بسم الله الرحمن الرحیم ، قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ، وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ، وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ، وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ، لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ .
سلام علیکم .
این نوشته رو می خواستم فردا ، که روز آخر سال هزار و چهار صد و دو ی هجری خورشیدی هست بنویسم ، ولی امروز که بارون ما رو از کار انداخت گفتم از فرصت استفاده کنم .
یادآوری :
یادمون باشه بحث از اونجا راه افتاد که پسر وسطیم زنگ زد و گفت تلویزیون داره یه برنامه ای پخش می کنه ، که تحت عنوان :
دلیل
خب نیاز به بحث داشت ، آخه دلیلی که داریم مثلا بقول روانشناسان ، که نقل شد ، حسیه ، چرا ؟ خب برا اینکه حس داریم ، و بحثش گذشت .
البته چرا ؟ برا اینکه :
یادآوریشم داریم و بدون یادآوری چی داریم ، و اختصاص به حسم نداره .
چراکه شامل عضو حسی هم میشه که تا یادی ازش نشه دلیل حسی هم نمیشه آورد و مثلا گفت شنیده یا خوانده شده حرف روانشناسی ، بدون داشتن گوش و چشمی برا شنیدن و خواندن حرفی و دلیلی از راه حس و بعنوان مثال ایندو حس .
خب , این فقط حسی نیست که حرفی داره ، صرف نظر از حرف جمعی حواسم که حرف داره و یادآوردنیه ، بحثش گذشت که :
اگر و فقط اگر دو حس داشته باشیم
آنگاه کدوم حرف و دلیل کدوم یک :
دلیله ؟
وقتی که خوراک یا بقولی طعام خونه دو حس مثلا بینایی و شنوایی باشه .
حالا بمونه که بقول آقا امام باقرالعلوم :
طعام
نه تنها شامل حواس هم میشه بلکه خونه خوردنی های دیگه هم داره ، مثلا فکری .
اونم در عصر علم و دانش ! که کوس و کرناش گوش دنیا رو کر کرده !
و بماند که علم یا دانشی هم جدای از دین یا بقولی این چیه سکولار هم در لیست یا این چیه منوی غذای خونه هم هست !
منتها ! می ماند داشته ای که بگه کدوم بهتره ؟
چراکه حرف جدای از دین نیست و سکولارم دین داره !
نقله که از ششمین نام از امامان , که پیامبر صل الله علیه و آله فرموده :
امامان (دلایل) شش نام دارن ، پرسیده شده عاقل کیست ؟
و در پاسخ گفته شده :
فیشر عباد ، الذین یستمعون القول فیتبعون الاحسنه
یعنی خونه یه داشته هم داره که نه تنها حرف حس مثلا روانشناس ، بلکه حرف علما و دانشمندان رو هم می شنود ، و از بهترینش پیروی می کند .
ناگفته نمونه که این حکایت از اینم داره که دلیل آوردن بعد اینه ، که در نوشته ی قبلی گفتم :
نقطه سر خط
بعد شش دلیل بیرونی و درونی خونه ، چراکه اینم یادآوری میکنه ! و اختصاص ندارد به بال بیرونی ، عضو ، حس و قلب یا دل بقول خودمون .
خونه ای که خداییه و حافظشم خودشه و قد این نیست که بشری توان تغییر و تخربشو داشته باشه ، مثلا :
صفر یک
ش بکنه !
بسم الله الرحمن الرحیم ، أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ ، أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ ، وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبَابِیلَ ، تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ ، فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ .
پیشاپیش عیدتون مبارک و سال بهتری رو پیش رو داشته باشه خونتون .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم ، أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ، فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ، وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ، فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ ، الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ، الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ ، وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ .
سلام علیکم .
خرید خانه :
ماجرای نیمروز 2 :
گفته شد ، به نقل از شهید مطهری ، کانت آلمانی دو سفر داشته ، یکی به بیرون , یکی هم به درون .
پرسشم این شد که از کجا ؟ و بازگشتم به کجا ؟
پیشتر نقل روانشناسان ، بروایت استاد شهید هم این بود که دو چیز داریم ، یکی حس بیرون ، و یکی هم یادآوریش از درون یعنی حافظه .
