تولید دانش پژوهش ب (الف) :
بِسمِ اللهِ ... لَمِنَ الْغَافِلِینَ ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ ... .
سلام علیکم ، شب بخیر .
خب شکر خدا که :
همه را پای کار می بینم
هم از دولت رفته گلستان و هم رییس مجلس و قوه ی قضائیه هم که غافل نماند و دیگر قوا هم که اونجا بودن و اضافه هم میشن ان شاءالله ، امیدوارم که مثلا :"تختی" های :
مردم
ی پوشش بدن :"مردم" یا :"جمهوری" رو که زیر مجموعه دولت ، مجلس و قوه ی قضائیه و دیگر قوای جمهوری اسلامی ایران نیستن ! تو :"نقشه" ی نظامشو میگم !
که بقول آقا امام حسن ثانی علیه السلام : بدترین یتیمی بی پدری سیاسیه !
یعنی همون مردمی یا "جمهوری" که از اونا بنام :
مردم
نامبرده شده ! ولی روشن نیست که پدرشون کیه !؟ بلکه از صدقه سر مثلا :"رییس جمهور" و خودشم بعنوان :"رییس دولت" بناس که به حالشون رسیدگی بشه ، بعد اون :
باران فراوان
شکر خدا ! در آغاز :
بهار
سالی که پیشروست ، که امیدوارم ، همونطور که گفته شد ، بحساب :
امتحان
گذاشته بشه .
خب برگردم سر بحث خودمون :
نه : گام دانش و پژوهش . (ب)
بلکه :
نقشه ی گفتگو ی علمی پژوهشی پایانی :
بستری که بودم (ت) ، جمعه ی آخر سال گذشته ، در برنامه ی :"عصر" شبکه ی یک سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، دکتر مهمان برنامه خبر از یه :
نقشه
ای داد که :"نقشه" کشش یه :"روان شناس" :
اسرائیلی
بود ! "نقشه" رو هم نشون داد تلویزیون ! منتها تا عینک بیارمو نیگاش کنم رفت ، یه دایره بود ، لابدم با محیطی :"گنگ" نه :"گویا" که وقتی محیط دایره رو به دانش آموزانم در مدرسه ی شهید سید مصطفی خمینی ، تو قم ، شاه ابراهیم و خیابون بیست و دوی بهمن درس میدادم ، تو خونه مشغله ام بود ! و تو همین زمان بستری بودنم اخبار تلویزیون یکیش همین بود ، که یکی چند رقمیم به اعشار ، گنگ ، قبلی اضافه کرده .
خب ! :"انظر ما قال" و حالا :"اسرائیلی" بمونه ! که آیا جایی به نام "اسرائیل"م داریم میگه که اسرائیلیم داشته باشیم !؟ همینطور :"روان شناس" و آیا رفتار شناس منظوره !؟
مثلا رفتار نظامی :"حزب الله لبنان" و :"نظامیان" اشغالگر فلسطین ! که البته موضوع بحث اون برنامه مقایسه ی نظامیان آمریکایی بود که به اعتراف خودشون دست به :"خودکشی" زده اند ، با مثلا :"جانباران" دفاع مقدس که بقول مهمان برنامه هم شکر خدا جای قدر دانی دارن .
البته محل بحث من چیز دیگس ! داشتن :"نقشه" و اونم نقشه ی :
ارزشها
ست ! آخه "نقشه" نقشه ی :"ارزشها" بود ! و بیشتر از یه ارزشم :"رنگ" شده بود تو نقشه !
بیشتر که میگم بحساب دانش و دانش پژوهش غربی رو میگم ، منجمله هم بقول :"دکتر" : اسرائیلی !
وگرنه :
... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ ... .
شب بخیر .
----------------------------
زیرنویس :
الف :
مراجعه شود به زیرنویس "الف" نوشته ی قبلی :
نقشه ی گفتگو ی علمی پژوهشی ب
ب :
خودشم گام دومش !
آخه تا جاییکه من اطلاع دارم در این زمینه حتی تو چهار دهه گذشته هم گامی برداشته نشده ! چه رسه به مثلا دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی قبلش !
هرچه بوده از غرب و یونانش بوده و حتی :"معلم ثانی"م منطق ارسطویی رو باب بندی کرده !
چرا ! استاد شهید مرتضی مطهری در اثری از آثار بدون استثناء خوبشون با عنوان :
آشنایی با علوم اسلامی
در علم یا دانش فقه دارن که :
حتی مراجع هم مقلدان بزرگ هستن !
