سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

رویارویی پایانی :

سلام علیکم

بیان رویارویی :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سُورَةٌ (1) أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا (2) آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (3) ، ... .

داستان رویارویی ، رویارویی علمی ، رسید به اینکه گفته شده و میشه که با چیزی رویارو نشده و نشده ایم ! و دستور کارم ، کار رویارویی ، رویارویی علمی ، هم همین که با هیچی رویارو هست و هستیم !

کی ؟ ما ، مگر اینکه گوینده یکی از ما ، چه بعنوان شوهر یکی دیگه از ما ، و چه بعنوان زن یکی دیگه از ما نباشه و با هیچ عقد ازواج بسته باشه ، یا خدای نخواسته رویارویی نامشروع داشته باشه !

چراکه حرف از عدم رویارویی نیست ! مگر اینکه حرف از رویارویی با هیچ نباشه ، و بعد از رویارو نشدن با همه ، این عدم رویارویی رو همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم دستورکار قرار داده باشه ، دستورکار رویارویی ! حالا رویاروی با چی ؟ و کی ؟ بمونه ! چراکه مثل رویارویی با هیچیه رویارویی با همسرش ، همینطور مثل رویارویی با هیچیه رویارویی علمیش .

حالا می خواد علم یا دانشش مثل علم و دانش مثلا سقزاطی باشه ، یا افلاطونی و یا معلم اول دستورکار علمی ، یا معلمای بعد انقلاب صنعتی یا رنسانس در غرب و در اروپاش .

در خاتمه ناگفته نمونه که هرچند مثل این دستورکارش ، دستورکار جدیدی داده شده که نه تنها از غرب ! وارد ایران شده و مورد استقبالم قرار گرفته ای هم داره ، بلکه همونطور که گفتم مثل اون ! دستورکار قرآن ! م بهش گفته شده ، مگر اینکه گفته نشده باشه که تفقه در دین که یکی از منابع چهارگانه ی آن گفته شده کتاب خداس ، پیش نیازی بنام اصول فقه نداره ، و اینم پیش نیازی به دستورالعملی نداره !

ولی ، برا دستورکار جدید مثلا کنگره ی وینی تشکیل داده نشده ! دعوت نامه ای هم برای تشکیل کنگره فرستاده نشده ، از طرف !؟

بنابراین دستور المل فعلی بقوت خود باقیست ، مگر اینکه مثلا انقلابی رخ بده ! یا رنسانسی !

در کجا !؟ تا حالا که همش در غرب و در اروپاش بوده !

شب بخیر .  

پاورقی :  

1 - کلمه (سوره ) به معناى پاره اى از کلمات و جمله بندى هایى است که همه براى ایفاى یک غرض ریخته شده باشد، و ... .

و این کلمه از کلماتى است که قرآن کریم آن را وضع کرده و هر دسته از آیاتش را یک سوره نامیده ، و استعمال آن در کلام خداى تعالى مکرر آمده ، و مثل اینکه وجه این نامگذارى معناى لغوى آن است ، که همان دیوار دور شهر باشد که بر شهر احاطه مى کند، چون سوره قرآن نیز حصارى است که چند آیه و یا یک غرض معینى را که در مقام ایفاى آن است در بر گرفته است . (به نقل از تفسیر شریف المیزان )

2 - در این آیه شریفه یک بار مجموع آیات سوره به اعتبار معنایى که دارند یک سوره نامیده شده ، و فرموده : (این سوره را نازل کردیم ) و 

بار دیگر ظرف براى بعضى آیاتش اعتبار شده ، از باب ظرفیت مجموع براى بعض و فرموده : (در آن آیاتى روشن نازل کردیم ). (به نقل از تفسیر شریف المیزان )

3 – قبلا به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری نقل کرده ام ، منتها الان به مناسبت بحثه که می خوام بگم ایشون یادآوری یه وقت برای این می دونن که یه چیزی رو که دیگری با اون چیز رویارو شده بیادش آورده میشه ، و یه وقتم برا رویارو شدنش با چیزی یادآورش میشه .

اینم از ایشون نقل کرده ام که در تعریف فکر یا اندیشه ایشون فکر یا اندیشه رو یکی از اقسام یادآوری که دوتاس می دونن ، اون قسمش رو که زاینده هست .

 


  

عدم دستور کار رویارویی 2 :

سلام علیکم

پیش از :

... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... . 

عصری صابکار زنگ زد و بعد پرسشی و ... گفت بیایم کارو تموم کنیم و تسویه حساب کنیم و ... و از خدا خواست که بچه هامو نگهداره و ... .

در مورد دعاش و بعدیشا که می گفتم همچنین ، ولی تسویه حسابو گذاشتم تا ببینیم تو قرار داد چی اومده ؟ همینطور تموم کردن کارم که گفت منظورش طبقه ی اوله ، نه همه ی آمده در قرار داد ، همینطورم پرسش که گویا نیاز به بازدید قرارداد داشت و جای پرسش نداشت و اونم ایّاکَ أعبُد .  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ

وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا .

خب ، پیش از :

... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... .

