بسم الله الرحمن ؟
اللهم صل علی محمد و ؟
با سلام به آقای سید علی خامنه ای
نامه ای بنام شما پخش شده ، خطاب به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی ، در این صورت خواستم بپرسم عموم جوانان منجمله در ایرانم مخاطب شما هستند ؟
برا اینکه من اسلامو از والدینم درک و دریافت کرده ام ، و با اسلامی که در بیرون از خونه ، حتی از شما شنیده ام شباهتی نداره ، اسلام تو خونه رو میگم ، اونم نه فقط دیدنیشو ، بلکه شنیدنیشم ، حالا ما بعد حسش بمونه ، که در نامه ی خود بیان نفرموده اید .
چراکه در اسلامی که در بیرون گفته میشه و نشون داده میشه ، با تمام احترامی که در نامه خود برای والدین ، خصوصا پدر هم قائل شده باشین ، همونطور که در بیرون از خونه جوونا جدای از خصوصا پدر به پای صندوق رای فراخونده میشه ، شما هم اونارو همینطور به شناخت اسلام فراخونده اید .
من کاری به انگیزه شما برای نوشتن این نامه ندارم ، ولی من فکر نمی کنم هیچ جوون با پدر مادری مثلا به داعش نمی پیونده و دست به خشونتی نمی زنه ، مگر اینکه مهربونی مادرشو ندیده باشه و دستای زحمتکش پدرشو که برای بزرگ کردنش از هیچ کوششی دریغ نکرده ، اونم حتی بقول پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله صل الله علیه و ؟ برا مودتی !
البته به من ربطی نداره که شما جوونای اروپا و آمریکای شمالی رو جدای از پدرومادر ، خصوصا پدر ، مخاطب قرار دادین ، برا اینکه معلماشونم ، بلکه مثل شما رهبراشونم بقول آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلام پدرشون بحساب میانو بلکه بهترین پدر پدر سیاسی اوناس ، ولی امیدوارم که مثلا پدرای اروپا و آمریکای شمالی هم مثل شما جوونای ایرونی رو مخاطب قرار ندن ! متقابلا عرض می کنم ، اونم برای شناختی که فراتر از حسی اون روشن نباشه ! که عشقی باشه مثلا یا عقلی !
آخه لابد دیده اید که می گویند : من عاشق محمدم !
در خاتمه فرمایشی از پیامبر صل الله علیه و ؟ را یادآور شوم که فرموده اند : هیچ جوونی خشن و مثل داعش بدنیا نیومده ، این والدین و معلمین و همون پدرای اون هستند که اونا رو خشن و مثل داعش بار میارن . والسلام
ببخشین ! راستی کجای اون قرآنی که در نامه ی شما اومده ، عشق اومده ؟!
برا اینکه منم بگم عاشق حبیب الله هستم .
السلام علیک یا حبیب الله !
حبیب الله رحمان رحیم .
اللهم صل علی محمد و ال محمد .
بسم الله الرحمن الرحیم
قرارداد کاری : کد 2 - 1393 تاریخ تنظیم قرارداد : 11/1/ 1393
طرفین قرارداد :
کارفرما : آقای
پیمانکار : آقای
موضوع کار و دستمزد کار :
1 – نما :
1 : اجرای سنگکاری نما در مقابل هرمترمربع سنگ مصرفی خریداری شده ی تحویلی پای کار 460000 ریال .
2 : اجرای سنگکاری ساده ی دیوار رو به ساختمان تراسها و دیوار حیاط در مقابل هر متر مربع 190000 ریال .
3 : انجام ابزار و برش حکمی در مقابل هر متر طول ابزار و برش 5000 ریال .
4 : حمل سنگ ، ماسه و سیمان نما به طبقات توسط پیمانکار در مقابل هر طبقه 1000000ریال .
5 : اجرای بندکشی نمای نقشه دار در مقابل هر متر مربع 40000 ریال و نمای ساده هرمترمربع 20000 ریال .
2 – سرویس پله :
1 : اجرای سنگکاری پله در مقابل هر عدد پله بطول یک و پانزده متر 80000 ریال .
2 : اجرای سنگکاری بغل پله و پاگرد در مقابل هر متر طول 60000 ریال .
3 : اجرای سنگکاری کف پاگردها در مقابل هر مترمربع 100000 ریال .