برا اینکه مقلد شیخ انصاری هستن ! خب بله بقولی :
رونق
یم که داشته باشه ، باز نهایتش مثل :"رونق" می تونه باشه که گفتم شیخ الرییس داده به منطق :"معلم اول" دانش پژوهش !
خب بعد رنسانس در غرب و اروپا و فرانسشم که باز این اونا بودن که مثلا :"دستورات چهارگانه" صادر کردن و بعدشم منطق :"ریاضی" رو ! و ایرانی تا بحال برا خودشم گامی برنداشته ! چه رسه به اینکه برا دنیا از این قدما برداشته باشه !
حالا چرا !؟ در حالیکه :"سلمان" داره و تا :"ثریا" هم که باشه این کاره هست !؟
همونطور که گفتم ان شاءالله به بحث :
گام دانش و پژوهش
که برگشتم میگم ، فعلا همینقد بگم که هنوز گویا دنیا و خصوصا غرب مغرورش سرش به سنگ نخورده ! و گویا حرفش خریدار داره ! (پ) اونم تو این ج.ا !
خب این یعنی چی !؟ یعنی وقتش نرسیده که ایرانی بحرف بیاد ! اونم ایرانی مسلمان ! و وارث :
منطق سلیمانی
و :
اسلام سلمانی
#یادش بخیر ! بهار سال هزار و سیصد و هفتاد و دو !
پ :
مثل وقتیکه عباسیان دارالترجمه راه انداختن و دانش و پژوهش یونانی به عربی برگردونده شد ! و آقا امام عالم محمد علیه السلام شد : امام غریب !
حتی در :"حوزه" ! چراکه درستکه بقول استاد شهید :
مراجع هم مقلدان بزرگ هستن !
ولی صاحب رسائل مکاسب هم پیش نیاز :"اصول فقه"شم منطق ارسطوییه ! و بتبع :"بشرح ایضا" فقه هم همینطور !
بعبارت دیگه :"مستقل" از منطق ارسطویی که اصول فقه و فقه که نداشته ! خب "بشرح ایضا" هنوزم ! بعد انقلابم ! این وابستگی که کنار گذاشته نشده ! که ایرانیم در :"دانش پژوهش" حرفی زده باشه ! حالا :
ایرانی مسلمان
بمونه ! و وابستگیش به غرب ! حالا چرا !؟ گفتم ! شایدم برا اینکه :
استقلال
بعد آزادیه ! و ایرانی آزاد از :"معیشت" روزانه اش هم نیست ! بقول اون انگلیسی !
شایدم آزاد از اشکال حکومت های همان غربی نیست !
ت :
مراجعه شود به زیرنویس "ب" نوشته ی قبلی .
بإسم خدا ...
وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (49) فَبِأَی حَدِیثٍ بَعْدَهُ یؤْمِنُونَ (50)
بِسْمِ اللَّهِ ... ، ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، ... .
سلام علیکم
اول اجازه بفرمایید تولد آقا امام محمد بن علی بن موسی علیه السلام را که پیشرو داریم تبریک عرض کنم ، چراکه آدمیزاد است و از فردایش کی خبر دارد ؟ حتی امامان ما هم یکی پس از دیگری از این دنیا رخت بربسته اند و فقط یکی باقیمانده .
ایشان ، آقا جواد الائمه علیه السلام را عرض می کنم ، نه تنها از ده امام معصومی هستند که بعد پیامبر یک روز هم اجازه ی مدیریت شهری هم به ایشان داده نشد ، البته اگر نه تنها به آقا امام حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام ، بلکه به پدرشان هم اجازه داده شده باشد که مدیریت کنند ، بلکه به امام نهم کمتر از ده امام دیگرهم اجازه ی زندگی در این دنیا داده اند ، البته اگر بقیة الله از چشم تکذیب کنندگانش پنهان نمی شد و خوانده می شد و ...
خب تا کجا خوانده بودیم ؟ رسیده بودیم به من و من دانش آموز ثلث سوم کلاس چهارم ابتدایی در پادگانی که خانه برای من در آن نوشته شده بود ولی مدرسه نوشته نشده بود ، چه رسد به مسجد که گفتیم مهندسان امروزی ما هم آنرا برای دانش آموزان خود نمی نویسند و نمونه ای هم بعنوان مثال نام برده شد .