ظهری ، من گفتم نه یا 9 دی یا بقول دانش ریاضی رایج حد اکثر نه دهم ، و گرنه حرف از یه هیچه بقول معروف کمثل همه ، و گرنه کی میاد سرمایه و مثلا همون چشمشو که گفته شده سرمایه گذاری کنه در افتادن به حتی نه دهم جهان خارج ، چه رسه به نه دهم :

اندام

ش ؟ حالا نه دهم مثلا سیاهی یا سفیدی اون (اندام جهان خارج) ؟ که بمونه .

و با فرض هیچ بجای همه هم سرمایه گذاری میشه ، نه در هیچ ، چه یه هیچ و چه ده بیست سی چهل مثل یک دو سه چهارش ، ووو و مثلا یه میلیارد ، دو میلیارد و تا نه میلیاردیشم بقول میلیاردیا .

چراکه :

علیها تسعة عشر

اختصاص به یکان نداره که !


  

دستورکار رویارویی 2 :

سلام علیکم  و تبریک ، بمناسبت امروز ، جمعه .

... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... .

صبح بعد اینکه نون گرفتم و اومدم خونه ، زنگ زدم به داداش محمد و گفتم چه کنیم ؟ گفت هرچی تو بگی .

البته اولش گفته بودم که : امروز جمعس .

گفتم طبق قرار داد ، نمیریم .

روز رویارویی :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، یا أَیهَا النَّبِی إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیوتِهِنَّ وَلَا یخْرُجْنَ إِلَّا ...  مُبَینَةٍ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ! ( بازدید) لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا ، ... .

یادم میاد به بچه های مردم تو کلاس می گفتم ، البته طبق کتاب درسی ، روز جمعه روز دید و بازدیدم هست ، خب درستکه شغلم تغییر کرده ، ولی من بودم که حرف کتابو به اونا می گفتم و اونا از من این حرفو فراگرفتن و خب مثل من یادآوریم دارن دیگه ! چی می خوام بگم ؟ قضیه ی رطب یا خرما خورده رو می خوام بگم و منع خوردنشو کردنشو می خوام بگم .

مثل نقل داستان رویارویی در غرب و غربترینشم ، ولو به یه نظر ، حالا بقول مثلا دانش شیرین ریاضی برا بار دوم ووو شم که دیگه نگو .

البته من هنوزم ، چه رسه به امروز که روز دید و بازدیدم باشه ! نه تنها دوست دارم ، بلکه فکر می کنم غرب و حتی آمریکاشم ، علیرغم حرف خودشم ! بی حرف بی حرف نیست ، قبلا اینو گفتم ، ولی بمناسبت بحث الان مثلا وقتی گفته بشه ، یا نوشته بشه :

نخستین بار که چشم ما (1) به ... . (2) .

برا به تعبیر معروف :"سرمایه داری" یست که چشم اندازی داره که اگه گفته نشده باشه قد :

جهان خارج

ولی قد :

اندام جهان خارج ... . ( مراجعه شود به زیر نویس 2) .

که هست ! اونوقت چطور چیزی برا گفتن نداره ؟! بیانشم (4) همینطور ! ولو اینکه فرزند اونیم باشه که مثلا گفته باشه ما (مراجعه شود به زیرنویس 1) :

هیچی نداریم ! حتی همینم و اونم در (بیان) ما ! و مثلا چه :

... ، فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ؟ ، ... .

و اونم بقول صاحب تفسیر شریف المیزان :"سی و یک " !؟ بارشمی ؟ که نه ! اصلا بگو یه سوال ؟ یا یه پرسش ؟ چراکه پرسش از چی ؟ به بیان دیگه چه دیدی ؟ که بازدیدی ؟

خب ،

... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... .

حالا چیکار کنیم ؟

... : بازدید ! هیچی داریم ! یه هیچی ، اونم قد همه چی ، 9 یا نهشم ! بازدید همه ی اونی که دیدیم ( مراجعه شود به 1) ما !

: "سرمایه دار موفق " .

موفق به بازدید نه یه دهم ، بلکه 9دی یا آنچه گذشت از برابر دیده .

بِسْمِ ... ،  لَمْ یکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیهُمُ الْبَینَةُ ، ... .

مثلا بنابر دستورالعملی :"مشاهده" ای بَیُّن تر از این ؟ و قابل بازدید یا :"آزمون" م ؟ و ... از بیان ما ؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، هُوَ الَّذِی ... .

خب ، از صابکار ، صاحب سرمایه ی کار چه خبر ؟ زنگ نزده مثل دیروز که اومدیم ؟ نیومدیم ؟ برا کار ، کار ساخت و سازش نه ، ساخت و سازمون ! خب درستکه صابکاره ، ولی سرمایه داری که فقط ملک یا زمین و پول ساخت و سازش که نیست ! ما تازه یکی از همکارانش در این ساخت و سازیم ، و پرسش :"اومدین ؟" برا همینه .

حالا نه برا اینکه در آخر کارم به سهم خود در سود و زیان شریک باشیم ، ولی طبق قرارداد چی ؟ البته نه قراردادی که دم به دم یا هر ازگاهی یه طرفه تغییر کنه ! و برا طرف مقابلم :

... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... .

