سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوران اندیشه در قرآن :  

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا ... .

اشاره : دوران پایانی .

در غرب ، در اروپا و در فرانسه ، که امروزه شاید بعنوان مثال آمریکا بخواد پرچمدار اون باشه ، انقلاب رخ داد که از اون به انقلاب صنعتی یاد (1) میشه ، و به رنساسم ، که من با معنی ایندو کار چندانی ندارم ، چراکه شاید تعبیرات دیگه هم براش بکار برده بشه و کاربشه این کار !

حتی با اینم کار ندارم که گفته شده باشه دورانی نو ، جدید و یا از این دستم کلید خورده ، بلکه حتی دوره پایانیم بحساب بیاد .

چراکه انقلابات ، رنسانسهای  بروز ، بساعت ، دقیقه و ثانیه ووو ی اینم ، خب ادامه ی همان انقلاب صنعتی و رنسانسه و حتی گفته هم بشه که مثل دوران قبلی توقف ، پایان و یایان دهیم نداره .

که سرنوشتی مثل دوران قبلی سرش بیاد ، که خبر از دوران بعدیش نداشت ! و خودشو اولین و آخرین دورانم می دونست ! نه مثل دوران بعدیش ، که دوران نو ، جدید و از این دست نامیده خودشو !  

که بعنوان مثال دوران نو دوران کهنه ، یا جدید قدیمی و از این دسته ، و نه تنها کهنه ، قدیمی و از دستم به سرش نمیاد ، بلکه دوران این بوده ! اینی که هست ! و خب خواهد بود دیگه !

بعبارت دیگه اول و آخرم اولش و آخرش ! اول و آخره همینه که الانه ! و نتها گذشته ، بلکه روز ، ساعت ، دقیقه و ثانیه ووو ی آینده اونم مثل امروز یا الیومشه ! و یا از این دست به زبونی دیگه به معنی امروز !

خب ! حالا تو کهنه ، قدیمی و از این دستش ، یا دیروز امروزش ، عتیقه یا زیرخاکی که نه ! یه چیزی دینی نمیشه کشف کرد ؟ که قدیمی یا کهنه و از این دست باشه و دورانش به پایان رسیده باشه !؟ مثلا در ایران !؟ یا دیروزی باشه ! مثل امروزی !؟ کاریم به این ندارم !

فضای فکر یا اندیشه :

با امروزش کار دارم ، چیکار ؟ خب فکرکنم یا بیندیشم دیگه ! در چی ؟ خب در امروز دیگه ! که دیروز و فردا هم داره ! بعبارت دیگه گذشته و آینده هم داره ، ساعت ، دقیقه و ثانیه وووی اینشم که هست الان ! مگه اینکه الان وقت یا زمان  فکر یا اندیشه نباشه ! به مثلا :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر ، ... ، وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ، ... .

و یا :

... ، وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِی وَبَنِی أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ ، ... .

و یا :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ (2)إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، ... .

و آنه مثلا یادآوری باشه ! حالا زاینده ی اونم نه ، که بقول استاد شهید ، که پیش از این ، در بحث قبلی و نوشته ی قبلی گفته شد ، فکر یا اندیشه باشه .

یا آنه چی باشه ؟ که در آن باشه ؟ که در فضای آنم باشه !؟

زیرنویس :

1 – که اگر ، که در بحث قبلی گذشت ، یادکرد یادی (زاینده) باشه ، برا فرانسه ، اروپا ، غرب و شرقشم ، در آنزمان ، و امروزه مثلا از آمریکا برا دیگر ! از کره ی زمین ، و یادآوری زاینده هم فکر یا اندیشه نامیده بشه ، اونوقت یادی میشه که فکر یا اندیشه ی کره ی زمین میشه و اختصاص به مثلا  آمریکای فرانسه ی انروز نداره .  

2 – اهل یاد ، یادآوری . 


  

پیدایش پدیده 7 :

بِإسمِ ... ، تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ ... .

سلام علیکم

اول جمعه ی اول ماهو بهتون تبریک بگم ، بعد بریم دنبال اونکه گفتم ، که بهتره میدون کار خونه باشه .

بله درستکه پیر شدم و حدود شصت و سه سالمه ، حالا هجری قمریش بمونه ، ولی بازنشست که نشدم ، که خونه نشین بشم و با حقوق بازنشستگی بگذرنونم و میدون کارو تنگ تر کنم و بعدشم برم تو خودم و از دنیای بیرون کم کم دل بکنم و راهی دنیایی دیگه بشم و این داستان زندگی تواین دنیا باشه و کار تو اون ، که با چشم باز کردن به اون آغاز شده باشه و با چشم بستنم به پایان برسه . 

جونم برای شما دوتا ، بچه های مسجد که نه ، خونه رو میگم ، جوونا بگه یادم میاد یه امام جمعه ای ، اونم تو خطبه ی نماز ، گفت بعضیا اول سوره ی یاسینو یس می خونن ، مثل بله ی زبونی ، حالا در مقابل چی و برای چی بله ؟ بمونه ، چراکه صرف نظر از بله ی همگانی اول پیدایش ، خب مگه قرار نیست که مردمی بله گو داشته باشن ؟! یا بقولی " موظف " ؟ وگرنه بقولشون مردمی " سرگردون " خواهن داشت ؟!

