باسلام
سالهای دور از خونه :
سالها که نه ، یادش بخیر بقول سریال اوشین ، چند روزی با مادر رفته بودم تهرون دیدن خواهر کوچیکه ، چشتون روز بد نبینه الان که برگشتیم خونه ، پدر داشت حرفای هفتمین جشنواره ی بین المللی فارابی رو نیگا میکرد ، نمی دونم چرا مادر که وارد شد بعد سلام نزد کانال دیگه !
نه کانالای ماهواره ها ! خارجیشو میگم ، نه بومیشو ! وقتیم که خارجیشو داشتیم ، نه اینکه مادر نمی ذاشت ، خودمونم فقط مثلا من و تو ، کلمه و از این دستاشو نیگا می کردیم ، البته نه مثل کلمه همه ی من و تو رو .
گذاشت تا حرفای افتاحیه تموم بشه ! خب بگوش منم خورد که دانشگاه ، البته نه فقط دانشگاه ، بلکه حوزه هم بقول مادر : نمازخونی نیست که پشت سر سیاست نماز بخونه !
هرچند ابوابی مثل شهید مطهری و بهشتی رو گاف داد ! البته گافترش پشت سر ابوابی چون معلم اول و ثانیش از سیمای جشنواره عیان بود و حاجت به بیان نداشت ! لابد
نمی دونم چرا یاد نامه ی آقای سید علی خامنه ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی افتادم !
پرسش :
چن تا از جوونای ایرون ، غرب و شرق و شمال جنوبش بقول آقا امام موسی کاظم علیه السلام بمونه ، بقول ترکا باغچه نزدیک ، ایرون خودمون ، خبر دارن از ابواب ، بابا ، درو دروازه ی علم دانشو میگم و از قضا اسلامی و انسونیشم ؟ که دوباب داره !
و علم و دانش شرق و غرب و شمال و جنوب ایرونم دوباب داره ؟ اینو که می دونن ؟ نه اینکه می دونن ! شنیدن و خوندنو و میگن ، از این "باب" می دونن ! از " دیگش" که نه تنها شرق و غرب و شمال و جنوب ، بلکه خود گویندش فارابیم نمی دونه ! که چی گفته !
باب سیاسی علم و دانش میگم ! باب مدنیشو میگم ، نه مکیشو اونو ! باب ...
باب تایید فرمایشات افتاحیه ی جشنواره رو میگم ، وگرنه منم مثل جوونای نه تنها اروپا و ... ، بلکه در شرق و غرب و شمال و جنوبم گوش دادم و شنیدم و ... به "خونه" برگشت ، نماز خونه رو میگم ! نه تنها گوش دهنده ، بلکه شنونده !؟ هم !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَى ، وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ، وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، ... .
و فقط من دخترم نه ! پسرا هم همینطور .
دلم برا پدر می سوزه ! ای کاش بقول آقای مهران مدیری دوتا تلویزیون داشتیم و الان مجبور نبود با ما نسیمو تماشا کنه ، یا بره تو خودشو ! که ای کاش منم می تونستم ! نه سالها ! و روزاشم ، بلکه یه ساعت ! م نه ، یه سیر و سفری مثل اون داشتم !
البته بقول مادر : پشت سر پدر ، ولو کره الکافرون !
نمازخوان :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ، وَ ... ، بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ ؟ وَ ... ، عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ ، ... .
باسلام و عرض تسلیت بمناسبت سالروز وفات حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ، ... .
خاطره :
بازگشت به نماز خونه :
الان که تو اتوبوسم و دارم برمی گردم به خونه ، و دلم تنگ شده برا خوندن نماز با پدرتون ، یاد همچین روزایی افتادم که امام می خواست برگرده به ایران ، شما دوتا اونوقت هنوز بدنیا نیومده بودین ، ولی شنیدن که نخست وزیر شاه ، یعنی رییس دولت وقت بختیار چی می گفت .