وقت بخیر .

زیرنویس :

1 - یعنی شمای خواننده نوشته یا شنونده ی حرف نوشته شده !

2 – صاحب کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم .

4 – صاحب تفسیر شریف المیزان حرف زدن ، سخت گفتن انسان ، و مثلا به بیان دیگر نطق رو هم از مصادیق "بیان" ذکر فرموده ان .

بازدید :

... ، یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا ، ... .  


  

دستورکار رویارویی :  

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، ... .

خب امروز نه دی ، یا 9 دی و یا نهم دی بود و همونطور که گفتم رفتیم سرکار ، تا ببینیم چی میشه ، تا چه بکنیم .

... ، وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ ، ... .

خب رفتیم و چیزی نشد و ماهم چی ؟ خب چیزی نشد دیگه ، نه اینکه هیچی نشد ، صابکار زنگ زد و پرسید اومدیم ؟ گفتم اومدیم ، البته کمافی السابق گفت داداش محمد بره رو پنجره ی طبقه دومو بزنه ، که کمافی السابق نگفتم ، بلکه گفتم داره به من کمک می کنه و چیزی نگفت .

ناگفته نمونه با اینکه پول لازم بودیم ولی از پول حرفی نزدم و در برگشت به خونه موجودی کارتو منهای پول بنزین فردا عادلانه بین دو خونواده تقسیم کردم و داداش محمد رفت خونه ی خودشون و منم کما فی السلابق زنگ زدم به مادر خونه که چی می خواد ؟

خب موجودی کافی نبود و دوتا نون برا شام گرفتم و اومدم خونه و بعد نماز مغرب که اول وقتشو از دست ندم ، رفتم از مغازه ای که خرید میکردم خواسته هاشو نسیه گرفتم ، آخه می خوام طبق قرارداد صورت وضعیت بدم و از صابکار پول بگیرم ، و امروز معلوم نبود چی میشه ؟ که بحمدالله بخیر گذشت و کارم از دست ندادیم و خدا بخواد فردا پس فردا صورت میدم و با مغازه هم تسویه می کنیم ان شاءالله .

قانون کار :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ ؟ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یکُنْ شَیئًا مَذْکُورًا !؟ (آیا گذشت بر انسان گاهی از روزگار که نبود چیزی یادآورده ، ترجمه یا برگردان به فارسی از مرحوم آقای محمدکاظم معزّی) ... .

خب کجا بودیم ؟ اول تا یادم نرفته بگم چرا :

مذکور یا یادآورده !؟

خب ، یادمون باشه گفتم که بعد از بیان سقراط شاگردش ، که علی القاعده بنا بر فرمایشی از آقا امیرالمومنین علیه  السلام در مورد فرزند ، شاگردم فرزند استاده ، افلاطون گفته که علم یا دانش رو مذکور یا یادآورده بیان کرده .

حالا اگه بحسب عبارت "دوست" دار دانش سقراط ، علم یا دانشو کار دل یا قلب که کارش دوست داشتن باشه بگیریم ، اونوقت بیان شاگرد افلاطون ، یعنی ارسطو از علم یا دانش رو نمی تونیم کار پایین تر از دل یا قلب بگیریم ، بلکه او فراتر از ذکر یادآوری رو علم یا دانش گفته ، علی القاعده .

قرائنم حکایت از همین خواهد داشت وقتی گفته بشه دستورالعمل یا قانون ، و یا منطقیم که او برا فراگیری علم یا دانش گفته قانون فکره ، یا عقله .

فقط علی القاعده نخواهد بود که در قرون وسطی ارسطویی غرب و اروپاش انقلاب صنعتی یا رنسانسی رخ داده باشه با دستورالعمل هایی نظیر دستورات چهارگانه ی دکارتی برا فراگیری علم یا دانشی حسی !

مگه اینکه ما منطق ریاضی رو سقف یا بامی براش بگیریم و اون رو زمینه ساز این ، چراکه منطق ریاضی حرف از فقط محسوس نمیزنه ، سخن فراتر از حتی فکر یا اندیشه ، و حتی عقل یا خرده ! بیان بیان علم یا دانش از :

... شَیئًا ... !

به بیان دیگه حرف از هرچه که یه چیزه ، می خواد حرف به بیان حس باشه ، یا دل ، و یا ... !

و بی جهت نبوده که گفتم بعد کنفرانس وین راسل انگلیسی گفته که به آرزوش رسیده ! یعنی وارد کردن منطق در حیطه ی ریاضی ، که از زمان ارسطو علم یا دانش وسط بوده و هنوزم هست !

به بیان دیگه دستور العمل یا قانون و یا منطق ریاضی ادعای دستورکار هرچیزی رو داره !

حالا چیز یعنی چی ؟ بمونه ! ولی کدوم چیز !؟

گفتم که ! امروز رفتیم ببینیم چی میشه ؟ تا بعد خلق یا ایجاد (زیرنویس) ، تا ببینیم چه بکنیم !

مگر اینکه فرض کنیم یه چیزی شده ! و اونم چیزی نشده باشه !