البته اگر مبدا سفر حافظ باشه و بازگشتم به حافظه باشه ، البته در سفر به خارج ، ولی در یادآوری از خانه پرسشهایی مطرحه که گفته شد ، و فعلا این مطرحه که یاد شده بازگشتی داره ؟ و از کجای درون ؟ و بعد یادآوری دیگه چه خبر در درون ؟ در تاریخ علم (پ) یا دانش مثلا بعد افلاطون که علم یا دانش رو ختم به یادآوری کرد ، شاگردش ارسطو ، مثل استاد که دوست داشتن (پ2) علم یا دانش رو که استادش سقراط مطرح کرده بود ، کافی ندانسته بود , یه قدم دیگر برداشت و فکر یا اندیشه رو هم بعد یادآوری استادش مطرح کرد برا دانستن . (پ3)
حالا صرف نظر از نکته های پرسش برانگیزی که در گفته های بعنوان مثال روانشناس و کانت مطرحه ، فعلا پرسش اینه که آیا سفر مثلا ارسطو هم ختم میشه به فکر یا اندیشه ؟
آیا بشر گام دیگری هم برداشته ؟ و آیا ایسم و میسنی هست که از پایان سفر و بازگشت به خانه حرفی زده باشه ؟ و نقطه سر خط ؟
چرا که تازه اول کاره ! و با باری از درون و بیرون کار خونه آغاز میشه ! همینطور که ماجرای نیمروز درونی با بسته ی خرید بیرون ، یعنی با یادآوریش شروع میشه ، بعبارت دیگه با شهود ختم بیرون ، نه فقط شهود حسی توسط ختم حواس !
از پیروان آقای برقعی ، که در خطبه های نماز جمعه اش نزدیک میدون 24 اسفند یا میدون انقلاب گفته :
شیخا از خودشون در آوردن اشهد آن علی ولی الله رو !
یکی می گفت من هنوزم شهودی ندارم از از خاتم پیامبران ! یعنی اشهد آن علی حجت الله رو جزو اذان و اقامه نمیدونم !
خب داداش ! شاهد خرید بیرون چی ؟ به وقت یادآوریش ؟
نماز روزه هاتون قبول و امیدوارم بهره ی کافی رو از این ماه ببرید .
______________________
پاورقی :
پ :
تاریخ علم یا دانش جدای از دین یا بقولی سکولار .
پ2 :
دوست داشتن کار چه داشته ای هست ؟! نه فقط دوست داشتن یکی از حواس ، بلکه جمعی یا بعبارتی دیگر قرآنیش ! که بر قلب یا دل پیامبر صل الله علیه و آله نازی شده !
پ3 :
وبماندم که در رنسانس غرب علم و دانش ارسطویی رفت زیر سئوال و بجای منطقش مثلا دستورات چهارگانه دکارتی مطرح شد و بعدشم مثلا منطق ریاضی عالم گیر شد ! هرچند مثلا منطق فازی هم اومده و اونو برده زیر سئوال ! و بماندم که فازی از چی؟ از صفرویک !؟
بسم الله الرحمن الرحیم ، أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ، کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ، ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ، ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ .
سلام علیکم .
ماجرای نیم روز :
خدا رفتگان شما رو بیامرزه ، هر نوزادی که به این دنیا میاد ، از این دنیا میره ، و این اختصاص به هیچ انسانی ، که انس گرفته با این دنیا ، نداره ، مثلا شامل حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم میشه ، که از این دنیا نرفته .
تفاوتیم ندارن که از کجا اومدن ؟ و به کجا برمی گردن ؟
تفاوت در چیه ؟
من از وقتی که بدنیا اومدم ، هر چند که خارج از ایران سفر نکردم ، مگر یه بار به عراق و نجف ، کربلا و با کاروان به سامرا و بعدش به کاظمین ، و یه شبی که اونجا بودیم ، چون گوشی داشتم نذاشتن که برم تو حرم برا زیارت و از تو صحن سلام دادم و برگشتم به خوابگاه ، ولی به نقل از شهید مطهری در آثار بدون استثناء خوبش خوندم که کانت آلمانی گفته رو سنگ مزارش بنویسند که دو چیز اونو به شگفتی وا داشته ، آسمون بالای سرش ، و درونش .