راست می گفت ! چی می گفت ؟
اولش میگفت من نمی دونم آقای خمینی برا چی می خواد برگرده ؟ می خواد چه بکنه ؟ و از ایندست ، یعنی میگفت
سر در نمیاره از کاری که امام می خواد تو ایران بکنه ، آیا می خواد مثلا شاه بشه ؟ یا مثلا رییس دولت ؟
خب راست میگفت دیگه ! آخه کار از نظر اون همینا بود دیگه .
بعد میگفت اگه می خواد مثلا دولت راه بیندازه ، مثل دولت اون و مثلا رییس دولت بشه ، نمیشه ! چرا نمیشه ؟ پاسخ میداد که یه مملکت دوتا دولت که نمیتونه داشته باشه ، و یه دولتم که دو تا رییس نمیتونه داشته باشه ، برا اینکه من محکم سر جام تکیه زدم و هیچ طوفانیم نمیتونه منو تکون بده .
خب بازم راست میگفت ، تا طوفانو میگم ، آخه امام اومد و رفت بهشت زهرا و گفت من تو دهن این دولت می زنم ، من دولت تعیین می کنم ، من به پشتیبانی این مردم دولت تعیین می کنم و ... ، همینطورم شد و مرغ طوفان پر زد و از خونه رفت خدا بیامرز .
چیزی که از اون روزا بیشتر در خاطرم مونده ، روزای اولین دولت در آخرین روزای دولت دو هزار و پونصد ساله ی شاهنشاهی ، و بیشتر اینو می خواستم بگم ، و مناسبتر از حرفایی که گفته شده هس اینه که یادم میاد گفته شد ، یعنی بازم ، مثل کار ، در نظر رییس دولت کارگرشم مانند مثلا پدر روحانی بود ، برا همین مثل واتیگان ، از خیر شهر قم گفت میگذره و اونو به امام واگذار میکنه که بره اونجا هرچی ، همونی که ازش سر در نمیاورد ، راه بیندازه .
آخه راستشو بگم ! منم نمی دونستم امام می خواد چیکار کنه و چی راه بیندازه ، فقط می دونستم که حکومت دینی و اسلامی رو می خواستم .
راستشو بگم ! پدرتونم نمی دونست ! اگه می دونست خب به منم میگفت دیگه !
راستی ! وقتی گفتن مثلا : جمهوری ، حمهوری دمکراتیک ووو ، و آخرشم گفته شد جمهوری اسلامی نه یه کلمه کم و نه یه کلمه زیاد ، شهید مطهری هم ، که در همین رابطه اومدن تو تلویزیون ، گفتن منظور و مقصود امامو از جمهوری اسلامی نمی دونن !
... ، إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى .
نماز خانه (قسمت پایانی) :
باسلام و تبریک روز جمعه
... ، قُمْ فَأَنْذِرْ ، وَ ... ، وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ، ... .
خب ، گفتم که تو خونه نماز خوندن جای ترسم باقی نمیذاره ، چه اینکه شما بترسین ، چه دیگری بترسه ، مگه اینکه چشمش بیفته تو خونه ! برا اینکه ما دم در تابلوی نماز خونه که نزدیم ، که با خونه های دیگه فرق داشته باشه ! که خونه های دیگه ، ولو یه خونه ، نمازخونه نیست !
فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ، فَذَلِکَ یوْمَئِذٍ یوْمٌ عَسِیرٌ ، عَلَى الْکَافِرِینَ غَیرُ یسِیرٍ ، ... .
تو خونه هم ، نه تنها تو همین خونه ، که در قولنامه اجارش نیومده که یه جایی از اون نمازخونه هس ، بلکه خدا بخواد از خودمونم داشته باشیم ، نمیایم توش یه جایی رو بعنوان نمازخونه قرار بدیم .
هم الان و هم انشاءالله اونوقت هر جای خونه می تونین نماز بخونین ، البته همونطور که گفتم ، تو خونه هم مثل بیرون از خونه تو محل ، شهر ووو ، محل نماز پاک و مطهر باشه .
ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ، وَ ... ، إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ، ... .
کاریم نداریم که تو ! بیرون یه جایی رو تابلوی نماز خونه میزنه !
... ، عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ، ... .