شب بخیر ، برم بخوابم که صبح بریم سرکار ان شاءالله !

چی ؟ بله بعد نماز عشا ، اومدم حاج خانم .

... ، إِیا... ؟ نَعْبُدُ وَ ... .

قبول باشه .

زیرنویس :

بقول صاحب تفسیر شریف المیزان .

 


  

 

خاورمیانه ی 3 :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ ؟ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ؟ الرَّحِیمِ ، ... .

با اینکه صابکارمون گفته بود تا نه (9) دی ، یعنی تا فردا باید طبقه ی اولو تحویل بدیم ، و دیشبم گفته مانعی نداره و امروز بریم کارو تموم کنیم ، امروزم نشد که بریم سرکار ، ان شاءالله که فردا بتونیم بریم .

... ، الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ، وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یسْجُدَانِ ، ... . (زیر نویس)

خب کجا بودیم !؟ علم یا دانشو میگم ؟ ولو اینکه از غرب و یونان باستانش تابیده باشه ، یا مثل امروزش از اروپاش بتابه !

چه به بیان ارسطو باشه ، و چه به بیان افلاطون و چه در بیان فیلسوفی یا دوستداری علم یا دانش باشه ، به بیان استادشون و اساتید ایشونم که گفتم گفته شده استادشون حضرت سلیمان علیه السلام بوده .

که گفته شده به ملکه ی سرزمینی که خدا رو شمس یا خورشید بیان می کنن نوشته ای فرستاده که در اون اومده : بسم الله الرّحمن ... .

یعنی خدارو رحمان بیان کرده .

خب ، حالا فرض کنم از غرب و مثلا آمریکاشم ، یا شرقش و مثلا ترکیه اش ! علم و دانشی به ما ، در غرب آسیا یا خاور میانه بتابه ، بیانش چی !؟

یعنی ما بعنوان یه انسان بیانی از اون نداشته باشیم ؟

ما چه بیانی از علم و دانش تابیده بر ما داریم ؟ ولو اینکه شمس الظلام ما هم مثلا غرب و غربی ترینشم آمریکا باشه !

به بیان دیگه گیریم که علم یا دانش مثلا به بیان ارسطویی غرب فراگرفتنی باشه ، و به بیان افلاطونی اونم نباشه ! چراکه در بیان افلاطون حرف از پس از تصاویری تابیده بر دیواره ی غاره ! به بیان دیگه حرفی پس از ایجاد یا خلقه بقول صاحب تفسیر شریف المیزان .

ولی در فراگرفتنی علم یا دانش کجا رو فراگرفته ؟! دیواره عضو حسی ؟ یا خاورمیانه ی حس ... ؟

البته اگه فاقد اونم نباشیم و بقول استادی در یکی از آثار بدون استثناء خوبشون :

به مرور خلق یا ایجاد نشه !

حالا به امر کی !؟ بمونه ، اونم در عصر به :"تعبیر معروف" بمباران دستور العمل ، که بنیان گذارش به تعبیر معروف :"معلم اول" بوده و بقول شیخی : رودستش نیومده !

حالا مثلا دستورات چهارگانه بعد انقلاب صنعتی و دیگر که تحت عنوان :"متدولوژی علوم" ملوک و طوایفی علم یا دانشو دارن بمونه ! البته اگه دستورالعمل "صفر یک" دهکده ی جهانی دعوی ربّ اعلی نداشته باشه !

زیرنویس :

صاحب تفسیر شریفی در "بیان آیات " این سوره فرموده ان : این سوره با نام رحمان آغاز گردید ، و در آخر نیز، سوره با آیه (تبارک اسم ربک ذى الجلال و الاکرام ) ختم مى شود.

و ذیل آیه ی "الرّحمن" و "علّم القرآن" دارن :

کلمه ( پاورقی) (الرحمن ) همان طور که در تفسیر سوره حمد گفتیم ... ، و چون نام رحمان دلالت بر رحمت عمومى خدا داشت در اول این سوره واقع شد که در آن انواع نعمتهاى دنیوى و اخروى که مایه انتظام عالم انس و عالم جن است ذکر شده است .

و پیش از این دارن :

و این سوره از نظر مکى بودن و مدنى بودن دو احتمال دارد، هر چند که سیاق آن به مکى بودن شبیه تر است ، و در قرآن کریم این تنها سوره است که بعد از بسم اللّه با یکى از اسماى خداى عزوجل آغاز شده .

پاورقی :

کلمه در زبان عرب عبارته از : اسم ، فعل و حرف .

 


  

کانون رویارویی 2 :

سلام علیکم  

بِسْمِ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الرَّحْمَنُ ، ... .

اول بگم چرا ؟ خب برا اینکه امروزم ، هرچند بعد سه روز ، بعد بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم ستون بدن ، یعنی لقمه ای ، و بعد دورکعت نماز صبح رفتم سراغ ماشین و شکر خدا روشن شد ، ولی باهاش که رفتم نون بگیرم و داشت برفم نم نم می بارید ، دیدم نمیشه براحتی کنترلش کرد و باهاش رفت سرکار .