خب ، ایندو رفت و برگشتی بوده ، و نیمه اولش قابل درکه , فقط پرسش اینه که از کجا رفته به بالای سر ؟ از نیمه دوم این داستان ؟! شگفت انگیز !؟ حالا بمونه بالای سر این وسط ! که گویا مثلا چشم داشته ! برا دیدن بالای سر !
و مثلا چشم روانشناسم دور که بگه چشمم حس که نه فقط ! بلکه حافظه و تازه یادآوریشم داشته ! در سفرش به بالای سر !
وبماندم همونطور که قبلاً ازش پرسیدم ، کافیه ازش بپرسی می خوام بدونم دیگه چی داریم ؟ نمی دونه ! دانشمند روانشناسی ! آخه زری که نبود تو علم ؛
حس ، حافظ و یادآوریش !
مثل سر مرحوم کانت که چی تو سرش داره ؟ یا بقولی چی تو فکرش داره ؟ و حالا بمونه عقل و اونم :
فطری
بقول خودش ؟
مخلص کلام استاد داستان راستان ، داستان چیه ؟
منکه مثلا همین جمعه ی گذشته که بعد از ظهرش از خونه زدم بیرون ، برا خرید خونه متوجه نشدم ، در بازگشت :
به خونه
متوجه نوشته ای جلوی در مجتمع محل سکونتمون شدم و پشت سرمو که نگاه کردم دیدم در مدرسه ی روبروی مجتمع بازه ، حالا توشم کی بود نرفتم که ببینم
ولی صفی مفی بیرون ندیدم که جمعه به مکتب آورد شده باشه طفلی رو , و برگشتم خونه .
عفیفه یزدی ، مادر شهید کربلای پنج احمدرضالو ، مادر همسرم و دختر عمه ام ، امروز صبح دار فانی رو وداع گفت .
______________
بعدنوشت :
تشیع فرداش انجام شد ، با حضور دخترش زهرا سلطان رضالو و مریم یزدی نوه اش در گلزار شهدای خوی .
بسم الله الرحمن الرحیم ، إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ، إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ .
سلام علیکم .
داریم به اذان ظهر نزدیک میشیم ، به افق خود ، منم به افق خود منتظرم .
پیش از آن فقط اینو بگم که بقولی :
دیشب ، در شب گذشته یه نوزاد داشتیم .
و جمع خانواده ی خانه جمع شد .
... ، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ، وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ . بسم الله الرحمن الرحیم ، وَالْعَصْرِ ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ .
سلام علیکم ، شب بخیر .
روز فرصت نشد ، نه اینکه سر کار که اول هفته قرار بود بریم بودم ، چراکه یکی دو روز اول آماده نبود و بعدشم سرما نذاشت و کارفرما هم گفت ملات یخ می زنه و خلاصه منتظریم تا بخواد بریم مشغول شیم ، فقط خدا کنه یادش نره که این مدت رو و مانندشو تو زمان قرارداد در نظر بگیره که خسارت خواسته بابت دیرکرد و بماند بیکاری ما از ناحیه اون که تو قرارداد نیومد !
البته روز بیکار نبودم و داشتم فکر می کردم به اینکه از کجا بدونیم که بقول مثلا روانشناسی ما حس ، حافظه و یادآوری داریم ؟
ما که با اون مثلا چشم باز نکردیم ! بازم که کرده باشیم ، گفتم که مثلا خورشید رو و شبم ماه رو تو آسمون دیدیم ، نه اینکه مثلا چشم ما افتاد به یه سفیدی یا یه سیاهی و یاعلی علم یا دانش آغاز شد ! و مثلا بقولی :
حس که نداشته باشیم علم یا دانش هم نداریم !
ویا بقول معلم ثانی باب معرفت یا شناختشو نداریم !
حالا بمونه که مثلا در کتاب :
زبان علم
ی گفته شده که باب معرفت ، علم بحساب نمیاد ! و بماندم که بابی داره تحت عنوان :
تئوری مجموعه ها !
خب ، اما باب یاد یا ذکر برای دونستن .
خب گیریم که بقولی پشت دستش ، یادمون بیاد که حس و حافظه هم داشتیم و بعد این یاعلی و علم یا دانش آغاز شد ؟
می خوام بدونم وبعد رو ؟ خونه ی دانا رو ؟ که میدونه ، که پشت دستش بشه دونست , فقط خدا کنه یادش نره اگه خسارتی وارد شد .
کافیه هنوز حافظه داشت تا بیاد آورد.