ث – نقشه ی شهر : زبانی و مکانی
1 – نقشه های بشری :
یکی همان نقشه پادگانی که آمریکایی ها برای ما ایرانی ها نوشته بودند ، در حالیکه دوره آموزشی شش ساله دبستان شاهنشاهی خوانده شده از نقشه ی آموزشی آمریکایی بود ، همانطور که بعد دوره ی ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان از نقشه ی آموزشی فرانسه خوانده شده بود که ولیعهدشاه دانش آموز شد درکشور شاهنشاهی نوشته شود ، و بعد انقلاب هم بقوت خود باقی ماند !
این اختصاص به خواندن و نوشتن نقشه ی آموزشی ما نداشت ، نقشه های جامع ترش هم همینگونه بوده ، نمونه اش نقشه ی مسکن مهرهایی که در نوشته ی قبلی بعنوان نمونه گفته شد ، که در آنها مدرسه هم نوشته نشده بود برای من دانش آموزش ، چه رسد به مسجد من مسلمانش ، چرا؟ برای اینکه برمی گردد به خواندن و نوشتن من ! و نقشه ی من !
حالا شاید یکی ، حالا خانم یا آقا ، بگوید : آقا شهرک ولیعصر که در نوشته ی قبلی گفتی مثل مدینه که گفتی یک مسجد ندارد ؟
و مانند این هرچه بفرمایید ، فقط بزبان فارسی باشد که بخوانم ، تا بعد ببینم به مدینة النبی می ماند ؟ یا به بشری و مثل همان نقشه آموزشی آمریکایی و فرانسوی و ... ؟
امابعد :
همین دیروز پریروز بگومگویی داشتیم با جماعت خودمان ایران ، معرف حضور که هست ، زینب کبری ابوی مرحوم خودمان ، همشیره ی بزرگوارمان را عرض می کنم که جای مادر خدا بیامرزمان است الان ، نشانی ما را می خواست که بیاید خانه ی ما ، چراکه از همان شهرک ولیعصر که از سنگکاریمان در آنجا گفتم ، نقل مکان کرده ایم و نه تنها شهرداری ، بلکه همان مسجدش هم خبردار نشد که روز بود یا شبانه از محدوده ی آن خارج شدیم ! چراکه در نقشه اش نوشته نشده بودیم !
در محل جدید هم از وردمان مسجد وشهرداری خبردار نشدند ، چراکه در نقشه ی اینجا هم نوشته نشده بودیم ! چه رسد به خواهرمان که خبر داشته باشد ، این بود نقشه ما را جویا شد ؟
داستان کشتی نوح را دربگومگویمان داشتیم ، که کشتی حافظه ی ماست و وارداتش ، مثلا از چشم و حس و دلمان به آن که صد در صدش این سه نیست ، که نهایتش دلخواه باشد و دلخواه یعنی من ! هنوز قابل بازبینی هست ، قابل تفکر است و هنوز هم صد در صد نیست برای بازگرداندن امانتی به حافظه ، دستکم یک رای هنوز کم دارد ، به تایید عقل که رسید آنوقت می شود تازه اول ماجر !
این را کجا بگذارد من ؟ در کجای نقشه من ؟ به چه عنوان ؟ بعنوان من ؟ و من یعنی این ؟
مگر من بقولی تهی است ؟ یا بقول دیگری فاقد نوشته ای ؟ و بی نقشه ؟
وبقول آقا امام سجاد علیه السلام چراگاه وارداتش ؟ و این نخستین چریدنی در آن ؟ کدام آن ؟ من ؟ تهی ؟ فاقد من ؟
یا تازه وارد در من وارد شود ؟ نوشته شود در من ؟ در نوشته ی من ! در نقشه ی من ! که خواندنیست و بعد نوشتنی ، نه خوانده شده تهی ، فاقد چیزی و هرتناقض نمایی برای نوشتن در آن و چریدن در آن ، در من ! و من منی خالی و پرنشدنی تا دلش بخواهد ، انفجار اطلاعات کیلویی چند ؟ در برابر این من سیری ناپذیر ! هل من مزید !
گوشی دستت هست ایران من ؟خواهر من ؟ مادر من ؟ من سپرده در من ! حالا مثل حسین و زینب چشم در چشم نه ، گوش بگوش .
یا جواد الائمه ! بی نیاز از همبازی ، همکلاسی ووو
2 – نقشه ی من بشری مثل شما :
بازهم شاید یکی بگوید مثلا : آقا تویِ سنگکار را چه به مهندسی و نقشه و اینا ؟ خب حرف حساب جواب ندارد .