بگذریم ، بله ! داستان زندگی تو این دنیا مثل یک چشم باز کردن به اون و چشم بستنه از اونه ، بهمین اندازه . 

قد همون که رفتم بیرون و چشمم افتاد به ماه که تو آسمون پیدا بود . 

حالا شما تو سرازیری تند بیرون ، چشمتون بیفته به کوچه هم همینطور ، یعنی تو خیابون پیدا میشه ، خیابونم تو شهرش ، ووو ، یعنی فضانوردشم پا گذاشته روی کره ماهی که تو آسمونه .

پس فضا همون فضاست و منکه فضارو برای کار تنگ نکردم ! اونم وقتی گفته : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " باشه .

خب داریم به اذان ظهر جمعه به افق خودمون نزدیک میشیم ، باشه ان شاءالله برا بعد نماز ظهر ، البته تو خونه ، حتی به جماعت ، ...

قبول باشه 

بِ ...،الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ... ، وَلَوْ یؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَکِنْ یؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیرًا.  

مثلا همین فضایی که بهنگام سجده در نماز ظهر داشتیم ، و یا بهنگام عصر ، که مثل چشم که افتاد به ماه تو آسمون ، پیشانی بدن گذاشته شد بر زمین ، البته زمین خونه .

حالا کاری نداریم که بقول خطبه ی فدکیه همراه با تواضع هم بود و دور کردن تکبر ؟ ولی براثر سجود پیشانی هم مثل چشم دیداری داشت و زندگی ، ولو قد تماسی که با زمین داشت . 

حالا این ارتباط ما ، منجمله شما دوتا ، با دنیای بیرون آیا محدود شده به مهر زیر پیشونی ؟ یا شامل زمین خونه هم میشه ؟ و اگر گفته بشه ، حالا : "کوچه و خیابون و آزاد راههای دیگه " بمونه ولی :"شهرما خونه ی ما" چطور ؟ همینطور :" ایران خانه ی ما "  ؟ و :" کره زمین " که از نام و اسمش پیداس که زمینه و کشور مثلا ایران و شهراش روی اون "پیدا" شده ، مثل ماه که گفتم :" تو آسمون پیدا شد " و ...

که بر "اثر سجود" پیدا شد . 

خب جمعه هم داره غروب میکنه و اذان مغرب و هنگامه ی پیدایش پدیده ... 

قبول باشه

... ، ک ... .

از همه ی اینا گذشته ، چند بار بریم بیرون ؟ تا حالا چهار بار رفتیم و کارفرما کارش آماده نبوده ، از دویست هزار تومان پیش پرداخت چقدشو داده باشیم بابت بنزین رفت و اومد ؟ گوش شیطون کرحالا خوبه که گیرپلیس راه نیفتادیم که ماشینو بفرسته پارگینگ ! برا مثلا تموم شدن بیمه ، که معلوم نیست امسال چقد باید بابتش بدیم ؟ و پلیس راهم که بقول درسهایی از قرآن شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران وقتی مدرک بخواد مثل " گواهینامه " کاری نداره که ما کار داریم و درآمدی داشته ایم و "بیمه نامه" رو تجدید نکردیم ؟ ووو ؟ اونم مثل کارفرما کاری به ما نداره !

در حالیکه در قرارداد اومده : ضرر و زیان ناشی از تعطیلی کار از طرف هرکدوم بعهده ی همون طرفه . 

 ... ، ط ... .

از اینام گذشته ، منکه دست کارفرمای بیرونو تا خونه که باز گذاشتم ! اگه مسجد محل رو خونه ی خودمون می گفتم که ...

یا بقول ایشون کوچه و خیابون که نه ، شهرمی شد خونه ی ما که دستش از شهرم کوتاه می شد ! و اگه مام وطنم می گفتم که از کشور ایرانم که بیرونش کرده بودم و ... ! ووو 

 ... ، إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ، لَیسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ، ... .

همونطور که دستش گفتم کوتاهه از اون طرف بدن ما ، منجمله شما دوتا ، که تو خونه هم بخواد دستبکار بشه ، حالا داعشی یا بقول خودش قانونی و از این دست ، چراکه از گفته ی : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " میشه این برداشتم داشت که بدن ، اندام ووو هم خونه گفته میشه ، خونه ای که گفته شد یه طرفش بیرونه و منجمله توی خونه ای که بدن ما تو اون پیدا میشه ، و طرف دیگه ی اون بقول باب دانش علیه السلام عالم اکبر و بزرگتر از عالم بیرونه که برا چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی بدنمون پیداس .

خب دیروقته و صبح کله ی سحری باز قرار بریم سرکار جدید که کارفرما گفته ایندفعه دیگه آمادس برا کار ، ان شاءالله 

آخرین اصلاح : شنبه 14 تیر 1393

... باب "مدینه" شهر دانش ... 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1257
بازدید دیروز :1813
کل بازدید : 1351935
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