سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب آخر ! : 

سلام علیکم ، روز بخیر . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، إِلاَّ الْمُصَلِّینَ ، ... ، وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ ، ... . 

پیش از تعریفی که از شب شده ، یعنی کلمه آخر ، اجازه می خوام یکی چند خاطره رو از سفری که به مشهد داشتیم بگم . 

یه روز بعد نماز صبح که می رفتم زیارت ، خب طبق معمول از باب الجواد (پ) ، راهم ندادن ! خب ! یه فندک تو جیبم بود . 

سلامی دادم و رفتم باب الرضا و اونجا هم همینطور ، اما باب الکاظم نه ، حالا متوجه فندک نشدن ؟ یا ... بماند . 

اینم بگم بد نیست که برگشتنی لازم نبود از باب ورودی خارج شد ، میشد از باب الجوادم خداحافظی کرد ، و تو راهم مثلا نگاهیم به تصویری که روی دیواری کشیده شده بود انداخت که وقتی دقت کردم یکی دو نکته نظرمو جلب کرد ، حالا بمونه که تو تصویر از غار حرا تا زیارت نامه ی امام زمان ، جای یکی دو نفر از شورای انقلاب خالی بود ، ولی بحسب تصویر پرچمدار چرا پشت سر امام ؟! ولو اینکه پرچمدار آخرم نباشه !؟ که بدست امامم برسونه . 

راستی ! اینم ناگفته نمونه که گویا درخواست ما مستجاب شده ! آخه خواستیم که زیارت مدینه رو هم قسمتمون کنه ! آخه بعد زیارت امامان در عراق که سعادتشو داشتیم مونده بقیع تو مدینه و دیروز تو خبرا اومده بود که با عربستان سعودی داره روابط برقرار میشه و ... ، فقط خدا کنه شامل عادی سازی با رژیم غاصبی نشه ! حالا یمن و ... بمونه ، راستی حالا خبرهای ایران اینتر ناشنالم فرق می‌کنه ؟! و مثلا اسم رمز : مهسا امینی !؟ 

و اینم تاریخی میشه ؟! و روز از نو ؟! کما فی السابق ؟! 

خب آخر ساله و کم کم داریم به عید نوروز میرسیم ان شاءالله و پیشاپیش سال نو مبارک ! 

بازم موند ! بمونه برا یه وقت دیگه ، نزدیک به سی ساله که می‌خوام بگم ، یادش بخیر بهار هفتاد دو ! 

فقط حیفم میاد که از شب عاشورا نگم ! شبی امام مهلت گرفت و با اینکه گفته شده : 

مکن ای صبح طلوع 

ولی ! گفتم که ، شب آخر امامم صبحی داره و این روزه که اگه روز آخر نباشه شب داره . 

به امید صبحی دیگر آن شاءالله تعالی ! 

___________________ 

پ : خب ! گفتم که هشت امامی نداریم ، باب الجواد باب العلی رابع و حسن ثانی یا امام آخرم هست ! 


  

منطق سلیمانی : 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... . 

اسلام سلمانی : 

سلام علیکم ، شب بخیر . 

البته یکشنبه شب یا شب دوشنبه پانزده اسفند هزار و چهارصد و یک هجری خورشیدی . 

خب ، برا اینکه شب شنبه ی این هفته تو قطار تبریز مشهد بودیم و غروب شنبه رسیدیم مشهد و پس از جابجایی ، جاتون خالی رفتیم پابوس آقا و بقولی حج فقرا ، حالا چندتا حج !؟ بمونه (پ) . 

به نیشابور که نزدیک می شدیم بیشتر می رفتم تو بحر من شروط کلمه ای ، که روی تخت خوابم برد و چشم باز کردم داشتیم به ایستگاه مشهد می رسیدیم . 

سلام بر از شرطای کلمه ی لا اله الا الله ، خدای رحمان رحیم ، که بقول دعای کمیل رحمتش : 

وسعت کل شیئ

و بقول نهج البلاغه : 

مع کل شیئ 

البته : 

لا بمقارنه 

بله : 

غیر کل شیئ 

ولی : 

لا بمزایله 

خب ، بد نیست بگم که مثل دفعه قبل ، که از باب الجواد وارد شدم ، تا از ساختمان هایی رد نشده بودم از گنبد و حتی گلدسته هم چندان خبری نبود ! یادش بخیر اونوقتایی که ماشینا نرسیده به مشهدم مسافران رو پیاده می کردن و گنبد نما می گرفتن ! و الان گفته میشه امام رضا کو ؟! تو اینهمه گنبد و مناره که هوا شده ! و ساخت سازهای اطراف تو خیابونا که بمونه ! 

