کوفه :
... ، وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا ، ... .
با سلامی دوباره
در این فرصتم که پشت کامپیوتر نشستم ، بازم پشت کامپیوتر خونه یا :
... ما ...
اول اصلاح کنم محاسبه نوشته ی قبلی رو که نه تنها دوماه کرایه خونه یک چهارم پول پیش خونه میشه ، بلکه کرایه ماه اول خونه رو هم که داده باشیم محاسبه نمیشه .
هرچند حرف من این بود که با پول پیش این خونه نمیشه هم نصف پول پیش خونه ای رو که پیدا شده داد و هم باقی مونده ی پول پیش این خونه رو که قرض کردیم ، حالا دوسه ماه دیگه نصفه ی پول پیش خونه ی جدیدم که فرصت داده بشه بمونه .
بلکه اصل حرفم اینم نیست که کاری که بخوایم بکنیم یه کار باشه ، بلکه شدنیشم بخواست ما باشه ، که گفتم خواست شما خواست منه ، چراکه :
در ...
هرکار و هروقت و هر جایی یکی میخواد اون کار بشه و تا خواست من خواست شما ، یا خواست شما خواست من نباشه ، او کار بعنوان یه کار شدنی هنوز نشده ، و این اختصاص به این کارم نداره ، تعویض خونه رو میگم .
و اختصاص به کار ما بعنوان یه خونواده هم نداره ، کار هرکدوم از ما هم همینطوره و :"دو" تصمصیم گیرنده نه تنها نداره ، بلکه همونطور که گفتم :"شدنیشم بخواست ما" ست ، نه اینکه نخوایم نمیشه ، یا بخوایم اون نشه ، بلکه بخوایم ، هرکدوم از ما بخواد میشه ، هر یک از ما ، نه هر "دو" یک ما !
مگر اینکه از شدنی ها یکیم این باشه که هرکدوم از ما "دو" تصمیم گیرنده داشته باشه برا انجام یه کاری ! که چنین نیست .
خب ، فردا جمعه رو بهتون تبریک میگم ، و همینطور مجددا سالروز تولد پیامبر صل الله علیه و اله و سلم ، و آقا امام صادق علیه السلامو .
گفتم که در مدینة النبی ، مسجد النبی هم خونه ی پیامبر بود و هم محل رهبری ایشون ، حتی بعد فتح مکه ، و تا زمانیکه چشم از این دنیا نبسته بودن .
بعد ایشونم تا خلافت امیر المومنین علیه السلام این شهر شهر رهبری خلفای راشدین ، نه تنها بر شهر مکه هم بود ، بلکه بر شهرهای دیگه هم که فتح می شد حکومت می کرد .
آخرین شهر رهبری :
البته در زمان خلیفه ی سوم شهر شام از روش ، سبک و شیوه حتی خلیفه سومم فاصله گرفت ، وبعد از او ، نه اینکه بعنوان "دومین" شهر تصمیم گیرنده ، چراکه :
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فِی جَوْفِهِ
بلکه نه تحت شهر کوفه ی خلیفه ی چهارم در آمد ، و نه کوفه جانشین ایشون ، که بعد شهر پیامبر آخرین شهر رهبری بوده تاکنون ! و از اون وقت تا امروز شهری به سبک و سیاق ایندو شهر ، یعنی مدینه ی زمان پیامبر صل الله علیه و اله و سلم و کوفه ی تنها مولود کعبه علیه السلام ، من نه بگوشم خورده و نه چشمم به اون افتاده .
مدائن :
... در ...
میان ایندو چرا !؟ میان مدینه و کوفه رو میگم ، که خلیفه ی دوم حضرت سلمان علیه السلامو به حکمرانی شهری فرستاد و اهل شهر دم دروازه ی شهر برای استقبالش اومده بودن ولی خبردار شدن که ایشون در شهره ! در کجا ؟ !