بسم الله الرحمن الرحیم ، وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحاً ، فَالْمُورِیَاتِ قَدْحاً ، فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحاً ، فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ، فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً ، إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ، وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِکَ لَشَهِیدٌ ، وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ، أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ ، وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ ، إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّخَبِیرٌ .
بسم الله الرحمن الرحیم ، أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ، وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ , الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ ، وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ، فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ، وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ .
اشاره :
پیامبر صل الله علیه و آله حرفی زده که با دیگر حرفاش فرقی داره ، حتی با :
آنی تارکم فیکم الثقلین ... .
چراکه بعد گفتن :
نماز ، نماز ، نماز .
از دنیا رفته !
خب :
به من و مثل منی هم ربطی نداره امتیاز دهی برنامه ی اسکار تلویزیون این :
ج.ا
ولی بیننده اش شاید براش مسئله شده باشه امتیاز گروهی که در قسمت اخیر داده شد ، حالا بمونه یه امتیازی که صدر نشینی رو تغییر داد .
چالش2 :
ولی به من مربوطه ، مثل من خودش می دونه ، که مثلا روانشناس (چ) گفته باشه :
حس ، حافظه ، یادآوری
داریم .
آخه حرف از منه ، مثل منم که خودش میدونه ، و این :
پنهونکاری !
_______________________
چالش :
حالا بمونه که روانشناس ؟ یا بقولی رفتار شناس ؟
حالا روان یعنی چه ؟ و جانم کدومیکی ؟!
مثلا اونی که گفتلغه شده :
دماغشو بگیری جونش در میاد ، ما ؟ واین مثلا حس و یادآوریشو داره و این وسطم حافظه داره ؟ یا حس ، حافظه ، یادآوری داره و صدر و ذیل هم همینطور ؟
ووو ؟
خصوصا صدر نشین ؟
بسم الله الرحمن الرحیم ، وَالضُّحَى ، وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ، مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، وَلَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَى ، وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ، أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَى ، وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَى ، وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَى ، فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ، وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ، وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ .
سلام علیکم .
میگن یکی گفت پدر من یه طویله ای داره که وقتی گوسفنداش وارد اون میشن ، از طرف دیگه بیرون میان زاییدن .
یکی دیگه گفت اینکه چیزی نیست ، پدر من عصایی داره که شبا باهاش ستاره ها رو جابجا میکنه .
چالش ؟
اون یکی گفت که اونوقت پدرت عصاشو کجا نگه میداره ؟
گفت خب تو طویله ی پدر تو .
خب ، باشد امروز که عید نیمه ی شعبانه و مجدد تبریک میگم ، لبخندی رو لبا نشسته باشه .
حالا بمونه که آیا همچون جایی هست که نه تنها همچون عصایی ، بلکه هرچه مثلا چشم از جهان خارج میگیره و حسشم از اون ، جا بده ؟
حالا جا دهی حواس دیگه ، ولو دو حسم ، بمونه ! و بقولی فن آوری جمع حواسم بمونه ! که سابقه داشت در هریک از اعضای حسیم !
چطور ؟
خب مثلا چشم که فقط نیفتاده به مثلا آفتاب تو روز ! مهتابم تو شبم ، تو آسمون بچشم میاد ! وگرنه آسمون همش ماه بود ، اگه بچشم میومد ! هرچیم که بیدار باشه وقتی که میفته به جهان بیرون ، حسشم همینطور ، ماقبلشم بشرح ایضا !
یعنی آرامگاه خاتم حواسم ، در آخر کار !
و آغاز کاری دیگر ، نه بقولی ؛
بار دیگر افتادن به جهان خارج و دیدنی دیگر ، مثلا یه سفیدی یا سیاهی دیده نشده در جهان خارج ! یا بقولی بقیة الله ش ! و ادامه داستان دو رقمی شدن بیرون ، در درون ! تازه اگه نه تنها بیدار و حتی خوابم نباشه ، اگه باشه ! و گنجایشی هم برای جهان خارج داشته باشه !
حالا چطوریه یادآوریش ؟ بمونه ! که مثلا سفید شد یا سیاه ؟ یا سیاه شد یا سفید ؟
بله ! بگذرم از انتظارش ! انتظارش از جهان خارجی که رفت افتاد اونجا ! که منتظرشم بود !