4 : حمل سنگ ، ماسه و سیمان سرویس پله به طبقات توسط پیمانکار در مقابل هر طبقه 1000000 ریال .
توضیح :
دستمزدهای یادشده در 9 بند خالص است و بیمه و مالیات و دیگر مطالبات قانونی دولتی و غیره بعهده ی پیمانکار نیست .
نحوه ی پرداختی و کسور دستمزد یاد شده :
1 - پرداخت دستمزد هفتگی و برابر صورت وضعیت کار انجام شده از طرف پیمانکار و پس از کسر 20 در صد آن از طرف کارفرما پرداخت خواهد شد و کسور 20 در صد در پایان کار برابر صورت کاری پایانی تصفیه حساب خواهد شد .
2 – بیانه و پیش پرداخت 10 درصد کل دستمزد تقریبا به مبلغ 15000000 ریال بوده ، که در نخستین روز شروع بکار پرداخت شده و با هر صورت وضعیت یاد شده 10 در صد صورت وضعیت کسر خواهد شد .
زمان انجام کار :
1 – حد اکثر پس از 20 روز از عقد قرار داد پیمانکار موظف است زمینه ی انجام کار رامهیا نموده ، و پیمانکار موظف است بعد آن بجز ایام تعطیل رسمی و مساعد بودن شرایط جوی متعارف روزانه بطور متوسط دستکم حد اقل 10 مترمربع نمای ساده و حد اقل 4 مترمربع نمای رومی برابر نقشه کلی و برش تفصلیلی به امضای طرفین قرارداد رسیده از کار را به انجام برساند ، و کار را تعطیل نکند مگر با توافق کارفرما ، و کار به هیچ عنوان تعطیل نگردد مگر با توافق کتبی طرفین قرار داد ، بنابر این ضرر ناشی از تعطیلی کاربه هریک از طرفین ، چه از طرف پیمانکار ، و چه بعلت عدم پرداخت دستمزد بموقع یا آماده نبودن کار و مصالح و دیگر تعهدات از طرف کارفرما ، بعهدی تعطیل کننده ی کار است .
دیگر تعهدات طرفین قرارداد :
1 – داربست و بستن و بازکردن آن ، تهیه مصالح کار و در اختیار پیمانکار گذاشتن ، و همچنین وسایل کار عبارت از تخته زیرپایی ، بشکه ، فرقون ، بیل و کلنگ ، شلنگ آب ، و برق و آب مجاز قانونی در پای کار بعهده ی کارفرماست .
2– پیمانکار در حد عرف موظف به رعایت نکات ایمنی خود و عواملش بهنگام کار ، و حفظ وسایل کار خود و لاغیر می باشد .
3 – نقشه ی کلی و تفصیلی برشی از هر یک از قسمت های نما که به امضای طرفین قرار داد رسیده و در اختیار هریک از طرفین قرارداد است مستند کار خواهد بود .
این قرار داد در دونسخه تنظیم و پس از امضای طرفین ، یک نسخه در اختیار هریک از طرفین قرار گرفته است .
کارفرما : امضا 11/1/ 1393 پیمانکار : امضا 11/1/ 1393
شاهد :
از طرف کارفرما : آقای امضا 11/1/ 1393
از طرف پیمانکار : آقای امضا 11/1/ 1393
بسم الله الرحمن الرحیم
قرارداد کاری : کد 2 - 1393 تاریخ تنظیم قرارداد : 1/11/1393
طرفین قرارداد :
کارفرما : آقای
پیمانکار : آقای
موضوع کار و دستمزد کار :
1 – نما :
1 : اجرای سنگکاری نما در مقابل هرمترمربع سنگ مصرفی خریداری شده ی تحویلی پای کار 460000 ریال .
2 : اجرای سنگکاری ساده ی دیوار رو به ساختمان تراسها و دیوار حیاط در مقابل هر متر مربع 190000 ریال .
3 : انجام ابزار و برش حکمی در مقابل هر متر طول ابزار و برش 5000 ریال .
4 : حمل سنگ ، ماسه و سیمان نما به طبقات توسط پیمانکار در مقابل هر طبقه 1000000ریال .
5 : اجرای بندکشی نمای نقشه دار در مقابل هر متر مربع 40000 ریال و نمای ساده هرمترمربع 20000 ریال .