یادآوری :
یادتون باشه یه پرسشی داشتم ، به این صورت که چرا مردم کوفه از خود نپرسیدن که ابن زیاد که خودشو به شکل و شمایل آقااباعبدالله اول علیه السلام در آورده بود ، چرا به دارالحکومه ی شهر رفته ؟ و مثل مثلا حضرت سلمان علیه السلام به مسجد شهر نرفته ؟
روز بخیر
راستی ما اگه بخوایم دریاچه ی آشپزخونه ی خونه رو به اطلاع برسونیم ، نه به صابخونه که یه بارم نیومده تا چشش بیفته به اون ! خب کجا بریم بگیم ؟ به کمیته ی امداد امام خمینی (ره) مثلا ؟ یا دفتر نمایندگی ولی فقیه در شهر مثلا ؟ یا مسجد مثلا ؟
یا فرمانداری ، شهرداری و مثلا سازمان آب و فاضلاب شهر ؟ و یا ... ؟
البته اگه بخوایم بگیم ، که گفتم :"شدنیشم بخواست ما" ست .
راستی ما اگه بخوایم دریاچه ی آشپزخونه ی خونه رو به اطلاع برسونیم ، نه به صابخونه که یه بارم نیومده تا چشش بیفته به اون ! خب کجا بریم بگیم ؟ به کمیته ی امداد امام خمینی (ره) مثلا ؟ یا دفتر نمایندگی ولی فقیه در شهر مثلا ؟ یا مسجد مثلا ؟
یا فرمانداری ، شهرداری و مثلا سازمان یا شرکت ووو ی آب و فاضلاب شهر ؟ و یا ... ؟
البته اگه بخوایم بگیم ، که گفتم :"شدنیشم بخواست ما" ست .
و این بعنوان مثال گفته شد ، و همونطور که گفتم اختصاص به گفته نداره که در اینجا گفتم ، یعنی نوشتم و :
... چشم ...
شما هم به اون افتاد ، در اینجا (یادمون نره) و حالا دیگه خدانگهدار !
شهرپیامبری :
... وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ
پاورقی : إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا ، وَاتَّبِعْ مَا یوحَى إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ ... .
با سلام مجدد
امروز برفکی اومد و قطع و وصل شد و خلاصه سرکار نرفتیم و پشت کامپیوتر نشستم ، البته نه کامپیوتر خودم که با قطع و وصل برق از کار افتاد و الان با کامپیوتر خونه دارم می نویسم ، که فعلا مشتری نداره ، براهمین تا مشتری پیدا نکرده برم سر بحثی که داریم .
البته ، هرچند نه تنها داداش مهدی و آبجی محدثه ، بلکه آبجی نرگسم خونواده ی ما بحساب میان ، ولی نه تنها توخونه ای دیگه ، بلکه تو شهر دیگه هستن ، داریم یعنی ما که تواین خونه زندگی می کنیم .
خب بازم اول بگم من با اینکه دلم می خواد از این خونه بریم ، ولی فعلا بهتره همینجا بمونیم .
با اینکه آشپزخونه رو آب میگیره و مامان مجبوره رو آب کار کنه ، و صابخونه میگه از پرشدن چاهه و آب اپارتمونای مجاور و با خالی کردن چاه رفع نمیشه ، و قبول نمیکنه که از لوله ی فاضلابه !
و با اینکه داداش محمدم یکی دوتا خونه پیدا کرده که همه ی پول پیشو اول نمیگیرن و دوسه ماهی مهلت میدن برا مثلا نصفش ، و میشه با نصف پول پیش این خونه ، که قرض الحسنه گرفتیم و مقداریش مونده ، اون مقارشو یا مقداری ازشو داد که سفته ی داداش محمدو اجرا نذاره ، که یکی دوماهه نذاشته .
برا اینکه با این ماه تقریبا یک سومش میره برا دوماه کرایه که ماه قبلم ندادیم ، بعدشم یه ماهم برای خونه ی جدید ازش کم میشه و پول بنگاه و اسباب کشی ، و به اندازه مثلا نصف پول پیش خونه ی جدیدم نمی مونه .