اون رفت ! ولی مثلا سیاه و سفید یا سفید و سیاه برگشت !
بازم بیاد !؟
شاید ! نیمه ی شعبانی دیگر
بسم الله الرحمن الرحیم ، وَالْفَجْرِ ، وَلَیَالٍ عَشْرٍ ، وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ، وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ، هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ ؟ ... .
سلام علیکم .
صبح که از خواب بیدار شدم ، حاج خانومم بیدار بود اعضای حواس پنجگانه اش .
حالا مابعد یا ماقبل روشنش ! بمونه (پ) که بعد نماز طبق معمول ، گفتم امروز (پ2) برم نون تازه بگیرم ؟ برا صبحونه , که ستون بدنه ؟
گفت زنگ بزن و بپرس از محمد ، که میره برا ما نگیره .
زدم و گفت امروزم میگیرم ، آماده شو که فردا بریم سر کاری که شکر خدا قراردادشو بستیم .
إن شاءالله ، هرچندم که فردا بین التعطیلین باشه !
چطور (3) ه ؟
خب ، یادم نره که پیشاپیش نیمه ی شعبانم تبریک بگم .
___________________________
پاورقی :
پ :
یادش بخیر بنده خدایی که در برنامه ی خندوانه ، که وقتی ازش پرسیده شد :
چیکار می کنی حالت خوب شه ؟
گفت : نماز می خونم .
پ2 :
خب شکر خدا اینقدر خوب شده بود مثلا لگن ، دنده و ... که در چپه شدن ماشین صدمه دیده بود و لازم نبود که مثلا به علی اوسط زحمت بدم ، اونم با کارت خودش ! آخه با پول که نمیشه نون گرفت ! خدا هیشکی رو بی کارت یا کارت خالی نکنه ! یا فاقدش و محتاج کارت دیگران تو نونوایی !
پ3 :
بازم یادش بخیر برادر امیرعلی نبویان در مثلا عمار و حتی سیمرغ تقلیدی هم نه ، بلکه تو اسکار آقای مهران مدیری ، مثلا .
بسم الله الرحمن الرحیم ، وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى ، وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ، وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنثَى ، إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى . فَأَمَّا مَن ... .
سلام علیکم .
شب جمعه ی شما بخیر و روز جمعه ی خوبی پیش رو داشته باشین .
البته این اختصاص به امشب و فرداش نداره ، شامل هر پدیده ای که مثلا اعضای حسی ما در جهان خارج پیدا می کنه میشه .
اختصاصیم به جهان خارج نداره که بقولی (پ) مثلا چشم ما به چیزی افتاد بشه و گفته شد (پ2) آفرینشی از اون دارد ، که روزش شبی داره و روزیم پیش رو !
کجا ؟ خب روز دیده شدش دیگه ! که گفته ی چه مثلا مرد و چه زنی حکایت از آن دارد ، وقتی که گفته میشه :
با چشم دیدم .
اختلافی اگه باشه در اینه که یافته ی مثلا چشم گفته بشه یافته :
هست یا نیست !
همینطور دیده شده هم , و اختصاص به حواس نداره ، مثلا بقول روانشناسان ، پس از حس ، قضیه در یادآوریم همینه ، نه اینکه قضیه دو رقمیه ، بقول منطق قدیم و جدید ، یا فازی ایندو هم !
نه ، حرف از شب دستاورد عضو ، حس و روزش بقول روانشناسان در حافظه هست ، که گویا بقول اونا لابد محفوظ شبی در حافظه یا بایگانی دارد و فردایی در یادآوری ! و حالا شب و روز بعدی رو کجا خواهد داشت و نهایتش چی ؟ بماند .
فعلا حرف در شب اول و دومه ، یعنی دستاورد عضو و حس از جهان خارج ، که چرا عضو بده به حسش ؟ برای چی ؟ چی رو ؟ دریافتشو از جهان خارج ؟ عدم دریافتشو چی ؟ مگه داشته ؟ آیا مانند داشته ، نداشته هم داشته !؟
کی ؟ یا چه وقت ؟ آیا بعد شب شدن داشته ؟
اونوقت شب و روز یا فردای نداشته چی ؟ در خانه ی بعدی ؟ در حس ؟ و بعدشم بقول روانشناسان :
در حافظه و یادآوریشم ؟