2 – سرویس پله :
1 : اجرای سنگکاری پله در مقابل هر عدد پله بطول یک متر 80000 ریال .
2 : اجرای سنگکاری بغل پله و پاگرد در مقابل هر متر طول 60000 ریال .
3 : اجرای سنگکاری کف پاگردها در مقابل هر مترمربع 100000 ریال .
4 : حمل سنگ ، ماسه و سیمان سرویس پله به طبقات توسط پیمانکار در مقابل هر طبقه 1000000 ریال .
توضیح :
دستمزدهای یادشده در 9 بند خالص است و بیمه و مالیات و دیگر مطالبات قانونی دولتی و غیره بعهده ی پیمانکار نیست ، و مطالبات غیر قانونی از کارفرما هم بعهده ی پیمانکار نیست .
نحوه ی پرداختی و کسور دستمزد یاد شده :
1 - پرداخت دستمزد هفتگی و برابر صورت وضعیت کار انجام شده از طرف پیمانکار و پس از کسر 10 در صد آن از طرف کارفرما پرداخت خواهد شد و کسور ده در صد در پایان کار برابر صورت کاری پایانی تصفیه حساب خواهد شد .
2 – بیانه و پیش پرداخت 10درصد کل دستمزد تقریبا به مبلغ 15000000 ریال بوده و با هر صورت وضعیت یاد شده 10 در صد صورت وضعیت کسر خواهد شد .
زمان انجام کار :
1 – حد اکثر پس از ______ روز از عقد قرار داد کارفرما موظف است زمینه ی انجام کار رامهیا نموده ، و پیمانکار موظف است بعد آن بجز ایام تعطیل رسمی و مساعد بودن شرایط جوی متعارف روزانه بطور متوسط دستکم حد اقل 10 مترمربع نمای ساده و حد اقل 4 مترمربع نمای رومی برابر نقشه کلی و برش تفصلیلی به امضای طرفین قرارداد رسیده از کار را به انجام برساند ، و کار را تعطیل نکند مگر با توافق کارفرما ، و کار به هیچ عنوان تعطیل نگردد مگر با توافق کتبی طرفین قرار داد ، بنابر این ضرر ناشی از تعطیلی کاربه هریک از طرفین ، چه از طرف پیمانکار ، و چه بعلت عدم پرداخت دستمزد بموقع یا آماده نبودن کار و مصالح و دیگر تعهدات از طرف کارفرما ، بعهدی تعطیل کننده ی کار است .
دیگر تعهدات طرفین قرارداد :
1 – داربست و بستن و بازکردن آن ، تهیه مصالح کار و در اختیار پیمانکار گذاشتن ، و همچنین وسایل کار عبارت از تخته زیرپایی ، بشکه ، فرقون ، بیل و کلنگ ، شلنگ آب ، و برق و آب مجاز قانونی در پای کار بعهده ی کارفرماست .
2– پیمانکار در حد عرف موظف به رعایت نکات ایمنی خود و عواملش بهنگام کار ، و حفظ وسایل کار خود و لاغیر می باشد .
3 – نقشه ی کلی و تفصیلی برشی از هر یک از قسمت های نما که به امضای طرفین قرار داد رسیده و در اختیار هریک از طرفین قرارداد است مستند کار خواهد بود .
این قرار داد در دونسخه تنظیم و پس از امضای طرفین ، یک نسخه در اختیار هریک از طرفین قرار گرفته است .
کارفرما : پیمانکار :
شاهد :
از طرف کارفرما : آقای ، یا خانمها : 1 - 2 -
از طرف پیمانکار : آقای ، یا خانمها : 1 - 2 -
آخرین سفر :
سلام علیکم ، روز بخیر .
