سلام.آقاي يزدي

اميدوارم حالتان خوب باشد. خوب خوب.

سلام استاد.احوال شما ؟ نمي دونم چرا حس مي کنم راضي نيستيد از دست ما!! يا نمي ياييد وبمون يا اگر مياد ديگه گير نمي ديد. هنوز هيچي نشده نو آ ومده به بازار؟ پس مهرورزي چي؟ عادت کرديم به لطف هاي هميشگي تون. وقتي نياييد فکر مي کنيم از ما رنجيديد!! هر چند شما استاد ماييد و جور استاد به ز مهر پدر! ديگه چي؟ نگفتيد همفکري ما بدرد هم خورد يا نه؟ کلاس چندم ميشيم استاد؟ نکنه رفوزه شديم رفت خودمون خبر نداريم! ميشه يه فرصت ديگه بدين بهمون.تا بازم فکر کنيم راجع به فکر؟ شايد اين دفعه عقلمون به جايي قد داد و لا اقل رد نشديم.يا مثلا بندازيمش توي تک ماده! ميشه ؟! هر چند هر چه فکر کنيم راجع به مجهول مجهولات يا معلوم معلومات نمي رسيم به جايي که بزرگي گفت:" پاي استدلاليون چوبين بود." راستي چرا وقتي چيزي واضح تره فکر کردن راجع بهش سخت تره؟ شايد واسه همينه که اين فکر برتر از.... سرتون رو درد آوردم. فعلا تا بعد استاد عزيز............

سلام مجدد. اينجا نوشتم براي صاد عزيز . بهشون بفرماييد توي وبلاگ خودشون براشون کامنت داديم يه سر به اونجا بزنن.ديگه اينکه استاد عزيز ما، چند تا وبلاگ خوب مي خواستم نشونتون بدم البته بلديد حتما ولي واستون مي گم که بهشون سر بزنيد و براشون کامنت بذاريد سه تا لينک آخر وبلاگم رو ميگم.زرمهر و سقاي معرفت و به ياد او. به ياد او توي اين ايام هر روز به روز مي شن فکر کنم نظرات خوب شما بيشتر بهشون کمک کنه.- بيشتر منظورم گير هاي به موقعيه که ميدين.- و سقاي معرفت هم راجع به حضرت عباس(ع) مي نويسه که به حال و روز اين ايام مي خوره. و ديگه محمد آقاي زر مهر که از دوستان يه مسافر عزيزه.وبلاگ خوبي هم دارن ايشون.وفکر مي کنم به حضور شما نياز مفرط . يکي نيست به من بگه مگه مبلغ وبلاگي؟ خوب ما همين هستيم دوست داريم همه با استادمون آشنا بشن البته به شر طي که رقيب من نشن و نو که اومد به بازار....و اين بشه که استاد ديگه به ما سر نزنن!

حالا اينکه چه فکري عبادت است؟ به نظرم اين ديگر به نيت بستگي دارد که ما چرا فکر کرده ايم اگر براي خدا باشد همان است که برتر است از...؟حتي اگر حل يک مساله رياضي باشد؟ يا اينکه فکري برتر است که نتيجه اش حيرت و خضوع انسان است؟ همان که خواجه مي گويد :"از هر طرفي که گوش کردم* آواز سوال حيرت آمد" راستي استاد ما وقتي فکر مي کنيم چه مي کنيم؟

سلامممممممممم.مدتيه دارم فکر مي کنم واسه نوشتن در اينجا.خيلي سعي کردم بفهمم که ما چه مي کنيم وقتي مي انديشيم؟ يا چند نوع فکر داريم؟ مثلا وقتي فکر مي کنيم براي حل يک معادله کاري که انجام مي دهيم شبيه زماني است که مثلا فکر مي کنيم به عظمت آسمان؟

يه زماني فکر مي کنيم چون داريم دنبال راه حل مي گرديم دنبال يه راه چاره.مثل فکر کردن وليد يا وقتي مي خواهيم مساله اي حل کنيم. ولي وقتي داريم به يه سياه چاله فکر مي کنيم که در حال بلعيدن يه ستاره است فقط حيرت مي کنيم – منظورم انديشه دانشمندان نيست که مي خوان مجهولات عمل سياه چاله رو حل کنن فکر کردن خودمون رو مي گم که نتيجه ي اون فقط حيرته نه چيز ديگه- ما بعد از مدتي تامل توي عمل سياه چاله فوقش ميگيم قدرت خدا. يا وقتي فکر مي کنيم به اينکه چطور انسان مجموع دو جهانه دو عنصر ماده و غير ماده. اينها چطور با هم جمع شدن؟ اصلا مگه ميشه ماده با غير اون جمع بشه؟ اينجا دنبال راه حل نيستيم هستيم؟ فقط لذت مي بريم از اينکه ناتوانيم از فهميدنش. براي فکر کردن هميشه تحليل مي کنيم حالا اينکه وقتي تحليل مي کنيم چه مي کنيم خودش بحثي است.

