامی ما هم بقول پیامبر اعظم صل الله علیه واله وسلم بیرونی نباشد ، بلکه : انا مدینة العلم و ... .
خب ، این تا اینجای کار ، حالا هم می خواهیم هم باز ببینیم که بعد این هم مثلا مرحوم علامه در این زمینه چه فرموده اند ؟ هر چند بحث ما بحث دینی نیست که بپرسیم از : اهل ذکر یا یادآوری بقول خودمان ، تا بعد ذکر وارث ایشان باشیم که تفکر یا اندیشیدنمان دینی باشد .
خب ایشان ، مرحوم علامه را عرض می کنم ، می خواهند بفرمایند که کاری به جهان خارج ندارند بلکه نقطه ی آغاز کارشان یکی از قوای سه گانه ی خودمانست ، قوه ی خیالمان که پس از قوه ی حسی ماست که دستاورد های حسی و بر فرض کثیر و متعدد و یا زیاد حسی را هم که یکی از اقسام علم حضوری ما هم بقول ایشان می باشد تبدیل به علم حصولی می کند .
خب برای اینکه بازهم شما عزیزان را خسته نکنم فعلا تا همین جا را داشته باشیم ، حالا در حافظه یا بایگانی یا جای دیگر مان ؟ بماند ، تا ان شاءالله بعد یادآوریش به آن بپردازیم یا به آن فکر کنیم .
فقط بد نیست در مورد فرض یه فرمایشی از استاد شهید را ببنیم که در اثر خوب نقدی بر مارکسیسم ایشان دیده ام .
ایشان در آن کتاب تحت عنوان : مارکس و فلسفه ی هگل ، فرموده اند :
... به شاگرد می گفتند تو اینرا ( که یه حس و یه خیال و یه عقل داریم ، حالا نخست خیال و الباقی تحت آن یا ... ؟ بماند ) فعلا تعبدا فرض کن و روی این فرض ببین قضیه چگونه است تا بعد در محل خودش برایت ثابت شود ، ... .
روشن است که مطلب داخل این چیه پرانتز از بنده بود ، هر چند بقول مرحوم علامه ما باید فرض را بر این بگذاریم که یه قوه داریم و اونم قوه ی خیال و آغاز کارمان از همین نقطه است .
تا بعد یاعلی .