امروز برف نیومده ، که دیروز آخرین روزی باشه که رفتیم باشیم سرکار ، البته اگه فردایی نباشه و نشه رفت سرکار ، امروز بشکه ی زیرپایی رو بهونه کردیم ، حالا صابکارمون ، که قرار بود برامون دوتا و بعدشم یه کار پیدا کنه ، کفگیرش به ته دیگ خورده هم باشه ، ولی زیرپایی رم ، مثل دیروز ما جور کنیم ؟
خدا هیشکی رو مجبور نکنه ، ولی اگر مجبور بشیم ، برا خرج زندگی اینم تو قرار داد گردن میگیریم که مثلا برا کار دست بالا زیرپاییم بعهده پیمانکار انداخته بشه ، البته با صابکار فعلی قراردادی ننوشتیم ، ولی مانند این بعهده ما بودن چی ؟ نوشته شده ؟ کجا ؟ تو ننوشته ! یا نگفته ! و یا ... ؟ برا دیگر اعضای بدن .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَلَنْ یؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ :
اینم آخرین نیست
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ ... .
امروز جمعه و تعطیل رسمیم نیس و از قضا همین الان صابکار زنگ زد که میان ؟ بشکه ی زیرپایی رو پرسیدم ، و کاریرو که قرار بود واسطه بشه ، همینطور سربرج و کرایه خونه رو یادآوری کردم .
سفر آخر رو گفتم ، امروز می خوام از آخرین سفر بگم ، مثل آخرین پیامبر ، بقول ما حضرت محمد بن عبدالله صل الله علیه و اله و سلم ، یا مثلا آخرین امام ، فرزند امام آخر ، بقول ما حضرت حسن بن علی بن محمد علیه السلام .
ولی امروز همینقدر می خوام از آخرین سفر بگم که بعنوان مثال همین آخرین باری که داداش محسن اومد مرخصی و دیروز ساعت هفت شب برگشت سر خدمت .
چراکه انشاءالله آخر اسفند که بسلامتی خدمتش تموم بشه دیگه شب عیدی مرخصی نمیاد که برگرده ، چه زود گذشت ! انگار همین دیروز بود که رفت خدمت .
دنیا هم همینطور ! دنیایی که هر آنش آخرین آنی است که چشم ، گوش ووو ی ما به اون میفته و این آخرین روز مثلا افتادن چشم ما به جهان خارج بقول معروف شتریه که پای در خونه ی همه ی ما می خوابه و اون روز دیگه فردایی نداره ، چراکه آخرین روز مثلا افتادن چشم ما به دنیای خارجه .
بعبارت دیگه مثل سربازی داداش محسنه و یه روزی بسلامتی تموم که شد ، اومدن یا افتادن ما به دنیا ، نه تنها چشم از این دنیا می بندیم ، بلکه همه ی پنج راه ارتباط ما با دنیای خارج بسته میشه ، و اگه ارتباطی برقرار بشه دیگه با این چشم ، گوش ووو ی بدنمون نیست .
درست مثل :
در نخستین بار که چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد ...
خواهد بود ، فرقش همونه که گفتم ، وگرنه همونطور که در نخستین بار تنایی چشم به دنیا گشودیم ، در آخرین بارم تنایی چشم بر اندام جهان خارج خواهیم بست ، همون چشو ، همونطور گوش و دیگر اعضای بدنی رو در این دنیا بعمل اومده .
ولی اونچه که در این دنیا بوسیله مثلا چشم ما ، که در این سفر به دنیای خارج به اون افتاده ، چه در نخستین بارش و چه در آخرین بارش ، که بروزترین اونه ، و برا همین بدنیا اومدیم ، مثل بدن ما در این دنیا نمی مونه ، مگه اینکه برا یکی دیگه گفته یا نوشته باشیم ، مثل همین که پیش چشم شماس .
همینطور کاری که تا آخرین لحظه در این دنیا کرده باشیم ، چه مثل همین کاری که الان خبرشو از شبکه ی خبر تلویزیون شنیدم اسرائیل در سوریه کرده ، و چه مشاوره ای که سردار محمدعلی الله دادی در اونجا می داد .
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ ؟ ... .
نخستین سفر :
این سفر نخستین سفر من به مشد بحساب میاد ، چراکه در نخستین باری که گفتم برای زیارت رفتیم ، به تصمیم پدر بود ، همینطور در سفری که بهمراه سربازی بود .
تفاوتش این بود که در نخستین بار بهمراه خانواده رفتم و برگشتم ، ولی در بعدی براتون گفته ام که شهربانی مشد منو تحویل شهربانی داد که تحویل پدرم بده .