بعلاوه دو سه ماه دیگه چی ؟ گیریم که تمام زمستونم برف نیاد و کارم باشه .
ولی بازم هرچی شما بگین من تابع اونم و قد خودم پاش ایستادم ، یعنی بلن قدتر از همتون ، قد پدر خونه .
خب ، هنوز تو هفته ی وحدتیم ، مثلا بقول همون تلویزیون شبکه ی پنج خودمون ، پس بازم ضمن تبریک مجدد بمناسبت روز تولد پیامبر ، پیامبر خاتم صل الله علیه و اله وسلم ، نه آخرین پیامبر ، حالا بعد حضرت بینایی علیه السلام یا حضرت شنوایی علیه السلام ، که گوشش مثل :
... چشم ما ...
باز شده باشه به این دنیا ، و گوش بر دنیا بسته باشه ، که هنوز در قید حیاته در آسمون بویایی ، مثل آخرین رهبر بعد شهادت آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلام .
مکه :
ایشون در خانه ای در شهر مکه بدنیا اومدن ، شهری که خانه ی خدا کعبه در آن شهر بود ، و بعد پیامبر شدنم در همون شهر بود تا اینکه وقتی خواستن ایشونو بکشن شبونه از اون شهر خارج شد ، با اینکه پیش از این زمینه رفتنشون به یثرب فراهم شده بود ، برا همین رفتن به اون شهر ، شهری که در اونجا خونه نداشت ، برا همین همونطور که میدونین در محلی که شترشون زانو زد ، اون محلو خریدن و در خونه ساختن ، که هنوز بعنوان مسجدالنبی پابرجاست .
و در اونجا علاوه بر پیامبری ، رهبری هم داشتن ، بر شهرو میگم ، که در مکه چنین نبود و فقط پیروان خود را رهبری می فرمودن ، ولی در مدینة النبی ، بخوان نخوان ، همه ی مردم شهرو رهبری می کردن ، حتی اونایی رو که قبولشون نداشتن یا میگفتن قبولشون دارن ولی نه تنها حتی دلشون ، بلکه دیدشونم با زبونشون یکی نبود .
و در همین شهرم از دنیا رفتن و در همون منزل اول بخاک شپرده شده ان ، خاتم پیامبرانو میگم ، و آغازگر رهبری رو میگم .
شهر دینی و مذهبی :
سلام علیکم
ضمن تبریک مجدد ، بمناسبت هفته ی وحدت بحث سامرا ، آخرین شهر مذهبی رو جمع و جور کردم ، ان شاءالله اگر فرصتی دست داد بیشتر براتون میگم ، بحثی الان براتون می خوام مطرح کنم ، ادامه ی همون بحثه ، منتها برای پاسخ به مسئله ای هست ، مثلا به این صورت که آیا شهر دینی و غیر دینی داره ؟
البته مسئله اصلی تر به این صورته ، هرچند چشم به اون نیفتاده و بگوشمم نخورده باشه ! که آیا شهر مذهبی و غیر مذهبی داره ؟
پیش از پرداختن به مسئله ، البته صورت مسئله ، اونم بصورت شهر مذهبی و غیرمذهبی من ! که میشه دنباله ی بحث قبلی ، اول بگم که الحمدلله رب العالمین داداش محسنمونم به جمعمون پیوسته و امیدوارم که با حضورش و چشم اندازش بحث پر بارتری رو داشته باشیم ، پیش از اتمام مرخصیش که یه روزش گذشت و یه روزم که برای برگشتشه .
چرا ؟! برای اینکه اهل خونه ی ماست و اهل خونه دیگری نیست ! هست ؟ پس چرا گرایه ماشین اومدنشو من براش فرستادم ؟ صبم که رسید کرایه ماشین از ترمینال تا خونه رو هم من دادم و نداشت که بده ؟
اون حتی اهل محل سکونت ما هم نیست ! چه رسه به شهری که در اون سکونت داریم ! و استان و کشور ووو !