خودش می دونه ، بما ربطی نداره که توش ! نمازخونه داره ، ولو اینکه یه و فقط یه جاییم توخونش نماز خونه نباشه !
حالا چه یه دهم و چه نه دهمش ، چه ده درصد و چه نود درصدش ، ووو .
ما که نمی تونیم براش شق القمر کنیم ، تا ببینه چی میگه !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ، ... .
آشنایی با نماز :
نماز خونه (1) :
باسلام ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ ، ... .
محراب :
یه چیز جالب تو تلویزیون دیدم ، بقول من اسمش نماز هراسی بود ، که برا آموزش بقول من زبون نماز کلمه های رو آموزش می دادن مثل :
... ، قُمْ ... .
برا همین گفتم سر حرفو با محراب ، یعنی جای حرب و جنگ ووو باز کنم .
گفتم که نمازتونو تو خونه بخونین ، تو زادگاتون ، حالا قد دیناتون ، یا مثلا کشورتون ، و یا مثلا شهرتون ، محلتون و یا خونه ای تو اون ، همه ی خونه رو که محراب نمیگن ، چرا ، وقتی تنایی که نه ، مثلا اعضای بدنتون که نماز می خونه ! اونجایی رو که نماز می خونه محراب گفته میشه ، مثل وقتی که با پدر نماز می خونیم و اونجاییکه پدر ایستاده محرابه ، ولی محراب هرکدوم از ما پشت سر اون محراب ماست و محراب پشت سریمون .
مسجد :
مسجدم کلمه ای مثل محراب ، که اگه برا نماز هراسی آموزش داده نشه ، برا چیزی در مقابل خلق و خوی شیطونم آموزش داده نمیشه ! که گفتم هنوز پای قراردادو امضا نکرده ! و مهلت خواسته تا همون :" قُمْ " و برپایی ، که تا پاشین مهلتش تموم میشه .
خب ، ولی نماز خونه ، که می خوام ازش براتون بگم ، اگه براش برنامه ی آموزشیم بذارن مثل پاشدن ، محراب ووو نیس .
آشنایی با نماز (2) :
پرسش :
باسلام ، پس کجا خومونو نشون بدیم ؟! بقول آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلام ؟
علیکم السلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلًا ، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا ، أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا ، ... ، إِنَّ رَبَّکَ یعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَی اللَّیلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ ... .
باغچه :
اول پیشاپیش تبریک بگم سالروز تولد آقا رو که پیش رو داریم ، آقا می فرمایند : تو خونه .
همونجایی که من بدنیا آوردمتون ، با هر طول عرض ، یا بقول آقا امام موسی کاظم علیه السلام شرق و غرب ، شمال و جنوبی که داره .
حالا شاید گفته بشه طبق شناسنامه تو ایران بدنیا اومدین ، یا تو شهر قم ، و یا ... ، خب ؟ تش چی ؟ یه جایی که بدنیا اومدین ، و در اونجا پا بدنیا گذاشتین که ، بعنوان مثال چشم باز کردین که ، اینو که نمی تونه منکر بشه !
حالا شاید گفته بشه مگه علی نمازم می خوند !؟ که سر نماز سرش شکافته شده باشه !
ولی یکی منکر این شده که آقا امیرالمومنین ، و فقط آقا امیرالمومنین علیه السلام تو خونه ی خدا بدنیا اومده ؟ حتی اونی که تا حالا این بگوششم نخورده باشه !؟
پاسخ :
خب زادگاه شما کجاس ؟ و بعنوان مثال : در نخستین بار چشتون به اونجا افتاده ؟
نه زادگاه اون ! بعنوان مثال : اندام جهان جارج .
که مثل مادر ، باردارش شده باشین ، بلکه امضای شما در اون ! بعنوان مثال با چش ، و مادر شدن اون ، که مام وطن چش شماس و محل برپایی اون در اونجا .
حالا برپایی حس ووو ش بمونه ، ولی برپایی اعضای ظاهر و آشکار بدنتونو که نمیشه منکر شد ، اونم از طرف دارنده همون اعضا ! اونم به عنوان نماز !
