تمدن اسلامی ب ش :
... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ... .
سلام علیکم .
ضمن اینکه امیدوارم دهه ی اول ماه مبارک رمضان رو بخوبی پشت سر گذاشته و دهه بهتریم پیش رو داشته باشین ، باز پیشاپیش (الف) نیمه ی ماه مبارک رمضان رو تبریک میگم ، وتا :"یاد"م نرفته ، بازم :"پیشاپیش" ، نیمه شب (ب) نیمه ی دومشم تبریک و تسلیت بگم ! و بعد ، یا بقولی :"قبل" از همه چیز ببینم نوشته ی قبلی (پ) آیا بالغه ، یعنی بقول اون برنامه تلویزیونی :"اتفاق" : قبال فهم برا همه بود !؟
بعبارت دیگه یه "اتفاق"ی برا همه افتاد !؟ و بقولی :
... ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ؟ ... .
که گفته شده :
... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ، ... .
و بقول من قابل درک یا دریافتی برا همه بود !؟ حالا هریک از ما ! چه درک یا دریافتی داشتیم ؟ بمونه !
چرا ؟ خب تا بعدش برم سراغ بعدیش ، یا بقولی مابعد ، یا بقول برنامه ی :"معرفت" شبکه ی دانایی این :
ج.ا
:"ماقبل"ش ! مثل چی ! خب مانند مثلا این :"دانش بنیان"ی که گفته میشه دیگه ! حالا چه بعنوان :"مابعد" ! و چه :"مابعد" ش !
خب ! چی گفتم ؟ یا نوشتم ؟ گفتم که یه نوشته خواننده داره ! خب کافیه که نویسنده اش نوشته ی خودشو خونده باشه ! خصوصا وقتیم که نوشته اش در رابطه با نوشته ای باشه که اونو خونده ! حالا چه بعد افتادن اون نوشته به چشش ! مثلا بقول مرحوم علامه ، که گفته شد ، و چه با افتادن اون نوشته به چشش ! و مثلا بقول مثلا اشراقی ! و اتفاق ما بعد یا ماقبلشم ، یعنی اتفاق :"دوم"م بمونه ! و ... ! مثلا قابل اعتماد کردنم بهش ! به اینم ! یعنی به "دوم"ی اولی!م ! شایدم بقولی :"اول"ی دومی !
حالا اینم دومی اولی خودشم بمونه !
خب ! ماه رمضانه و ماه نزول ! خواستم بپرسم که تا کجا !؟ تا مثلا قابل لمسم !؟ چه :"قدر" !؟
حالا بمونه که ما کجا هستیم !؟ آیا بقولی : اندر خم کوچه ! و اولین کوچه هم !؟ کوچه شهر رو میگم!؟ که گویا بعضیا :"هفت شهر"شم گشته اند ! و ما ... .
خب ! وقت بخیر و امیدوارم تو بورس ! باشین ان شاءالله !
رهگیری (6) :
علاوه بر زبان کار که لازمه ی کاره (1) نکته ی اصلی تر خود کاره (2) مثلا در همون نوشته هایی که برا آقا اباعبدالله علیه السلام نوشته می شد ، و نوشته ای که تو اونا بود که آقا نماینده ی خودشو فرستاد و خودشم راهی شد ، حرف از عدم کاری بود که :"اقدام و عمل" به اون کارو از آقا می خواستن ! در حالیکه هرکدوم از نویسندگان نامه دست به همین کار زده بودن ! و منتظر اقدام و عمل آقا نبودن !
مگه اینکه گفته بشه پیگیر چیزی بودن ، یا کاری بودن که که مثلا به نقل از متفکر انقلاب استاد شهید مرتضی مطهری قبلا براتون گفتم ، فاقد اون بودن !
یا اینکه موضوع موضوع بحث منه ! و پیگیری پیگیری امام نیست ! بلکه پیگیری مامومه ! (3) .
خب اینترنت داره امروز قر میده و میره و میاد ، بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله
--------------------------------------------------------
(1) – بعنوان مثال همین :"بسته" ای که دیشب خبرشو شبکه ی یک تلویزیون داد ، حالا هدف اون بازم :"رونق" کاره ؟ یا نه مثلا بازم :"خروج از رکود" کار ؟ و یا ... ؟ و مثلا :"اقدام و عملی " در راستای :"اقتصاد مقاومتی" و رونقش ؟ یا خروج از رکودش ؟ و یا ... ؟ بمونه ، ولی یه کاره دیگه . خب ، همونطور که بعنوان مثال در :"تحریریه" ی خبر تلویزیون کارشناس یا کار بلدیم گفت ، آیا به زبون :"بانک مرکزی" گفته شده !؟ که تاسیسش در ایران ، و بعدشم ادامش در جمهوری اسلامی ، از اول برا اینکار نبوده ! همینطور زبون :"بازار بورس" م نمی گم زبون این کار نیست ، چراکه اینم مثل بانک مرکزی همچین نیست که هیچ کاری ازش برنیاد ، ولی هدف این نیست که حالا یه کاره بشه ! نمی گم حالا گفته نشه که (سکاندار) کار چیکار می کنه ؟ یا بقولی چرا کاری نمیکنه !؟ ووو ؟ اونم نه از باب مچ گیری و ... ، که زبونش فرق داره ! و از زبونش پیداس که دنبال کار نمیگرده ، مثل ما ! بلکه مثلا همونطور که قبلانم به نقل از اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه براتون گفتم رهگیر ! :"عدم کار" ، نه عدم کاره ! و نه بقول عربا : عدم الکار (2) .
(2) - البته همونطور که گفته شد اگه کار حتی دوتا هم نباشه و یکی از این دو هم در مقابل دیگری باشه ، و تقابلشونم نقض دیگری باشه ، همینطور اقسام دیگری از تقابل که گفته بشه ، که شده ، که لازمم نیست همدیگه رو نقض کنن ، یا ضد هم باشن ، حتی اگه یکی مثلا بزرگتر از دیگری باشه و یا یکی کوچکتر اون یکی ، بازم حرف دو کاره .
(3) - مثل همین خریدار اوراق :"اسلامی" ، نه فروشنده ی :"اسلامی" اون ! اونم نه صمدیش ! بلکه هرکی که اون اوراقو بتونه بخره تو (این) کار ! ولو کم قیمت ترشو ! حالا بمونه که این خودش میشه (یه) تو بازار کار ! و کارآفرین برا دست به دست شدن و ... ، و نه تنها خروج از رکود کار ، رونق ووو ، و در راستای اقتصاد مقاومتیم ، بلکه ایجاد کار ! و : " خلق الکار " . بعدشم :" علمه الزّبون کار " ! که گفتم بعد خود کاره .