چراکه داریم از شهر خالی ، تهی و صفر که بحث نمی کنیم ، اصلا شهر یعنی چی ؟ شهر مذهب داره ! و این اختصاص به شهری مثل مدینه نداره که ! شما یه شهر لامذهب و بدون مذهب به من نشون بده ! می نونی ؟ نمی تونی که ، که شهر مذهبی و غیر مذهبی داشته باشه ، شهر دینی و غیر دینیم همینطور که موضوع بحث ماست .
چراکه داریم از شهر خالی ، تهی و صفر که بحث نمی کنیم ، اصلا شهر یعنی چی ؟ شهر مذهب داره ! و این اختصاص به شهری مثل مدینه نداره که ! شما یه شهر لامذهب و بدون مذهب به من نشون بده ! می نونی ؟ نمی تونی که ، که شهر مذهبی و غیر مذهبی داشته باشه ، شهر دینی و غیر دینیم همینطور که موضوع بحث ماست .
چراکه شهر مثل خونه یه چارچوبی داره ، و بنا بر اون شهر گفته میشه ، خب حالا شما بجای مذهب و دین بگو چارچوب ، اصل و اصول ، و بقول طلبه ها آونچه که بنا شده شهر رو اون ، مثل بن دیوار که نه فقط ! بقول اونا ، بلکه خشت خشت زیرین رو مثلا شفته ی قدیم و شناژ جدید .
فرقش چیه ؟ فرقش اینه که چش ما که به شهر میفته ضمن اصل توحید ، فقط به اصل نبوت نمیفته ، حالا چه فرقی داره بعدش : "چشم ما" افتاده باشه به اصل امامت ؟ یا مهندسی مثلا ؟ حالا شما بجای مهندسشم بگو دکتر ، پرفسور ، آیةالله ووو
و کرایه ماشین سربازشو بنام امامم نده ، بنام مثلا فرمانده ی کل قوا بده ، چه فرقی داره ؟ دعوا اسم و نام که نداریم ! هرچند مثلا ولی ، ولی فقیه ، جانشین امام ووو بارش با مثلا اونکه دکترین شهرو داده فرق داشته باشه ، ولی چش منکه تا حالا به شهر بی مذهب و دین که نیفتاده ! چشم شما چطور ؟ داداش محسنم که به جمعمون پیوسته و اونم می تونه بگه .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّبِی اتَّقِ اللَّهَ ... .
از پدر خونه : سلام علیکم
پاورقی : علی و بر شما ، اهل خونش
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ ... .
پاورقی : لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ... .
الان که تلویزیون ، شبکه ی پنج خودمون " ملکه برفی" رو نشون میده و گفتین ، مادر گفت ، گوشه تلویزیون نوشته هفته ی وحدت ، گفتم این هفته رو بهتون تبریک بگم .
آخه زودتر تو شبکه ی مثلا یک ، دو ، ... ، چشم نیفتاده بود به این که شبکه ی پنج ، پنج خودمون ، نشون میده ، چش شما هم اگه افتاده بود مثل الان می گفتین .
چراکه لازم نیس حتما چش من بیفته ، چش هرکدوم از شما هم که بیفته انگار چش من افتاده ، و چش ما افتاده .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ، الَّذِینَ یؤْمِنُونَ ... ، وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ ... ، أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ، إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا ؟ ... .
گفتم که سامرا ششمین شهر مذهبی ماست ، بعد از مشد ، کاظمین ، کربلا ، مدینه و نجف ، چراکه امام دوازدهم ما هنوز چشم از دنیا نبستن ، پس وقتی بعنوان مثال گفته شده باشه ، نه بشود ، و :
در نخستین بارکه چشم ...
پاورقی : به نیابت از :
... ما ...
به مکتوب یا نوشته ی اون ، که گفته شد زبونیش ، سلامو میگم ، غیرزبونیم داره ، مثل همین که الان به اون :
... افتاد و البته این سخن بعنوان مثال گفته مىشود و گر نه پیش از این مرحله مراحل زیادى از حس و بویژه از راه لمس پیمودهایم ...
