پیدایش پدیده 26 :
سلام علیکم ، شب بخیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
خب رسیدیم به شب جمعه ی آخر ماه ، چه این ماه سی روزه باشه و چه نباشه ، تو هفته ی آینده باز تو آسمون شب اول ماه نو رو خواهیم داشت ان شاءالله ، در مغربی مثل شب اول این ماه ...
پدیده ی ازدواج :
... ، یوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ، ... .
که تا مثلا چشم وا کنین پیدا شده ، که گفتم اختصاص به باز شدن چشم نداره ، و اختصاصم به ماه آسمون نداره ، مثل همون مس سرتا پای بدنمون .
فرهنگ خواستگاری :
... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ؟ إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ؟ ... .
یا مثل همون باز شدن گوش که در قسمت قبلی گفتم ، پس مختص باز شدن یکی از اعضای حسی ما نیست ، همینطور طلب و خواست اون ، مثل خواستگاری گوش که باز شدنش برای جستجو یا طلب صوت و حرفی باشه و بشنوه که :
اذْهَبْ ... ، فَقُلْ ... ، وَِ ... .
خب اونم که از بیرون بخواد پیوندی با مثلا همین شنوایی ما داشته باشه همینجوری جلو میاد ، حرفش در وادی ، سرزمینی که گوش ماس ، دم از همین حرفا می زنه ، در میدان کار ، که خاص گوشم نیست ، که مثل غزه در این روزا که نمایندگی کنه ، بلکه میدان کار هر یک از اعضای حسی بدنم هست ، وبرای همین گفتم که بدنمان میون درون و بیرونه ، همین بدنی که جرمش : " کوچک" از اندازه ی غزه هس ، در مقیاس خودش با جرم دنیای بیرون ، که کره ی زمین و غزه در اون یکی از سیارات منظومه ی شمسی گفته میشه .
خب ، بازم دیروقت شد و ان شاءالله می خوایم فردا هم صبح زود بریم سرکار ، خب ان شاءالله ازدواج شما دوتا هم که فقط مثلا کارت پایان خدمت نمیخواد ! که یکیتون بگه بعد خدمتی که رفته ! اگه :"قدرت" نخواد ، "پول" نخواد که براش کار کنه ، "فرهنگ" چطور ؟
حالا : " دستگاه محاسباتی " ش بمونه ، چشم بینا ، گوش شنوا ووو ؟ چطور ؟ تا یکی رو پیدا کنه ، یا : " براش " پیدا کنن ، اونم : بره ... ، بگه ... ، و ... .
فرهنگ زبان و نامگذاری :
سلام علیکم
بحث امروزمون در ادامه ی بحث قبلیست ، حالا شاید بپرسین چرا امروز ؟ چراکه اون (شب آخر) و برای شب جمعه نوشته بودم و برای شب نیمه فروردین وامروز دوشنبه دوازدهم هنوز !؟
جونم براتون بگه وقتی شما بدنیا اومدین و بقول "مسافرزمان" گرامی که ذکر خیرشو در بحث قبلی داشتیم : " گریه" سر دادین ، حالا بقول ایشون از سر : "زخم" یا چیز دیگه ، بازدم نفسی بود که کشیده بودین ، برا اولین بار تو این دنیا و توخونه ، یا اونجاییکه زایشگاهتون بود تو قم ، آخه هردوتون قمی هستین .
در حالیکه دماغ و بینی رو داشتین ، مثل چشم و گوش دیگر سرمایه ی کارو ، ولی مثل اونا بکار نینداخته بودین ، زبونم داشتین برای مثلا گریه کردن ، خب چرا از اون دیدنیها ، شنیدنیها ووو ، و اولشم لمسی بدنتونو که شروع بکار کرده بود با "گریه" به زبون آوردین ؟
خب منم لابد چیزی لمس کردم که این بحثو نذاشتم بوقتش !؟ که بعد شب جمعه ی این هفته براتون بگم ، روزش امروزه لابد !
حم(فصلت/1) تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ(فصلت/2)...
سرمایه زبان و نامگذاری :
وجه و پول رایج :
بله ؟ چشم میام ، ان شاءالله بعد صبحونه براتون میگم ، البته یکی دولقمه رو قبلا زدم ... لقمه ی صبح رو ...
