سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز تولد مادر :

سلام علیکم

اول خوش آمد بگم به مادر بعد بریم دنبال حرفی که در این فرصت می خوایم بگیم ! چرا ؟ حالا میگم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیکَ ... 

 پدیده :

تا یادم نرفته اینم بگم بعد بریم !؟ مادر گفت : کرایه ی اتوبوسا رو زیاد کردن ، پرسیدم : "ملایم" ؟ یه چیزی گفت در حدود یک سوم قبلی ، حالا این : "اصلاح قیمت" چقدر در یارانه ی قبلی اصلاح خواهد شد ؟ بقول برگردون آقای معزی : "وای برای ... " . 

وقتی که صدام کرد برم نماز مغربو بخونیمم پرسیدم : "داخل شهری چطور؟" گفت : رفتنی سه هزار و پونصد تومن دادیم ، برگشتنی پنج هزار تومان ، یعنی همون مسیر رفتو ، البته اینم اضافه کرد که به شهر مادر بزرگ که رسیدن پول کرایه سواری رو به راننده ندادن ، یعنی یه جایی تو ترمینال بود به اونجا دادن ، برا اینکه از مسافرا اضافی نگیرن . 

چی میگم ؟ از یه پدیده ی بقول تبلیغات تلویزیون :"رویایی" و در مثلا "کیش" نمی گم که نه تنها اون زن زابلی که در کتاب جمع آوری شده ی "اقتصاداسلامی" استاد شهید اومده ، بلکه مانند ماها هم اگر نگیم محاله برامون دیدنش ، تازه اگه هم پدید اومدنی باشه برامون زیاد برامون دیدنی نیست که اینهمه برای پدید اومدنش تبلیغ میشه و "رویایی" نامیده میشه و که ...

تولید مثل :  

البته اینم بگم ، با اینکه مادربا اومدنش تلویزیونو قرق کرد ، ولی الان که دیدم داره سریال "خط" و نگا میکنه باهاش نشستم نگاه کردم ،  اونجاش که مادر از دخترش پرسید : چرا اوناکه می فهمن "می فهمن !" ؟ یاد یکی از پدیده هایی افتادم که در نوشته ی " روز تولد " ، نوشته ی قبلی براتون پدید آوردم ، آخه سریال اینو گفت : " چرا اونایی که می فهمن عذاب میکشن ؟ " . 

چراکه نه تنها پدیده ی : " نخستین بار که چشم ما افتاد به اندام جهان خارج ... "! یا بقول مقام معظم رهبری در سخنرانی روز اول امسال : "بیرون" ، حالا "کلیشه" ای یا " رویایی " چه غربی و چه شرقی آن ، و یا بقول یکی از کارتون خوابای همون سریال "آرزو" و یا بقول دیگری "هدف" ، ووو ؟ بلکه پدیده : " مادر" م را در آن خوشامدگویی کردیم ! 

چراکه نشانی ایندو پدیده فقط در بیرون نیست ، خوشامدگویی در: " درون " م داره ، مثل پدید آمدن آندو در من هم ، که گفتم : حالا کوتا قد مادر ؟ 

اینم بگم و برم شام بخورم که مادر صدا ... ، خوشامد به پدیده هایی نه تنها مثل آدم ، نوح ، عیسی ، موسی و ابراهیم ، و حتی به محمد ، علی ، حسن و حتی حسینم می توان گفت ، مثل حواس پنجگانه ، با قلب و دل ، ذکر و یاد ، فکر و اندیشه و حتی عقل و خرد ، ولی مادرو با چی ؟ جز در سایه ی خدا ؟ با مثل روح و جانی که در ما دمیده ؟ در حافظه ؟ برای تولید مثل مادر ؟ 

حالا کو تا حافظه !؟ ما هنوز اندر خم افتادن چشم به بیرون هستیم و نهایتش یه چیزی در بینایی ما پدید اومد و اونم برای نخستین بار ! جز این نارل شده برایمان از جهان بیرون ؟ حالا در کجا ؟ بمونه کلیشه ای ذهن ... اومدم ، برم تا مادر محسن ...  

 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :229
بازدید دیروز :501
کل بازدید : 1311029
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