که گویا از شروط شهرسازیه ! 

خب ! کجا بودیم ؟ 

بمونه برا یه شب دیگه ، یا یه روز دیگه ، مگه اینکه شبی روز نشه ، چونکه روز آخرش شب میشه ، روز آخره که شب نداره ! 

گفتم اینو بگم ناگفته نمونه و روز بهتری پیش رو داشته باشید ، پس از روز و شبی تاریخی ! البته نه با آرشیو منطق جدید و قدیمش !  

... ، سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیال وَ ثَمانِیَةَ أَیّام حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِیها صَرْعى کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْل خاوِیَة ، ... . 

----------------------------- 

پ : آخه تو فضای مجازی گویا کشف شده بود دروغی ! که آخرش ثواب چند تا حج ؟! اونم تو کانال بچه مسلمونی ! بلکه مومن یا بعبارت دیگه شیعه و دوازده امامیشم (پ ب) ! 

پ ب : پیشتر گفتم تو اینجا ، که ما شیعه ی هشت امامی نداریم ، مثل هفت و کمترش که گویا داریم ! هشت امامی دوازده امامی هست . (پ پ) 

پ پ : بعد قضیه ی بقولی جلوی دوربین افتادن و فوت خانومی ، یکی از جریان ها مثل همین مسلمونی ، شیعه و دوازده امامی بودن بعضیا بوده و هست ، که روشن شد و میشه ، دور از گوش و چشم ارشادیا ! که چه کردن تو گام اول ! و بقولی چه :« سیلی» زده شد به حتی اسلام ! شیعه و دوازده امامیشم پیشکش ! 

خب بچه و اونم موحد بقول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ، و بدنیا اومده تو چهل چند سال گذشته که مرشدش رژیم شاهنشاهی نبوده و مدرسه رفته اش نبوده و ... ! 

خب کی کی بود !؟ لابد من نبودم ، دستم بود و تقصیر ... !   

بماند ! مثلا ارشاد یا بقولی :«جذب مردم» حتی مثلا سرواز ‌تو شنبه ای تاریخی ، ولی منتهی به فوت خانمی دیگه مثلا با حجابی :«ضعیف» و اونم با انگ :«خلافکار» ! ولی ! «ضعیف» ترش نه تنها نه ، بلکه قابل :«تعظیم»م ! 


  

دانش یا علوم انسانی : 

سلام علیکم ، شب بخیر ‌، شب شنبه ای دیگر . ‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ?نِ الرَّحِیمِ ، تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ ، الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ ، . الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُت فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُور ، ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ ، وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِیرِ ، ... . 

ضمن تبریک سالروز تولد آقا علمدار کربلا ، تا یادمه چشم بستن همسر محترمه ی استاد شهید مرتضی مطهری رو از این دنیای نهایتش دیدنی رو که خبر دار شدم ، تسلیت بگم .

خب ، کجا بودم ؟ بعبارت دیگه کجا هستم ؟ چراکه بودم و خواهم بود :« روشن»ه ! بقول استاد شهید در :« آثار بدون استثناء خوبشون» : 

« آنا لله و انا الیه راجعون» . 

و حالا این وسط کجا ؟ مسأله اینه ، و اون که در بحث قبلی گفته شد ، که گفته شده ، حتی در گفتمان پیروان حکمت متعالیه و منجمله استاد شهیدم ! 

البته گویا در غرب نقطه ی آغاز حافظه به نظر برسه ! در حالیکه ، پیش از اینم در اینجا گفته ام که فرقی نیست بین منطق جدید با قدیمی ! و چنین نیست که مثلا در کتاب :« تئوری طبیعی مجموعه ها» حرفی زده شده باشه که پیروان منطق قدیم حرف دیگر داشته باشم ، مثلا استاد شهیدم حرفشون اینه که ما نه تنها در آغاز حرفی نداریم بلکه : « فاقد حافظه» 

هم هستیم ، و بقولی ( پ) مثلا با افتادن چشم ما به چیزی کار آغاز میشه ، حالا بقولی طبقات بعدیش بمونه و چند طبقه اش ؟ 

چرا علوم انسانی ؟ 

خب ! انسان یعنی همون ما ! وقتی کارش با مثلا افتادن چشمش به چیزی ، مثلا همون خبر که تصویرشو اون خبرگزاری داشت ، از سخن سرداری که می گوید ، هنوزم ! : 

خانومی جلوی دوربین افتاد و فوت کرد ، ... . 