هرچند که مثل این چند روز ، کمی بعد هوا صاف شد و داداش محمد زنگ زد که بریم که صابکار مثل هوای این چند روزه ، حرف دیشبشو تغییر نده با نرفتنمون ، که گفتم حالا صبحونه رو بخوریم ببینیم چی میشه ؟ که صبحونه رو نخورده از پنجره که نیگا می کردم وسطای کوچه هم دیده نمیشد و الانم که دارم می نویسم یه دست سفیده .

خاور میانه ی 2 :

... ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ ( زیر نویس ) الْإِنْسَانَ ، عَلَّمَهُ ( زیر نویس ) الْبَیانَ ، ... .

خب تو آسمون یه دستم که خورشیدو نمیشه دید ، چی رو نمیشه دید !؟

بازی قایم موشک :

بچه که بودیم یکی از ما چشمشو میگرفت و بقیه میرفتن یه جایی مخفی می شدن و بعد اون یکی چشمشو باز میکرد و دنبال اونا می گشت ، دنبال کیا می گشت ؟

شبیه همین بازی رو یادم میاد در طول تدریسم در آموزش و پرورش در محدوده چهار دیواری محل درس با دانش آموزا داشتیم ، مثلا پای تخته که گچ دستم بود بهشون نشون می دادم و بعد یا تو مشتم و یا مثلا پشتم قایم می کردم و می گفتم اونی که بهتون نشون دادم چی بود ؟ همه می گفتن چی بود ، ولی یادم نمیاد که در مقابل پرسش بعدی پاسخ داده شده باشه : از مثلا حافظه ، بایگانی و یا ...

چرا ، اشاره ای به سر ، نه پشت سر ! یا پس سری ! بعضا به پیشانیم بوده ! حالا بعنوان همون سر ؟ یا پیشانی ؟ رو نمی تونم بگم و منم جویا نمی شدم .

خب برا اینکه مقصود من از این بازی جلب توجه دانش آموزان به همون جایی بود که تو بازی قایم موشک بقیه میرفتن خودشونو اونجا مخفی می کردن ، یعنی خاور میانه ی این بازی !

هدفم از این بازی خب معلوم بود که چی بود ، چی بود !؟

همین بود که موضوع بحثه ، یعنی کانون رویارویی ، چرا !؟

خب یه وقت این کانون در بیرون و دانش آموز یه روزی در مثلا درس فیزیک شاید با اون روبرو بشه ، یه وقتم مثلا شاید بهش گفته بشه فاقد مثلا چشم فاقد بیناییه یا علمه ، ووو

ولی گفته شده که همه چی رو کجا قایم می کنه !؟ و آیا همشم رو میکنه !؟ یا پیدا می کنه !؟ آخر بازی قایم موشک ؟ و ... ؟

تا بعد انشاءالله ، فعلا خدا نگهدار .

زیرنویس :

صاحب تفسیر شریف المیزان ، ذیل آیه ای ، نه آیات یاد شده در این نوشته ، یه حرفی دارن ، اونم اینکه "أمر" پیش از "خلق" ه ، و بعد خلقم أمری نیست .

 


  

 

رویارویی نرم و سخت 2 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یؤْمِنُونَ ، ... .  

نرم افزار و سخت افزار رویارویی :

در رویارویی ارسطویی (1) گفتم که بسنده نشده به اینکه برو مثلا ببین ، بشنو ووو ، و چشم ، گوش ووو هم که داری ، اونم بقول سقراط : دوست داری برو ... .

یا بیا بشنو از من و گوشم که داری ، اونم دوست داری بیا ... .

چراکه اونوقت در همون غرب و همون اروپا انقلاب صنعتی یا رنسانسی رخ نمی داد !

بلکه بحث من بحث در شهر یا مدینه بود و هنوزم هست ! و نخستن آیه و نشانه ی شهر یا مدینه رویارویی یکی با یکی دیگس !

حالا چه ایندو آدم و زوجش باشه ، و بنی آدمی با بنی آدم دیگه ، چه در خانه و چه در شهر یا مدینه .

خب ، وقتی گفته بشه برو ببین ، کجا بره !؟ پس در واقع حرف اینه که بیا ببین .

اینجاس که انقلاب صنعتی و رنساس در همون غرب و اروپا رخ میده ! که مثلا خوب چرا من بیام ؟ اونم دلبخواه ! و دیگه چی ؟ علاوه بر دل یا قلب ؟! که منم نداشته باشم ؟ و روی میز معامله (2) ؟ باشه ؟

مگر اینکه همون که گفتم ! گفته بشه برو ... ، ولی ... !

آیا در شهر ؟ یا مدینه ؟

یا به تعبیر معروف نخود نخود هرکه رود خانه ی خود !؟ مثلا ، مثلا دو شهر ؟ یا دو مدینه ؟ اونوقت اونجا چی ؟ حالا دهکده ی این دو هم بمونه !