یک زمانی که بعد انقلاب بود ولی همین شهرک ولیعصر هنوز وارد نقشه ی شهر خوی نشده بود که به ما گفتند از خوی برویم به یکی از بخشهای نوشته شده در نقشه ی خوی ، بعد هم گفتند برو یم حسن کندی در نقشه ی شهرستان پلدشت ، و آخرش گفتند بجز استانهای آذر بایجان غربی و شرقی ، و کردستان هر استانی می خواهیم برویم ، که ما نه مثل ایندفعه شبانه از خوی درآمدیم ، بلکه روز روشن و پیش چشمهایی که می دیدند نقل مکان کردیم قم که ابوی مرحوم ما ساکن آنجا بود .
هفده سال در مدرسه شهید سید مصطفی خمینی شاه ابراهیم قم آموزگاری کردیم و بعد زمان جناب خاتمی با بیست و هفت سال سابقه بازخرید شدیم و برگشتیم خوی که وطنمان بود .
در این مدت که قم بودیم دانشگاهی قبول شدیم و در هفته یکی دو روزی می رفتیم تهران و برمی گشتیم ، تا اینکه در جلسه ای فرهنگیان بنده و چهار نفر دیگر را بعنوان هیئت مدیره ی مسکن انتخاب کردند ، و بنده مدیریت مجتمع مسکونی فرهنگیان را از هیئت مدیره ی قبلی بدست گرفتم و در آغاز کار با ایراد نقشه روبرو شدیم که عرض کوچه ها کم بود ، به مدیریت قبلی مراجعه کردیم گفتند شرکتی بنام آتک کشیده ببرید اصلاح کند ، پنج میلیون آن زمان گرفته بود و برای اصلاح دو میلیون خواست و بنده هم که مثل قبلی ها نبودم از این پولها بدهم .
رفتیم شهرداری قم و با مهندس فنی در میان گذاشتیم گفت صدوپنجاه هزار تومان می گیرد اصلاح می کند ، طبق قرار داد یک سوم دادیم مشغول شدند ، بنده هم هر روز سر می زدم و با چشم هم می خواندم کارشان را ، نقشه تمام شده و امضاء شده گرفتیم ، در همان نگاه اول دیدم یک اشکال دارد ، مثلا یک خانه راه ورودی نداشت ، مهندس فورا یک کوچه ی چهارمتری کشید و راه داد ! گفتم می شود من یک نقشه بکشم و او امضاء کند ؟ تا یک سوم آخر را پرداخت کنیم ؟ آخه نقشه با سواد خواندن نوشتن من ایراد داشت ، هرچند ایراد قانونی نداشت !
ناراحت شد ، هم برای بقیه ی دستمزدش و هم چون در ایتالیا مهندسی خوانده بود و حالا یک معلم ابتدایی می خواست از او بهتر نقشه بکشد ، رهایش کردم و رفتم خانه و با ابزار ابتدایی مشغول شدم ، خب کار سنگین بود و زمانبر ، آخرش تمام شد و ...
یکسال بعد برای اتصال فاضلاب مجتمع مسکونی ما که آنرا تکمیل کرده بودم و کار می کرد ، با فاضلاب قم که در حال اجرای عملیات بود به شهرداری قم دعوت شده بودیم که نقشه ی مجتمع را خواستند روی میز باز کنم تا برای هماهنگی با فاضلاب قم مطالعه بشه ، خدا حفظشان کند آقای پیروی شهردار را دیدم که خم شده بود روی نقشه یک کم هم بیشتر جلو رفت و یکباره گفت این ا ع ی که طراح و امضاء کننده ی نقشه است کیه ؟ یک لحظه به امضایم دقت کرد که با نام و فامیل امضاء می کردم و با تعجب گفت : نه ! گفتم آره ...
در مسکن و شهر سازی تهران هم که رفته بودیم بقدری نقشه چشمشان گرفت که دقت نکردند در طراح آن و فقط نشانیش را از ما می خواستند که ماهم عمرا آنجا می توانستیم به ایشان خود را لو بدهیم ، مهرش کردند و برگشتیم ، بدهی بناحق خود را به مهندس ایتالیایی هم دادیم که یک وقت در کارهای ما باشهرداری کاری نکند .
که کردند ، البته نه ایشان ، و نگذاشتند به ساخت و ساز آنجا ادامه بدهم خصوصا به آن که نقشه با محوریت آن کشیده شده بود و نشد آنرا باز بانقشه ی خود بسازم و ...