خب ، دانش یا علم ما هم میشه دیدن دیگه ! وبعدشم چی ؟! همون که در مدرسه یا آکادمی گفته میشه ، منجمله در این : 

« ج.ا» 

در حالیکه طبقه ی بعد حواس جمعی یا قرآنی اونه که بر قلب عالم نازل شده ! و این فرق داره با اونی که بر دل یا قلب بینایی ، شنوایی وووی حواس دیگه نازل شده ! 

خب ، علوم انسانی که گفته میشه ، منجمله در این : 

ج.ا 

حتی در :« فاز» جمعی یکی از حواسم ، نیست ! چه رسه به اونی که بر دل سال قلب خاتم انبیاء صل الله علیه و آله و سلم نازل شده ( پ ب) ! 

بعبارت دیگه حتی در حد و اندازه علوم لمسی انسانیم نیست ! و حتی علوم شنوایی و بیناییم پیشکش ! (پ پ) ! 

شب بخیر و باز شنبه ی تاریخی پیش رو داشته باشید ان شاء الله تعالی .

____________________ 

پ : 

مراجعه شود به پاورقی های بحث قبلی ! 

پ ب : 

که گویا مثلا آتش زدن یا مثلا پاره کردن کتاب یا نوشته اش بعد خواندنش با حتی چشم هم بوده ! که میگه : 

اقرا ... 

و باز : 

اقرا ... 

اونم برای دونشان ! دونستن : 

ما لم یعلم ! 

پ پ : 

آقا امام ششم علیه السلام ، بعد اونکه شاگردش جمعی حواس رو برای اون عالم بصری که امامت رو قبول نداشت روشن کرده بود ، روشن کردن که :

إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الأُولى ، صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى . 

یعنی در مثلا بینایی و شنواییم همینه . 


  

آغاز دانش یا علوم ! انسانی : 

سلام علیکم ، شب بخیر . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالطُّورِ ، 

وَ کِتاب مَسْطُور ، فِی رَقّ مَنْشُور ، وَ ... ، وَ ... ، وَ ... ، إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ، ما لَهُ مِنْ دافِع ، ... . 

:«برای» بحث امشب ، شب :«شنبه» بیست و نه بهمن هزار و چهارصد هجری خورشیدی ، بد نیست که یکی دوتا خبر رو بعنوان مثال یادآور بشم ، البته فکر نمی کنم که بقولی : 

چشم ما (الف)(ب)

نیفتاده باشه به مثلا خبری که یه خبرگزاری حقیقتی رو : 

روشن 

کرده ، با گوش دادن بحرف سرداری که : 

... یه خانومی جلوی دوربین افتاد فوت کرد (پ) ، از این روشنتر ؟ ... . 

خب ، برای چی ؟ که بقولی (ت) دیده بشه ! شنیده ، ووو دیگر چاه اعضای حسی هم همینطور . 

خب ، :«به تعبیر معروف» آیا اول کندن چاه منار چشم ، گوش و اعضای حسی دیگه نیست ؟ 

حالا چاه حواس مختلف , بقول یکی از شاگردان آقا اباعبدالله ثانی ، بمونه ! تا برسیم به چاه حافظه یا بقولی (ث) بایگانی و اونم نه فقط بقولی آرشیو دل داده به حس شده ! بلکه یاد شده هم : 

برای 

دانستن ، شب بخیر و «شنبه»ای تاریخی پیش رو داشته باشید ان شاءالله تعالی . 

__________________ 

بقولی :«پاورقی» : 

الف : 

اصول فلسفه و روش رئالیسم ، محمدحسین طباطبایی . اصول فلسفه و روش رئالیسم ، مقاله پنجم ، ریشه یابی ادراکات و علم‌های حصولی‌ 

ب : 

مثلا دو چشم من و شما ، یا دو چشم شما یا من ، یا من یا شما ، حالا راست و چپ یا چپ و راستم ؟ بمونه . 

پ : 

پرسش این بود و هنوزم اینه که : 

کجا ؟ 

حالا مرد ، فوت کرد و یا ... ؟ بمونه ، همین که دروغ نیست کافیه ! «برای» این ج.ا ! 

ت : 

رجوع شود به «پاورقی» الف . 

ث : 

:« بشرح ایضا» پاورقی الف . 


  

از مسجد چی باقیمانده !؟ پایانی :

بسم الله ... . (الف)

با سلام و ضمن تبریک به مناسبت امروز جمعه (ب) ، امیدوارم جمعه ی خوبی رو پشت سر گذاشته و جمعه ی بهتریم پیش رو داشته باشیم ان شاءالله تعالی .