آشنایی با نماز :
باسلام ...
... ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ، َلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ ، ... .
همونطور که گفتم فعلا کاری با نماز نه تنها خلق خدا ، بلکه با نماز بنی آدمی مثل شما دوتا هم کاری ندارم .
الانم نه تنها با نمازتون پیش از بدنیا اومدنتون کاری ندارم ، بلکه پیش از اون از نخستین روزش که من افتخار باردار شدن به شما رو خدا بهم داد ، و امیدوارم که بستری قابل قبولشم برای رشد و شکل گیریتونم بهم داده باشه ، بلکه پس از اونم که چشم بهتون روشن شد و تو دامنم گرفتمم کاری ندارم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ ، مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ، ... .
پرسش :
در نخستین بار :
می دونید در نخستین بار ، مثل تو دامنم ، در آغوشم ، ووو ، چشم افتاد به شما چی شد ؟
دخترم ، نه تنها درد زایمانت ، بلکه بدهکاریم به پدرت هم بقول معرف از یادم رفت ! اگه مثلا گریه ات بفریادم نمیرسید ، هنوز محو تماشایت بودم ، که بقول خانم حضرت زینب سلام الله : ما رایت الا جمیلا
پسرم ، تو هم نزدیک بود یادم بره امانتی رو که پدرت بهم سپرده بود ، تا زمینه باراومدنت مثل اون باشم ، با لبخندی از رضایت در سبقتی که بر او داشتم ! در امضای قراردادی که خدا بینمون برقرار کرده بود .
همونکه شیطون ، و فقط اون ، هنوز زیرشو امضا نکرده ، وفکر می کنه خیلی براش مهلت گرفته ! برا همون که خلق خدا ، منجمله اون ، برا همین خلق و آفریده شده اند ، خواه ناخواه ، که حرف من با خواستن اونه فعلا .
مثل نمازی که می خونم ، و با پدرتون تو خونه ، و با اونم در دامن بیرون از خونه ، دامنی پاک و مطهر ، نه جامعه ی مدنی خلق و نیافریده شده ! بلکه مخلوق ، یعنی خلق شده و آفریده شده ، ولو بشری !
چراکه کافیه فقط آفریده شده باشه ، مثل : اندام جهان خارج ، که چشمت به اون بیفته .
ولو اینکه بقول پیامبر : تمام مفتی های عالمم به بودنش رای داده باشن ، ولی بچشمت نیاد ، پسرم .
حتی نه تنها من ، بلکه پدرتم بگه .
حتی به اسم و بنام مسجدم ، چه رسه به نهادهای مدنی غربی و شرقی ، و بومی شده ی اونم ، که در اونجا پیشانی بر خاک بگذاری ، که بقول آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلام : یکی از نشانه های مومنه .
نماز :
بسم الله ... ، الرحمن الرحیم ، مالک یوم الدین ، ایاک نعبد و ... .
با سلام و از جمله به بچه های گلم .
آشنایی با نماز :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، ... .
اول می خوام ، هم دلم می خواد و هم فکر می کنم بهتره ، یه خاطره براتون بگم .
خاطره :
یادم نمیاد تا حالا یه بار نماز جمعه رفته باشم الا یه بار ، نماز جماعت چرا ، تو مسجد محل سکونتمونو میگم ، که امیدوارم خدا از سر تقصیرم بگذره !
یادآوری :
یادتون میاد تو قم که بودیم و پدرتون افتاده بود زندون ، یکی می گفت مثلا بریم کمیته ی امداد امام خمینی (ره) ، و یکی می گفت بریم دفاتر آیات عظام ، ووو ؟
البته داداش محسنتون یادش نمیاد ، برا اینکه اونوقتا تو شکم من بود و هنوز چشم به این دنیا نینداخته بود .
که وقتی به ملاقات پدر رفتیم گفت برید پیش پدر محل سکونت ، و بعد برید پیش پدر شهر ؟ که وقتی پیشش رفتیم ، پدر شهرو میگم ، خدا بیامرز گفت : من طلبه ای بیش نیستم .
