سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیریت بحران علمی دینی 2 :

... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ،أَلَّا تَعْلُوا عَلَی وَأْتُونِی (پ)، ... .

سلام علیکم ، صبح بخیر

اشاره :

ضمن عرض تسلیت و تبریک ، در یکی (پ2) از خبرا گفتم :

... ، به شما دوتا هم دیگه ربطی نداره ! ... .

چرا !؟ یعنی اگه پرسیده بشه ، حالا من گفتم :

چرا!؟

واجب نیست که شما ، جفتتونم حکما بگید :

چرا !؟

خب ، برا اینکه یکیش باسم یا بنام :

... و ما

بود ، خب ما یعنی چی !؟ و یعنی کی !؟

...

واما بعد : 

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ (پ3) ... .

به نام ما :

یادمه (پ4) ، که اونوقتا یکی از شما دوتا هنوز بدنیا نیومده بود ، یه نوشته ای فرستادم و توش اومده بود :

ای ارس با تو بگویم ما بگو ، ... .

خب کنار سد ارس تو حسن کندی بودیم اونوقتا ، راستی یاد گلشن راز شیخ محمود افتادم ، که یه شبه نوشته و اونم به شعر و توش اومده :

مرا از شاعرخود عار ناید ، که در صد قرن چون عطار ناید .

همون عطاری که ملای رومی گفته :

هفت شهر(پ6) عشق را عطار گشت ، ما (پ7) هنوزاندر خم یک کوچه ایم .

 خب ، قبل اینکه پاسخ به پرسش از ما رو بقول عطار بگم ، بد نیست یه برگشتی به بعد پرسشی که سقراط مطرح کردداشته باشیم وبیشترشم برا اینکه ، گویا برا اولین بار ، البته در تاریخ علم یا دانش ، راه ، روش و یا مِتُد پاسخگوییم مطرح که بهش:"فن مامایی"م گفته شده ، و برا اینم که تو کوچه و بازاربکار گرفته میشد ، نه تو مثلا :"آکادمی" ، مدرسه و دانشگاه و همینطورم حوزه ، که اونوقتا تا قرون وسطی در غرب و اروپا :"ویژه" ی علوم دینی" نشده بود ، خب بتبع متد یا روش پاسخگویی ، خب اولین پرسشم چی !؟ بمونه ! فی جمله همین پرسشگرو پاسخگو ! اونم گفتم که تو کوچه و بازار !؟ که برا مدیریت بحرانش شاگرد استاد ، بردش تو :"غار" !؟ خب حالا تو کدوم کوهستانی !؟ هنوز در مثلا :"کوههای فنلاند" و در شرقشم :"کوههای کهک" دایر نشده بود ! که یه :"اتاق" ی یا :"تکیه" و یا :"خیمه" ای هم به :"علوم عرفانی" اختصاص داده بشه ، به :"هیئت" ش دیگه ! خب برا :"دوست دشتنی" استاد دیگه ! البته :"شدید" و:"عاشقانه " ، برا رسیدن به دوستداشتنی ، حالا کدوم یک از :"پلت فرم" موجود !؟ یا در دست !؟ خب یکی از اون که یکی دیگه برا رسیدن به اون یکی دیگه پرس و جو می کنه دیگه ! مگه اینکه جفت :"ما" یکی باشه ، یا ...   

خب ، راستی از استاد ما چه خبر !؟ آیا بقولی :

آن یار دوست داشتنی ، حالا دیگه معشوق عاشقش ، نه دوستدارش دیگه ! کزو گشت جام زهر نوش جان ، خب جرمش این بود که نرفته بود تو "غار" دیگه ! که از دست سوفیست یا دانشمند بدور که نه ! دست نیافتی بشه ! و :"مثل" ی از اون رو دیوار غار اکران یا به نمایش گذاشته بشه ! یادش بخیر !

خب ، برگردیم به مای شیخ عطار ، و مثالی از ما ، حالا سیما !؟ یا با :"استاد" سی !؟ یا با "راهنما" 31 !؟ بمونه ، و با روش ، متد ویا ... ی :  

... مَنْطِقَ الطَّیرِ ... .

البته پیش از علمی شدن منطق ! نه بعدش تو "آکادمی" یا دانشگاه و حوزه تا قرون وسطی در غرب و اروپا ، که علم یا دانش منطقم یکی بود ، هم در اعلی و هم در سفلی ، و هم وسطی یِ ایندو ! و با رنسانس یا انقلاب صنعتی سفلی راهشو جدا کرد ! از مدرسه هم پناه برد به کوه ! و اونجا مشاهده و آزمایش کردو مهندسی معکوسم ، وسواره که برگشته تو شهر :"هفت شهر عشق" م عاشق خودش کرد !  با :

... عُلِّمْنَا مَنْطِقَ ... .

ش ، تا همین قرن گذشته که باز منطقا یکی شد ! توسط پشت پرده ی :"کنگره ی وین" که :

چرا مسیحی نیستم !؟

بود ! نه علمی کننده ، یا منطقی کننده ی دوستدار و شدید یا عاشقشم ! که هنوزم بقوت خود باقیه ، و نه فقط در حوزه یا مدارس ویژه ی علوم دینی ، منجمله علوم عرفانی دینی ، بلکه در دانشگاهم ! حالا تحت علوم انسانیم که باشه ، چه مانعی داره !؟ فقط حیف که مثلا تو :"برنامه" ی :"ثریا" ی تلویزیون چرا :"غایب" بود !؟ یه پدر، یه مادرم نداشت !؟ که بعنوان والدین علوم عرفانی علوم انسانی دعوت بشه !؟ که نظرشو به :"نمایش" بذاره !؟ و تماشا کنن دوستداراش و حتی عاشقاشم !؟

خب ، برگردیم به دوران شیخ ، که هنوز علمی نشده بود منطق ! و منطق الطیر .

البته یادمون نره که :

ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست ، ... .

زحمت زیاد ، تا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی .

راستی ! یادم رفت ! این هُدهُد کجاس !؟

... أَمْ کَانَ مِنَ الْ (پ10) !؟ ... .

خب حالا دیگه نخود نخود ، هرکی رود خانه ی خود ، و بقول مورچه ها برویم بخانه ، شب بخیر و خوابای خوب ببینید .

 

 

پ2 – در یکی دیگه چی گفتم !؟ آیا بقولی :"نگفتم" ... !؟

پ4 – یادمه ! فراموش نکردم این ما یعنی چی !؟ ی سقراطی با لهجه ی بَرَره ای اونم ، گفتم که ان شاءالله :"خدمت" اونم میرسم .

حالا بمونه که بقول ما ! ترکا : چرا راه دور بریم ، باغچه نزدیک !

نه "خدمت" مثلا همولایتی و همشهری (5) خودمونم ، که فرموده :

برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد ... . 

نزدیک تر ! و :"قرار" گاه خاتم اینم ! بعنوان مثال . 

پ6 – حالا  آسمونی یا زمینیش !؟ و آسمونیم آسمون اول یا آخرش !؟ بمونه ! که اگه :"قرارگاه" خاتم باشه ! که آخریش آسمون :"دل"ه ، مگه اینکه :"معراج" شم بحساب بیاد و مقصودم :"مسجد" سمیع و بصیر نباشه ! دستکم "مسجد" ذکر (پ8) ش باشه !

پ8 – مسجد کوفه ، یادآور مسجد مدینه ، نه مسجدال(پ9) ... . 

پ10 - تو دهکده ی جهانی !؟ سلیمانی !؟ 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :474
بازدید دیروز :2409
کل بازدید : 1341421
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