بسم الله ... . (پ)

اول یه چیزی در رابطه با :"قیود"ی که در نوشته ی قبلی گفتم می خوام بگم ، بعد برم سر داستانی که می خوام بگم !؟ ان شاءالله اگه زنده بودم !

یه وقت حرف ازیه :"صندلی" در... تلویزیون ، شبکه ی دانایی وبرنامه ی معرفت و ... ، و نشستن رو این "صندلی"ه ، یه وقت حرف از نشستن رو صندلی برنامه ی معرفت شبکه ی دانایی تلویزیون این :

ج.ا

و ...

و گفته میشه :

اینجا نشستم و اونجا نیستم ! ودر قید :"مکان"م ! الان ، در این :"زمان" و :"علّت"شم مثلا به این ! دلیل ! مثلا برا اینکه مثلا :"هشتاد میلیون" گفتن اینجا بشین ! و حالا بمونه که مثلا :

چند صد تایی

م نگن !

خب ! برم سر داستان ! که می خوام ببینم چی جوری بگم !؟

بقول پدر، حالا بمونه که چقد ببینم !؟ و آیا قد دیدن حضرت ابراهیم علیه السلام !؟ یا :"چند در صد"ش !؟ مگه اینکه بقول منطق جدید ! نه تنها "درصد" ی ! و چه رسه به شفاف ! پنجاه پنجاه ! بلکه گویا داستان داستانِ :

صفریک

ه ! و بقول پدر مثل قدیمش ! هرچندم که گفته :

مثبت و منفی

بوده باشه ! و هنوزم باشه ! که بقول مثلا :"شیخ الرییس" هنوزم حرفی رو دستش نیومده باشه !

منظورم مثلا به زبون فارسی ، یا به زبون مادری دیگه نیست ! یا زبون المللی ! که گفته بشه انگلیسیه ! یا ... !

البته چرا ! بین المللی هست ! مثل همون دیدن ! یا شنیدن و بقول پدرقد موسوی اونم نه ! همینطور دیگر حواس از حواس پنجگانه ی بین المللی ! که :"یک درصد" بنی آدمی نیست که از :"نعمت"ش برخوردار نباشه ! چه در گذشته ای پشت سر گذاشته شده ! و اکنون ، و چه در آینده ! مگه اینکه بقول پدر :

آقا امیرالمومنین علیه السلام نفرموده باشه که : آینده رو به گذشته قیاس کن !

و از این به بعد حتی :"چند درصد" که نه ! بلکه یک در صدم مثل گذشته نباشه ! دیدن و شنیدن و حواس دیگه ی مردم ! منجمله مردم این :

ج.ا

هم !

---------------------------------------------

زیر نویس :

الف :

بسم الله آخرین سوره ی مکّی .

ب :

بقول پدر روز جمعه ! روز جماعت و ولویه جماعت ! جماعت یه محل ! محل ولو یه خونه ! خونه ی یه خونواده ! ولو یه خونواده ی دو! نفره ! البته یکی در صندلی یا :

... کُرسی ... .

مرد خونه و یکیم در صندلی زن خونه !

نه جمعه ی مثلا :"نهادها"ی مدنی غربی ! مگه اینکه یکی و فقط یکی از نهاداش پیدا بشه که مثل مسجد محل "مکانی" باشه برای خونه های محل ! البته نه در کنار "مسجد" محل ! که خونه ها این :

ج.ا

یی ، یا اون :  

ج.ا

یی باشن ! ولو :"یکی" از افراد خونه ای هم ! چه مرد و چه زن و چه فرزندشونم ! چه پسر و چه دختر ! چه رسه به :"چند صد تا"شونم ! بقولی ! اونم با حتی سمت گیری بسوی :

تمدن اسلامی !

چه رسه با ادعاش !

حتی ادعای :"تمدن" ! که غرب مدعی اونه ! ولی آیا مکانی مثل مسجد داره !؟ حتی در قد و قواره یه محلم !؟ و جماعتش ! جمعه پیش کشش !

پ :

بسم الله نخستین سوره ی مدنی . 


  

بسم الله الرحمن الرحیم .

انه فکر و قدر                      سوره ی مدثر 

بیست سوم آبان هزار و سیصد و هشتاد و چهار هجری شمسی . 

---------------------------------------------------------- 

نوزده دی هزار و سیصد و نود و شش هجری شمسی : (توضیح) 

... ، عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ، ... . 

صدق الله علی العظیم و صدق رسوله 

---------------------------------------------- 

توضیح : 

بعد :"هفت دی" هزار و سیصد و نود و شش هجری شمسی . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :27
بازدید دیروز :166
کل بازدید : 1233644
کل یاداشته ها : 1725


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