پرسش :
حالا شاید پرسیده باشین که چرا نگفت بریم پیش خدا بیامرز بابا بزرگ قمی ؟ که خبر داشت و ملاقاتشم میرفت و براش یه بار مجله ی حوزه :"ویژه مدارس علوم دینی" برده بود .
همون مجله ای که پدرتون اون نامه ی بهار سال صلح رو برا اونم فرستاده بود ، و بعدا گفت که دیگه براش ننویسه ، نه مثل یکی دیگه ، یعنی صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران ، که گویا هنوزم می خواد براش بنویسه ! البته اگه بقول معرف سکوت علامت رضا باشه ، البته بعد فرض اینکه بدستش رسیده باشه .
یا شاید پرسیده باشین چرا وقتی پدر خدا بیامرزم با خبر شد و اومد قم و رفت ملاقات ، ملاقات پدرتونو میگم ، بهش گفته باشه دخالت نکنه ، خصوصا از طریق بنیاد شهید ؟
خب شاید برا اینکه ما تو مثلا عربستان سعودی زندگی نمیکردیم ، که ملک عبدالله بره ، ملک سلمان بیاد سرکار ، سرکار پدری مملکتو میگم ، که امام جمعه ی شهراش ، محله های شهرم همینطوری باشه .
چی ؟! (لبخند)
حاج حسن خلیلیان؟! آقای پیروی ، شهردار قم ؟! ووو ؟!
چی (سئوال و تعجب ) خاطره
مگه نگفتم ؟! قبل از نمازو میگم ، نماز ظهرو میگم ، قبول باشه .
آخه پیامبر میگه ! نماز قبول بشه بقیشم قبوله ، حالا ماسوی یا بقیه و یا ... ؟ بمونه ، آخه مثلا وقتی بقول پدرتون که میگه مرحوم علامه فرمودن : نخستین بار که چشم ما افتاد به اندام جهان خارج و ...
خب این یعنی چی ؟ نماز چشو میگم ؟ که ایشون بعنوان مثال فرموده : چشم ما
گوش و بقیه اعضای بدنمونم ، بقول پدرتون بدنی مثل پدرمون حضرت آدم علیه السلام ، مثل چشی مثل چش پدرمون حضرت ابراهیم علیه السلامه ، و نماز که فقط اختصاص به دل یا قلب محمدی ما نداره .
بقول پدر ما وقتیم مثلا گوش میدیم به حرفی با گوش حضرت موسی علیه السلام ، بنده ی اون حرفیم .
البته حرف من الان همین نمازیه که تنایی می خونم ، و وقتی پدرتون خونه هس دیدین که با اون می خونم ، و می خوام بگم که نه تنها فراداش ، بلکه جماعتشم دوتایی و در خونه نیست ، بلکه بیرون از خونه هم داره ، فقط جماعتشو تو محل سکونتمون نمیگم .
مثلا یه باردیگه هم ، تا امروز، رفتم نماز جمعه ! بیرون از خونه رو میگم ، نه تو خونه که مثلا وقتی بعنوان مثال آبجی نرگس و آقااسماعیل ، با دخترسون ساره اومده باشن خونه ی ما ، و ایندو خونواده نماز خونده باشیم ، البته روز جمعه هم باشه ، اگه یادتون باشه .
اینبار پدر نگفت که برم ، بلکه منو با خودش برد .
خدا حفظش کنه ، پدر شهرو میگم ، آقای امینی نمازو ، دو رکعت خطبه رو نمیگم ، دورکعت نماز ظهرو میگم ، دوبار خوندن ، نمی دونم براچی ؟ وقتیم بعد نماز با پدر برمی گشتیم خونه ، وقتی ازش پرسیدم ، اونم گفتم نمی دونه چرا .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا .
با سلام به بچه های گلم
... ، ... الْیوْمَ ... الْیوْمَ ... ، ... .
خدا رو شکر که ما رو از نعمت خونواده بودن برخوردار کرده ، مثل دیگران که از این نعمت برخوردارن .