رویارویی در اونجا ، یعنی اینجا (ی همون من که گفت : خوب چرا ...) چی ؟

اینجاس که گفتم در رویارویی ارسطویی فقط بسنده نشده به اینکه علم یا دانش فراگرفتنیه ، بلکه برا فراگرفتنم نه تنها سخت افزارشو ، بلکه نرم افزارشم گفته ، و اگرم ، اگرم ، بازم میگم اگرم مثل استادش و استاد استادشم (3) ناگفته مونده باشه ، شاگرداش منسوب به او کرده ان که : فاقد حس فاقد علم یا دانشه .

خب عضو حسیم که عیانه و حاجت به بیان نداشته ، فقط موند دلخواه ! نه مثلا دستورالعمل ! که کار به انقلاب صنعتی و رنسانس کشیده بشه و مثلا دستورات دیگه ای پیدا بشه .

البته ربط به من نداره ! :"به تعبیر معروف " صلاح مملکت خویش خسروان دانند " ، فعلا کاریم به این ندارم که دهکده ی خسرو فراگیر کوخ منم هست ؟ و ایا فراگیریشم ارسطوییه ؟ یا افلاطونی ؟ و یا ... ؟

بلکه فعلا حرف همونه که گفتم ! چی !؟

خب گفتم که اینا در غرب و اروپاس ! تو شرق و ایران و اونم اسلامی چی گفته میشه ؟ حالا حرف مسلمان شیعه و اونم دوازده امامیم بمونه !

همینطور بازم بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، البته به تعبیر من ! تو خاور میانه یا بقولی :"غرب آسیا" (4) چه خبر !؟ حالا :"نه شرقی و نه غربی " ؟ یا منسوب به عوامش :"هم شرقی و هم غربی" ؟ شم بمونه !

ان شاءالله (5) تا فرصتی دیگه فعلا خدا نگهدار .

زیر نویس :

1 - که گفتم علم یا دانشو فراگرفتنی خوانده ! پس از مذاکره خواندن استادش افلاطون ، پس از دوست داشتنی خواندن استادش سقراط حکیم .

2 – بقول طلبه ها بر وزن باب تفاعل ، که قبلا بحثش شد ، مثلا در بحث گفتگو .

3 – که در نوشته ی قبلی گفتم که بنا بر تحقیقی سلسله ی اساتید میرسه به کی ؟ و چه گفته ای ؟ اونم مکتوب یا نوشته شده .

4 - مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران .

5 - هم ارسطویی و هم افلاطونی ، و منسوب به خواصش دیگه ! در خاور میانه ی ایندو دیگه ! شایدم هم افلاطونی و هم ارسطوییش ! و خاصشم !


  

رویارویی نرم 2 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ، وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ ، ذَلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ ، ... .

گفتم در غرب و یونان باستان (1) سقراط در رویارویی با آن و آنانی که می گفتند سوفیست یا دانشمندن ، گفته که فیلسوف یا دوستدار دانشه ، پس از او (5) شاگردش افلاطون گفته دوستدار چیه !؟ یعنی گفته علم یا دانش بقولی ! :"فروشی در مثلا سوپرمارکت نیست" ! بلکه عبارت از یادآوری ، مثالم زده و مثالشم معروف به :"مُثُل" ی بنام خودشه ، و پس از او شاگردش ارسطو گفته که علم یا دانش فراگرفتنیه ، و نقلی منسوب به ایشونه که گفته : "فقد حسا فقد علما " .

و گفته ام به اینجا رسید که رویارویی حسی ، در علم یا دانش بقول ارسطو هم ، رویارویی نرمه ، و بحث یا کاوش اینه که آیا پس از رویارویی سخت بدنی یا فیزیکیه ؟ یا پیش اونه ؟ و چرا گفته نشده فاقد عضو حسی علم یا دانشی فرا نمیگیره ؟ و در ثانی آیا فراگیری حس آخرین فراگیری نرمه ؟ یا رویارویی نرم دیگریم در کاره ؟ و بازم پیش از حس ؟ یا پس از اون ؟ و سوم اینکه این رویاروی (6) بقولی :"حد یقف " داره ؟ یا نرم افزار افلاطون رو هم شامل میشه مثلا ؟ حالا رویارویی نرم فکری و عقلی بمونه ! هرجند امروزه اون فیلسوفی که سقراط گفت ، نه تنها به اهل علم یا دانشم گفته میشه ! بلکه به عاقل یا خردمندم گفته میشه ! و اینم بمونه که صرف نظر از حرف قلبییون که حرف اهل فکر و همینطور صاحب عقلو تخطئه می کنن ، ولی حرف از حس بجای نه تنها فکر یا اندیشه ، بلکه بعنوان عقل یا خرد رو چی ؟! میشه نشنیده گرفت !؟ یا شتر دیدی ندیدی !؟ که اینم بمونه !

ولی آیا رویارویی حسی ختم رویارویی ، در فراگیری علم یا دانشه ؟ حالا فرقی نمیکنه از کی ؟ یعنی از کدوم عالم یا دانشمندی ؟ یا از چی !؟ یعنی چه چیزی در بیرون ، البته نرم ، نه سخت در رویارویی با اعضای حسی !

