پیدایش کثرت در معرفت یا شناخت (3) :
صورت مسئله (3) :
نقطه ی آغاز (5) :
گفتیم که به نظر مرحوم علامه نقطه ی آغاز قوه ی خیالی است ، البته پس از اینکه بقول ایشان : مثلا عضو بینایی ما افتاد به چیزی در جهان خارج و آنرا دیدیم .
حالا کاری هم به این نداریم که پس از حس آن تجرید از حسی که ایشان می فرمایند یعنی چه ؟ و آیا تجرید کننده هم همین قوه ی خیال ماست ؟ ووو ؟ مثلا تجزیه و ترکیبی هم که استاد شهید در پاورقی فرموده اند و تفکر یا اندیشیدن را هم نوع زاینده ی ترکیب عنوان فرموده اند هم همینطور ، یعنی فعلا بماند .
و نه تنها با این هم کاری فعلا نداریم که بقول استاد شهید قوه ی خیال و حافظه یا بایگانی بقول مرحوم علامه یکیست ، بلکه با یادآوری حافظه هم کاری نداریم که پس از مرحله ی حس در مرحله ی همین قوه ی خیال یا حافظه است ؟ یا مرحله ی بعد این قوه یعنی قوه ی عقل ؟ که مشروح این سه مرحله از قول ایشان بعرض رسید .
فقط این پرسش را مطرح می کنم در اینجا ، یعنی در به اصطلاح دنیای این چیه اینترنت جهانی !؟ که آیا حکم یا فرمانی که مرحوم علامه در فرمایشات خویش دارند چند رقمیست ؟
یعنی با این هم کاری ندارم که این کار ، حکم یا فرمان را عرض می کنم ، کار حس است ؟ یا خیال ویا عقل ایشان ؟
کدام حکم یا فرمان بقول خودمان ؟
همان که در این فرمایش مرحوم علامه آمده :
در نخستین بار که چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد و البته این سخن بعنوان مثال گفته مىشود و گر نه پیش از این مرحله مراحل زیادى از حس و بویژه از راه لمس پیمودهایم و تا اندازهاى خواص مختلف اجسام را یافتیم فرض کنیم یک سیاهى و یک سفیدى دیدیم سیاهى و سفیدى براى مثال اخذ شده و غرض دو خاصه حقیقى از خواص محسوسه اجسام است مثلا اول سیاهى را که با حرکت ابصار بوى رسیده بودیم و پس از وى سفیدى را ادراک کنیم و البته هنگامى که سیاهى را ادراک کردیم معناى وى را با تجرید از حس ادراک نموده یعنى پیش خود بایگانى و ضبط کرده و پس از آن بادراک سفیدى پرداختیم و هنگامى که با حرکت دومى به سفیدى رسیدیم هنگامى است که سیاهى را داریم همینکه به سفیدى رسیدیم سیاهى را در آنجا نخواهیم یافت و معلوم دویمى را چون بجائى که اولى را برده بودیم ببریم ... .
واستاد شهید هم در پاورقی این قسمت از فرمایش ایشان فرموده اند :
( یکى از اعمال مخصوص ذهنى عمل مقایسه سنجش است از لحاظ ترتیب قدر مسلم اینست که این عمل پس از عمل تخیل تبدیل کردن علم حضورى به علم حصولى و پس از سپردن حد اقل دو صورت به قوه حافظه انجام مىگیرد هر چند در عمل مقایسه وجود دو صورت شرط نیست زیرا ممکن استیک چیز خودش را با خودش سنجید و مقایسه کرد ولى قدرت ذهن بر این عمل وقتى پیدا مىشود که حد اقل دو صورت پیش خود حاضر داشته باشد . ذهن در اثر قوه سنجش قدرت دارد که هر دو چیز را با یکدیگر مثال سفیدى و سیاهى متن و یا یک چیز خودش را با خودش مثال سیاهى و سیاهى متن بسنجد و تطبیق کند و چون در این مرحله مقایسه بین دو مفهوم است و نظر بخارج نیستباصطلاح حمل اولى است نه حمل شایع و دو مفهوم بسیط را با یکدیگر مقایسه مىکنیم ذهن بلا واسطه حکم ایجابى یا سلبى مىنماید یعنى در تصدیق خود احتیاج به حد اوسط ندارد و از اینجا معلوم مىشود که اولین تصدیقهایى که ذهن بانها نائل مىشود مربوط به عالم مفاهیم است نه به عالم خارج حمل اولى است نه حمل شایع بعضى از روانشناسان جدید معتقدند که اولین احکامى که ذهن طفل صادر مىکند مربوط بخواص اشیاء خارجى است و قهرا از قبیل حمل شایع است نه حمل اولى و البته آن هم آن خواصى که با احساسات و تمایلات طفل بستگى دارد از قبیل این قند شیرین است و در حقیقت طفل در احکام اولیه خود ارزش اشیاء را براى خود و بعبارت دیگر منافع خود را از اشیاء بیان مىکند تحقیق در این مطلب که آیا اولین احکام ذهن چیستبا غرض این مقاله بستگى ندارد آنچه با غرض این مقاله بستگى دارد اینست که مفاهیم وجود و عدم و وحدت و کثرت بلکه ضرورت و امکان و امتناع پس از توفیق یافتن به حمل چیزى بر چیزى و برقرار کردن نسبتبین دو چیز براى ذهن پیدا مىشود .
بعضى دیگر پنداشتهاند که اولین حکمى که ذهن صادر مىکند حکم بوجود دنیاى خارج است و البته این نظریه از چند جهت مخدوش است و لا اقل از این جهت که حکم بوجود دنیاى خارج فرع اینست که ذهن تصورى از وجود هستى داشته باشد و تصور وجود نه فطرى است و نه از راه هیچیک از حواس معقول است که وارد ذهن شود و این تصور فقط پس از توفیق یافتن به حمل و حکم بین دو چیز براى ذهن دست مىدهد پس لازم است قبل از آنکه ذهن حکم مىکند بوجود عالم خارج لا اقل یک حکم دیگر کرده باشد .)
خواننده ی عزیز دقت دارند که نه تنها در موضوع بحث از نقطه ی آغاز ، بلکه در موضوع پیدایش کثرت در معرفت یا شناخت و همینطور در تعریف اندیشه هم این دورقم نقش اساسی و بنیادی دارد و اصلا بنای کار هم در منطق قدیم ارسطویی و هم در منطق جدید ریاضی یا این چیه رایانه ای و حتی منطق تازه بدوران رسیده ی این چیه فازی هم بر دو رقم گذاشته می شود ، حالا چه به زبان قدیمش ( ایجاب و سلب ) و چه با الفبای جدیدش ( صفر و یک ) .
و همانطور که پیش از این به نقل از استاد شهید بعرض رسید ، به دانش آموز یا شاگرد هم گفته می شود :
... تو اینرا ( این دو رقم را عرض می کنم ) فعلا تعبدا فرض کن و روی این فرض ببین قضیه چگونه است تا بعد در محل خودش برایت ثابت شود ، ... .
بعبارت دیگر بعد گفته خواهد شد که این را از کجا آورده اند ؟ در جهان خارج که مثلا چشم به آن نیفتاده ، مثل مثلا دو حالت قطع و وصلی که در ریاضیات برای شاگرد گفته می شود ! حالا بماند چند حالتی منطق فازی !؟
پس در کدام جهان ؟ ان شاءالله در فرصت بعدی ببنیم مرحوم علامه این دو رقم را از کجا آورده اند ؟ این حکم یا فرمان دو رقمی را عرض می کنم .
فعلا خدا نگهدار .