اونم با بچه های مهربونی مثل شما دوتا ، جای دادش محسن ، محسن مادرتونو میگم ، خالی ، ان شاءالله بسلامتی خدمتشو تموم کنه و برگرده خونه و از این فضا ، فضای خونوادگی رو میگم ، بازم برخوردار بشه ! از این نعمت خدادادی ، که الحمدلله رب العالمین ، الرحمن الرحیم ، ... ، مارم مثل بقیه برخوردار کرده ولو کره الکافرون .
با سلام به بچه های گلم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، ... الْیوْمَ ... ، ... .
پیش ار اینکه برا نماز صبح پا بشین ، در این ساعت از شب ضمن اینکه امیدوارم روزی بهتر از روز گذشته رو پیش رو داشته باشین ، فقط می خوام بگم که توخونه ، خونه ی خودمونو میگم ، حالا از خودمون داریم یا مستاجریم بمونه ، توشهره یا جای دیگه ، تو هرکجای زمین که باشه بهر شکلی ، ووو
بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ، فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا ... .
تو هرخونه ای ، اختصاص به خونه ما نداره ، حرف آخر و آخرین حرف فرق داره .
مثلا تو خونه ی ما من حرف آخرو می زنم ، ولی حرف آخرو کی میزنه ؟ دیدین که پدرتون می زنه ، ولو اینکه مثلا وقتی بهش میگم دوسش دارم ، میگه هرچی تو بگی .
برا اینکه دلخواه شما و هرکی مثل شما دوتا هم با تایید و تصدیقش فرق داره ، شما تو خودتونم نیگا کنین می بینین قضیه مثل همینه که براتون گفتم .
و اینیم که گفتم اختصاص به شما دوتا تو خونه ی ما نداره و خونواده ی ما بعنوان یه مجموغه ، تو هر مجموعه ای حرف حرف یکیه ، شما بگرد یه مجموعه پیدا کن که مثل خونه ی ما نباشه ، پیدا می کنی ؟
چراشم لازم به گفتن نداره ، خب برا اینکه خدا نیافریده ، چرا بشر میگه آفریده ! ولی میگه ! ما ندیدیم ، بما که نتونسته نشون بده .
... ، وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیرُ الرَّازِقِینَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ ... .
تبریک :
باسلام اول امروز جمعه رو تبریک میگم بعدشم پیروزی سبزپوشارو بهشون ، البته نمیشه بازی خوب سفید پوشای ده نفره ی مارو ندیده گرفت .
همینطور که نمیشه اوضای داخلی سبزپوشای همسایه رو هم ندیده گرفت ، حالا مربی چهل روزه و اونم نه مثل ما صاحب نام و گرون ، ووو بمونه ، که امیدوارم در اونجا هم بی نیاز از مربی ، مشاور ووو ی خارجی ، بر مثلا داعشی ها پیروزشن ، خصوصا اگه پدری مثل پدر قبلیشون سرکار نیاد ، اگه پدرای دیگشون بذارن !
خصوصا بابا بزرگشون ! نه فرانسویش ! که یکی دو نمونه از کارای بچه های خودشونو نتونستن تحمل کنن !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکُوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ ؟ ... .
حالا نمیخواد خودشونو جای زن بچه های سوریه ، عراق و ... بذارن ، جای مادرای اونجاها هم ، جای جایی که ادعاشو دارن چی ؟ پدری رو میگم ؟
خصوصا بابا بزرگی ! بزرگی بر دنیا هم ! نه تو کشور و حتی منطقه ی خودشونم در غرب .
البته درست میگن ! دنیا نه ، نود ، نهصد ووو هم پدر داشته باشه ، بازم یه بابا بزرگ لازم داره ! برا پدری پدرا ! و دنیای بی پدر نداریم ! دنیای یتیم و آواره نداریم ! ولی پدر ! مثل پدر خونه ، که الحمدلله رب العالمین شما دارین پسرم ، دخترم .
----------------
مرتبط :
http://mohsen1440.parsiblog.com/Posts/43/جمهوری+اسلامی+و+دموکراسی/
و :
http://hokomateslami.parsiblog.com