زیر نویس :

1 - پیش از میلاد حضرت عیسی علیه السلام و به تحقیق صاحب :"کشف الاسرار" (2) پس از حضرت موسی علیه السلام و حضرت سلیمان علیه السلام (3) و اساتید سقراط که شاگردیشان میرسید به شاگردی آن حضرت .

2 -  حضرت امام خمینی (ره) .

3 -  صاحب مکتوب یا نوشته ای به ملکه ی صبا ، که بقول خدا (4) در آن عبارت :"بسم الله الرّحمن الرّحیم" آمده ، و شاگردان کاتب یا نویسنده ی بی خبر از این نبوده اند .

4 – سوره ی نمل .  

5 – که نقله رویارویی سختی با او داشته اند و مجبورش کرده ان جام زهر بنوشد یا مثلا به سوفیستی یا دانشمندی خودش اقرار کنه ! و او جام زهر را ترجیح داده .  

6 – رویاروی نرم ، بعبارت دیگه همون رویارویی درون با بیرون ، البته بیرون نرم ! گه گفته شد .  

 


  

رویارویی علمی 4 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، ... .

اول بازم به مناسبت امروز ، ضمن تبریک اینو بگم که هیچ پیرو حسی هیچکدوم از حواس پنجگانه رو خاتم دونستن نمی دونه ، که علم یا دانشو محدود به لامسه ، چشایی ، بینایی ، شنوایی و بویایی خودش کنه ، تازه اگرم بخواد کنه ! با کدوم یکی از اونا چهارتای دیگه رو ؟! که در نوشته ی قبلیم همینو گفتم ؟

چراکه صرف نظر از اینکه چهار تا حس نداره ! و گیریم که خاتمشم بویایی باشه ، بازم گفتم که گفته شده علم و دانش دوتاس و حواس پیام آور بیرون هستن ، البته بوسیله اعضا یا بقولی سخت افزارشون در ارتباط با بیرون .

بعلاوه خود حواسم حکایت از درون دارن و گیریمم که خاتمی نداشته باشه حس ! در درون و آخرین حسم بر کرسی (1) ناظر بر حواس دیگه تکیه زده باشه !

رویارویی نرم :

پس اگر علم و دانش بقولی در انحصار حس باشه و دانستنیم عبارت از معلوم و دانسته شده بوسیله ی اعضای حسی باشه ، یعنی بوسیله ی سخت افزار بدن باشه و تازه بقول پیامبر (2) ی حسی و حسیون به بدن خود علم و دانشم داشته باشن ، و تازه حرفشونم پشت صحنه ای نداشته باشه ! به قول خدا :"عقبه" (3) ای نداشته باشه دولب ووو یی که باهاش حرف زده میشه ! و رها شده از دهان رها شده از دولب باشه ، نه درون و ولو دورنی عبارت از حس و اونم نه مختلف ! بلکه حسی عالم یا دانا نه تنها به عضو خودشم ! بلکه به چهار حس دیگرم !

این همون نکته هست که در نوشته ی قبلی گفتم ، فقط خواستم بگم که اختصاص به علم یا دانش بیرون (4) و درون (5) نداره ، که بقول حسی و حسیون علم یا دانش منحصر به دونستن بیرون توسط حس باشه ، بلکه بقول خدا (6) در علم یا دانش به بیرونم داننده بر کرسی درون تکیه زده ولو اینکه کرسی کرسی حسی هم باشه حالا چه حس بینایی در خواندن حرف علمی و چه اینکه گفته بشه آخرین حس حس بویایی باشه ، و چه حس شنوایی در سمع یا شنیدن حرف علمی .

و ولو اینکه علم یا دانشم فقط علم یا دانش مسموع باشه ، و گفته هم نشده باشه (7) که علم یا دانش مسموع نفعی نداره تا درونی نشده باشه ! هرچند گفتم که حرف از حس و حواسم ، صرف نظر از اینم که گوینده اش حسی از حواس پنجگانه باشه یا درونی دیگر ، مثلا بقول قلبی و قلبیون قلب یا دل ، رها شده یا آزاده ای درونیه ، نه سخت افزارش که رویاروی سخت افزار گوش شنونده ی حرف علمی ! باشه ، چراکه رویاروش گوش شنوا یا نرم افزار حسی بنام شنوایست ! حالا اونی که این حسم برا فراگیری حرف علمی فرستاده بمونه ! البته اگه همونطور که گفتم بقول ارسطو علم یا دانش عبارت باشه از فراگیری و فراگیرم حس ! باشه ، نه حواس ! و حرف از فراگیر حواسم پیش نیاد ! و مثلا بقول سقراط : دوست دار فراگیر علم یا دانش ! یا فیلسوف !

زیر نویس :

1 - مراجعه به نوشته ی قبلی .

2 - خاتم پیامبران صل الله علیه و اله وسلم .

3 -  کتاب خدا ، سوره ی بلد .

4 – بقول ارسطو .

5 – بقول افلاطون .

6 – دو آیه ی آخر سوره اعلی .

7 – بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، که در نوشته ی قبلیم گفتم .  

 


  

رویارویی علمی 3 :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ، ... .