پیش فرضارم بگم برم تا ... : آری نه
لقمه ی اول :
این بود : بسم الله ... (غافر) ...
که یادم رفت براتون بگم : حم(غافر/1)تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ ... .
خب گفتم که آدمیزاده دیگه ، بخدای غافر ببخشین
نه بدم نشد ! تا جایی که بگوش من رسیده مقام معظم رهبری در سخنرانی روز اول سال هم همینو گفتن ، و اختصاص نداره به فضای هنر و مثلا شعر، یعنی گوش من که میگه محدود به این فضا ها نکرده ان ، بلکه مثلا در خانواده هم اگر من پدر حرفی بزنم و فضای فرهنگی رو برای شما بازکنم ، یا ببندم ، نیز مشمول سنخی میشه که ایشون در اون سخنرانی بروی ما باز کردن ، یا بستن .
پس بااینکه هنوزم میشه این نوشته رو از نو بنویسم براتون ، و اول سوره ی غافر و بعد سوره ی فصلت باشه ، همونطور که در قرآنهایی که چاپ شده و دسترس مردم گذاشته میشه باشه نیز چنین ترتیبی داره ، ولی حالا هم اینو براتون گفتم ، و هم اینکه من بعدم گوشتون تیزتر میشه وقتی بخوام با حرفام فضا سازی کنم براتون ، یا بقول مقام معظم رهبری "نفس کشیدن" و براتون تنگ کنم .
خب دیدم که یکی دوتا نظر دیگه داده شده ، برم ببینم ان شاءالله برمی گردم
له داشتم می گفتم ، بعبارت دیگه فضا سازی می کردم ، یا می بستم ! تازه این فضا و تنفس در اون ، که گفتم بچه ی آدم که بدنیا میاد شروع به این کار میکنه تا وقتی نفس میکشه ، تا اونجا که گوش من تنفس کرده ، اختصاص به فرهنگ نداره ، مثلا فضا ی اقتصادیم داریم و تنفس تو اون ، و اختصاص به گروهی بنام خانواده ی یه خونه هم نداره ، در فضای باز و بسته تر از اینم همینه ، مثلا در فضای جماعت محل تنفس خونه واده و در خونه هم مثل نفس کشیدن شما از وقتیکه خدا شما رو بما داده .
خب داریم به فضای اذان مغرب به افق خودمون نزدیک میشیم ، برم یه نفسی بکشم ان شاءالله برمی گردم
الله اکبر ، جاشون خالی ! بی نیازان به فضای بازتر رو میگم ، البته بقول مثلا استاد محمد تقی مصباح یزدی ، که گفتیم ، در مباحث سال گذشته ، که برای علم و دانش نیازمند مثلا دانشگاه و دیگر مراکز علمی مثل فضای حوزه ی ایشون هستند ، بقول ایشون : بی نیاز از فضای "عبودیت" !
و در اون فضا ها هم در فضایی که معلم اول و ثانی باز کرده اند نفس می کشن ، فضای تصدیق و تصور و حتی تصورو تصدیق که گفته باشن نه ها ! فضای ایجاب و سلب و سلب و ایجاب جدیدش ، و خاکستری ایندو !
یاد فضای مثلا شورایی برای مدیریت جامعه بعد خلیفه ی دوم هم افتادم ، که به عضوی از این شورا پیشنهاد شد که در فضای خدا ، رسول و شیخین مدیریت کنه ، و بسته تر یا بازترشو بگوش رسوند ، آخه گفت : در فضای خدا ، رسول و خودم .
آخه پیشنهاد تنفس در فضای : خدا ، رسول ، شیخین و اونا بگوش می رسید ! ولی نه بگوش "خود" شون ! که بگوش رساند " خود" مو ! فضای تنفس خود رو
حالا در فضای پیشنهادی فضای سلبی هم بگوش می رسید ؟ مثل کلمه ی حق " حکم فقط حکم خدا " یی که از آن عدم حکمرانی علی بگوش می رسید ! بمونه ، می ترسم بازم طولانی شده باشه و در اظهار نظرات نوشته ی قبلی داشتیم که طولانی نشه .