وقتي به دنبال راه چاره مي گرديم معلومات را کنار هم مي چينيم وسعي مي کنيم با چينش درست به مجهولاتمان برسيم. براي اين رسيدن يا استدلال مي کنيم فقط. يا مشاهده و استدلال و يا ... اما در تمام اين مراحل فکر مي کنيم.ولي فکر در مرحله چينش معلومات با فکر در زمان نتيجه گيري يکسان است؟ اگر به دنبال نتيجه نباشيم چه؟ يا حداقل به دنبال نتيجه ملموس زميني نباشيم چه؟- چون انسان حکيم که کار بي هدف انجام نمي دهد-

انگار دوباره تکرار ميشود نه؟ مثل هر سال انگار همين امسال ميخواهد اتفاق بيفتد همراه مسلم نگاه ميکنند شايد دري باز باشد.....

از ته دل فرياد ميزنند " نکن اي صبح طلوع"

همراه کودکان حرم چشم به راه دارند شايد عمو بيايد........

روي تل زينبيه همراه زينب ايستاده اند..............

آري دوباره محرم است يک طرف سپاه امام حسين، يک طرف سپاه يزيد، نداي هل من ناصر ينصرني از يک سو ، برق سکه و شمشير از سوي ديگر.....

باز فرصتي براي " يا ليتني کنت معک" ما ميتوانيم در اين سوي باشيم يا آن سوي.........

هنوز مبارزه پايان نيافته و گرنه هر سال محرم تکرار نميشد...گرچه به ظاهر نبردي نيست ولي مبارزه بين حق و باطل در تمام زمينه هاست.

همه فضايل در برابر همه رذايل

اخلاق نيکو، اراده قوي، حق شناسي، معرفت و ارادت واقعي، بينش عميق، انجام واجباتو......لباس و سلاح لشکريان حسين است.....

و انواع گناهان از دروغ ، تهمت، تنبلي در انجام وظايف و....سلاح جبهه هاي باطل....

السلام عليك يا قتيل العبرات (( سلام برتو اي كشته اشگها)) فرار رسيدن ايام شهادت جانسوز و جانگداز سالار و سرور شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) را به پيشگاه امام عصر عج الله تعالي فرجه شريف ، شما برادر گرامي و همه دوست داران آل الله تسليت و تعزيت عرض مي كنم

سلام ! خوب هستيد ؟ ايام سوگواري امام حسين و ياران وفادارشان تسليت باد . هر وقت ميام و موضوع شما رو ميخونم ناخوادآگاه اين شعر در ذهنم تداعي پيدا ميكنه . روزها فكر من اين است و همه شب سخنم .... همه عمر هم اگر انسان در جهت يافتن من تلاش كنه در آخر به اين نكته مي رسه كه من كيستم ؟؟؟ بهتره كه در اينجا ذهن رو خاموش كرد // يكي از مجلات يوگا نكته اي رو خوندم و مضمونش اين بود كه براي يافتن من بايد فقط به احساسات خوب گوش كرد و ذهن را خاموش . و الله علم ... دلشاد و پاينده باشي دوست روشنگر من

سلام ووقت به خير ..خسته نباشيد.

ممنون از اينكه سرميزنيد..

بنده هم تسليت ميگم..

والتماس دعا .

سلام استاد

عزا دار حسين!!!

امروز هم جمعه است، جمعه اي ديگر، فراق ها و ناله ها تمامي ندارد، امروز جمعه است در ماه محرم، ماه خون، ماه ماتم، ماه عزا، عزاي سالار شهيدان، حسين بن علي ( ع ) و اولاد و ياران و اصحابش.

انتظار منتقم در ماه محرم دردي ديگر است، دردي مضاعف، جانکاه و خانه خراب!

دواي اين درد کي خواهد رسيد، کي خواهد آمد!، کي خواهيم ديد هم قدومش را و هم ذوالفقارش را!

بخون کشيدن کشندگاه حسين را، آن روز مي آيد!؟، براستي آن روز مي آيد!؟

و قدم بر چشم ما مي گذارد!؟

خداي من!!!، مهدي ما مي آيد!؟، مي آيد!!!، و در چنين روزي نماز جمعه را به امامتش خواهيم خواند!!!، آنروز نماز جمعه واجب خواهد شد و ديدن و غرق در درياي نورش واجبتر!!!

يا حسين شهيد!، يا يوسف فاطمه، مهدي!!!

انشاءالله اين آمدن و رفتن ها، روزي چنين باشد که بگوييم: استاد، چشمتان روشن!!!

در پناه حق.