همونطور که گفتم امروز خونه نشین شدیم ، و الحمدلله فرصت دارم که بحثو پیگیر باشم ، منتها اول بمناسبت امروز بگم که من نه ، حتی داداش مهدیم که تو :"صفرپنج" کرمان آموزشی خدمتشو گذروندم ارگ بمو ندیده ، پیش از زلزله هم ، البته نه اینکه دوست نداشتم یا نداشتیم که ببینیم  ، مثل چی ؟

مثلا مانند هواپیمای ایرباس ! نه اینکه ندیدیم ! امروزه کافیه بقولی مثلا به :"علامه گوگل" مراجه کرد و دید ، البته بقولی با چشم سر یا همون که در آغاز بحث گفتم ، یعنی با عضو حس بینایی ، ولی همونطور که در قسمت قبلی گفتم مگر اینکه چشم و حس بیناییم :"دوتا" باشه !

اونم نه در مقام یکی از ایندو ! بلکه بقول خدا (4) بر کرسی ناظر بر این دو !

در نوشته ی قبلی فکر می کنم گفته باشم که غرب و اروپاش پس از انقلاب صنعتی یا رنسانسش در رویارویی با آثار یونانی خودش ! وقتی قلب یا دلش مطمئن شد که بر کرسی علم و دانش تکیه زد ! و گفت علم یا دانش یا صفره و یا یک !

چراکه اگه هنوزم طبق آثار یونانی خودشم گفته بشه علم یا دانش یا تصوره و یا تصدیق (5) بازم فرقی بحال کرسی نشین فرقی نداره !

میگن غرب و خصوصا آمریکاش وقتیم یه ایرونی گفت علم یا دانش دوحالت نداره ، بلکه بی نهایت حالتیه ، مثلا مانند شرق و ژاپنیا نه اینکه قبول نکرد ! بلکه شاید پیش خودش گفته باشه چه فرقی میکنه بر تکیه زده بر کرسی علم و دانش !

البته اینکه گفتم آمریکای غرب ، بهتره گفته بشه آمریکای سرمایه داری و بلکه صهیونیست سرمایه دار جهانی !

خب رو حرف علمیم که نمیشه حرف و اونم حرف غیرعلمی ! زد و نمیشه گفت چون پشت صحنه ی مثلا گنگره ی وینی که در نوشته ی قبلی گفتم صهیونیسته ! خصوصا وقتی مثلا امام هفتم علیه السلامم به شاگردش گفته باشه که : اگه یه دُرّی از دهن سگی بیفته چه می کنی ؟ و پاسخ داده شده باشه که : آب میکشم و مصرف می کنم .

حالا طلب العلم و حتی از سینه ی منافق ، ووو بمونه !

منتها آیا در آثار گذشته ، بازم بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری نبود که علم یا دانش : دوتاس !؟ و فقط غرب و اروپاش می تونست بر ایندو تکیه بزنه و بقولی ! علم و دانشو در انحصار خودش دربیاره !؟

خب ، اذان تهرانو گفتن و داریم به اذان افق خودمون نزدیک میشیم و برم آماده شم برا نماز ، و نماز نسا و همچنین نماز نبی یا پیام آور در نماز ظهر ، التماس دعا ، تا بعد ازظهر ان شاءالله فعلا خدا نگهدار .  

زیرنویس :

1 - یه روز تو پیامرسون اینجا (2) با عزیزی داشتیم بحث طلبگی می کردیم و یه پرسشی کرد و بلافاصله گفت : نری از علامه گوگل بپرسی !

2 – منظورم اینجا نیست ! پارسی بلاگه ، که این نوشته رو در اونجا می ذارم ، که مثل همون گوگله و نوشته ها توش گذاشته میشه و بهش مراجعه میشه برا دیدنش ، البته با چشم سر که گفتم و البته با چشم دوم و یا بقول حسی و حسیون با حس دوم 3 .

3 – خب برا اینکه چشم اول برا افتادن به مثلا ارگ بم و یا مثلا به هواپیمای ایرباسه و علم و دانشی که تو مثلا اینا بکار رفته ، و اون چشمی که به این نظارت داشته باشه که چشم سر نیست ! اون مثلا بقول سقراط که گفتم همون چشمیه که دوست داره ارگ ، ایرباس ووو رو ببینه ! یا بقول شاگردش یادآورشه ! حالا از کجا !؟ خب از علامه گوگلش دیگه ! که دیدنیا ، شنیدنیا وووش توش نوشته شده دیگه ! یا بقول ایشون همون :"غار" که سیاهه ای از دیدنیا ، شنیدنیا ووو رو دیوارش افتاده ! وقتی که از کنار روزنه ی غار رد میشن ! نه شدن !

4 – در کتاب خدا ، نخستین سوره ی مدنی یا شهری ! و نخستین آیه از آیات یا آیه ها ، و یا نشانه های بقول معروف :"آیة الکرسی" .

5 – البته پس از فارابی مسلمان و شاید شیعه ی دوازده امامیم ، که علم و دانشی رو که از ارسطو بجا مونده بود باب باب کرد و علم و دانش شد "دوتا !"

 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :43
بازدید دیروز :210
کل بازدید : 1314576
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