سفر سوم :
در سفر سومم که گفتم تنایی تصمیم نگرفته بودم ، بلکه به پیشنهاد هم سن و سالی بود که مدرسه نمیرفت ، که وقتی رفتیم و اونطور که پیش بینی میکردیم نشد ، ول کرد و برگشت ، همون روز اول ، برا اینکه جایی برای خوابیدن نداشتیم .
ولی من اول شب که تو حرم بودم ، درای حرمم که خواستن ببندن رفتم مسجد گوهرشاد ، و نیمه های شب بود که ریختن و منم گرفتن بردن اردوی کار .
خب کور از خدا چی می خواست ؟ همینو ، هم کار و هم جای خواب .
سفر آخر :
ولی این وضع مطلوب دلخواه بیشتر از شش ماه طول نکشید ، تازه داشتم برا خودم زیلوباف می شدم که یه مریضی گرفتم .
اوستا کارم که همشهری بود ، وقتی رفته بود دیدن خونوادش به خونه ی ما جامو خبر داده بود ، که یه روزی بهم خبر دادن مادرت اومده ! که وقتی منو تو اون حال مریضی دید گفت برگردم خونه تا خوب بشم .
منم برگشتم و بعد اینکه خوب شدم این بار نخستین باری بود که خودم می خواستم برم مشد ، جاییکه هم جا داشتم برا خوابیدن و هم کار .
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... .
این بار سوم بود که به مشهد می رفتم .
زیارت :
در نخستین بار با پدر ، مادرپدر ، مادر ، خواهر ، برادر کوچیکتر و داداش کوچیکه بود و علی دایی ، که تقریبا قد من بود و با ما شدیم هشت نفر ، و بسلامتی رفتیم و برگشتیم .
اونوقتا کلاس سومو تموم کرده بودم ، تو تهرون و می خواستم برم کلاس بعدی ، برا همین دایی باهامون اومد ، آخه پدر مادرم خدا بیامرزم تهرون بودن ، تو پاچنار و گذر قلی و ما از سلسبیل رفته بودیم دیدنشون که بگیم میریم زیارت .
درس :
باربعدی دو نفری بود ، همراه یکی از همون سربازای امام زمان بود که برا خدمت سربازی آورده بودن ، و برا درس خوندن بود ، برا ادامه ی درس در مشد و مدرسه نواب .
کار :
این بار با هم سن سالی بود بنام علی ، که لکنت زبون داشت ، واکسی بود ، کار میکرد و مدرسه نمیرفت .
و من دبیرستان می رفتم و کار نمیکردم ، سربرجم پولی نمی گرفتم ، پدرم نیازی نبود که کمک خرجی بده ، آخه صبح و بعد ظهر میرفتیم مدرسه ، ظهرم برا ناهار می اومدیم خونه ، بابت مسکن و پوشاکم که شکر خدا کم و کسری نداشتیم ، فقط می موند مثلا لولزم تحصیلی که اونم مادر هرجوری میشد میرسوند ، و لوازم ورزشی خارج از دبیرستانم ، مثلا شورت و کفش کشتی .
که یکی دوبار گیر پدر افتاد و ... ، مثل مجله ی کیهان بچه ها و مجله های ورزشی که زیر فرش قایم میکردم .
و امتحانات خرداد نرسیده بود که رفتیم مشد ، با علی ، که کار کنیم .
باز مدرسه :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ ... .
سلام علیکم ، صبح اول هفتتون بخیر ، البته اول هفتمون ، که دیروزمون روز تعطلیلی بود .
و برفی ، یعنی چی ؟ یعنی سرکار نمیرم و ...
به "آقا" امیرالمومنین علیه السلام گفتن : خدا رو از کجا شناختی ؟
به تعبیر من گفت : خواستم برم دبیرستان ، گفتم که ! منو فرستاد به سربازی امام زمان .
و خوندن اون درس بدون معلم ، استاد و آموزگار و ...
آخه :"مشابه" همین درس تو دبیرستانم بود ! ولی اگه زندس خدا حفظش کنه ، و اگه برحمت ایزدی رفته ، خدا بر رحمتش بیفزایه به آقای دهقان که معلم جبرمون بود تو دبیرستان ، کلاس دومش .
گفتم براتون که سربازی من به دوسال نکشید ، و "مادر" وقتی پدر کوتاه اومد ، رفت که منو تو دبیرستان ثبت نام کنه ، گفتن ترک تحصیل دارم و اول دبرستانو متفرقه برم امتحان بدم ، اونم تو یکی دوماه مونده به ماه مهر و آغاز سال تحصیلی .
هیشکی باورش نمیشد ، ولی شد ! و من رفتم دبیرستان و خوندن مشابه همون درس پیش استاد !
البته اونوقتا ریاضیات جدید هنوز وارد نشده بود ، و گرنه شاید از کنار اون درس با دبیرم نمیگذشتم ! هرچند که مثل پدر بود تو مدرسه ، و اگه هم گذشتی بود و به زیباییم نبود ، از سر "جبر" که بود !
چراکه برا درس پس دادن و نمره گرفتن و قبولیم اگه مجبور بودم هرچی استاد میگه واو به واو تحویل بدم ، ولی این به اون معنا نبود حرف خودمم بگم ! اونم بلند بلند !
چرا ! وقتی بزرگ شدم و نون خودمو می خوردم ، یادم میاد مثلا تو ورقه ی امتحانی دانشگاهم که لازم میشد ، بلندم می گفتم .
یادش بخیر استاد بیات ، وقتی تو درسش نتونست به ورقم نمره بده ، ترم بعد همون جلسه اول منو نه تنها خجالت داد ، بلکه نزد همکلاسیای جدیدم انگشت نمام کرد !
با اینکه یادم نمیاد تو ترم قبلی یه جلسه هم گذاشته باشم که به بقیه درسی رو که می خواست بده !
شهر علم و دانش :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ
پاورقی :
مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ
پاورقی : هفتاش ، منجمله شهر علم یا دانش
وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یخْرِبُونَ بُیوتَهُمْ بِأَیدِیهِمْ وَأَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ ، وَلَوْلَا ... .
ألعلم
پاورقی :
علمان ... .
سلام علیکم ، شب بخیر ، جمعه شب و شب اول هفتتون .
باز مدرسه :
خوش گذشت تعطیلی ، خصوصا غذای خونه و دستپخت مادر ، بعد یه هفته که نه ، تقریبا شیش روز پخت و پز اونم من تو حجره .
پدرم وقتیم که می رفتم مدرسه ، دوره ی دبستانو میگم ، زیاد با درسام کاری نداشت ، حتی به مزش ، چه رسه به چشمگیرش، که بپرسه چه خبر ؟ از بیرونو میگم ، درون پیشکش ! اکبرشو میگم ، اوسط که نگو ! أل علم یا دانشو میگم !
این حالی بود در این ساعتا داشتم و گفتگویی که با خودم داشتم ، که گفتم براتون بگم ، چرا ؟
حالا چراشو میگم ان شاءالله ، هرچند حاجت به بیان نداره ! ولی این حالو از کی داشتم ؟ اینو میگم ، گفتم که یه درسی بود تو کتاب درسیمون ، جامع المقدماتو میگم ، که فارسیم بود و بدون استادم میشد خوند ، با خوندن اون دستم اومد که علم و دانش دوتاس ، دست کی اومد ؟ یکی از این دو ؟! آهان ! این دستم اومد و ...
سلام علیکم و علیکم اسلام
چه خبر ؟!
منکه از پریروز بعد از ظهر که از سر کار اومدم خونه تا الان که دارم دعای ندبه رو که تلویزیون داره از مصلی شهرستان کتوند استان خوزستان مستقیم پخش میکنه :
... ، فقال انا مدینة العلم و علی بابها ، ...
پامو از در خونه بیرون نذاشتم که بگم چه خبر .
چرا دروغ ؟ راستش دیروز لای درو که بازکردم هوای راهروی ورودی تهویه بشه چشم افتاد به کوچه و مثلا ساختمون اونور کوچه .
شما که دوسه تا تون رفتین خونه ی مامان بزرگ بگین چه خبر ؟ البته وقتی که بسلامتی برگشتین خونه ان شاءالله ، یا داداش محمدم که مثل من مونده خونه ، دیروز جن بار رفت بیرون از خونه بگه چه خبر ؟
آهان ! تو خونه چه خبر ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمًا . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَمْ ... .
هیچی ، سلامتی ، امن و امون مثل بیرون ، هفت شهرشم ، البته نه اون که ملای رومیم اندر خم یه کوچه ی اونه !