پاورقی : توسط چهار نماینده ی دیگر "ما" ، :"البته" نماینده :"حس" ما ، در جهان خارج ، مثل "گوش ما" ووو ، تراز :"چشم ما " ، نه :"حس" و مثلا :"لمس" ، چراکه هنوز در :"مرحله" افتادن "چشم" ه ، چشم ایشونم افتاد .
چراکه در قید حیاتن و چشم از دنیا نبستن در سرزمینی ، که سامرا آخرین شهر مذهبی ما نباشه ، در :"سلسله" شهرهای مذهبی ما .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَینِکُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ ؟ ...
سامرا :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ، الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یسْتَوْفُونَ ، وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یخْسِرُونَ ، أَلَا یظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ، لِیوْمٍ عَظِیمٍ ، یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... .
سلام علیکم .
بعد از نجف ، مدینه ، کربلا ، کاظمین و مشهد ، سامرا ششمین شهر از شهرای ! مذهبی ماست .
چراکه هنوز آخرین امام ما در قید حیاتن ، و امروز که وارد اون شدیم ، و روز شهادت پدر بزرگوار ایشانست ، و بهمین مناسبت تسلیت میگم ، در سن پنج سالگی جانشین پدر شدن .
حتی در سنی کمتر از سن آقا امام نهم علیه السلام که در نه سالگی جانشین پدر شهیدشان شدن .
البته پس از اطلاع از وجود ایشون خواستن که ایشونم مثل امامان قبلی بکشن ، در حالیکه خبر نداشتن که آنگاه نه تنها چیزی از دنیا باقی نمی مونه ، بلکه پس انسان چی ؟!
نه بقولی انسان دینی یا انسان اسلامی ، بلکه مگر انسان خلق یا آفریده شده ؟!
بله خلق الانسان ! ولی مثل "وقع" در سوره ی واقعه هست هنوز !
بعلاوه بحث بحث آفرینش انسان که نیست فقط ، که در آغاز قرآن عظیم اومده ، و ربک و رب او نیست که ، مثل پروردگار من ، شما و دیگری ، بلکه بحث بحث رب العالمین و پروردگار ماست ، که در بحث قبلی حرف از آن بود :
در نخستین بار که چشم ما ... .
که برای مای جهان خارج که گفته نشده بود ! که چشم اونم :
افتاد ... ؟
به چشم جهان داخل ؟ حالا پیش از آن یا پس ار سلامش ؟ بمونه ! بشرح ایضا :
علیکم السلامش
مثل پاسخ ... مالک یوم الدین :
ایاک نعبد و ... ، نه فقط ایاک اعبد ، در نماز .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا ال ... ، یوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیئًا وَالْأَمْرُ یوْمَئِذٍ لِلَّهِ .
پرده ی دوم (پایانی) :
پیش از کنار رفتن پرده ی آخر ، بد نیست بازم یه مروری داشته باشیم به پرده ی اول که :
در ...
نه تنها زمان ، بلکه مکانی :
... نخستین بار ...
یه چیزی :
... که ...
آن بعنوان مثال :
... چشم ...
بوده ، چشم :
... ما ...
خب تا اینجا ، اگر بعنوان مثال :"فتنه" و فتنه گریست ، مثل همون :"چشم ما" ست ، بشرح ایضا علم و دانش ، و علوم و دانشهای چون :"غیراسلامی" ، "غیر انسانی" ووو
همچنین در :
... بَ ...
پاورقی : و هرچه که منبعد و :"پس از آن" ، اتفاق ، انفجار ووو ، که در قسمت قبلی رونمایی شد و بشود ، مثل :
... ر اندام جهان خارج افتاد و ...
پاورقی : بعبارت دیگر :"ریشه" در جهان :"ما" داره ، در جهان :"داخل" ، ووو
مگر اینکه این :"دو" جهانو "یه" چیزی یکی کنه ، که مانعی نداره که یکی از ایندو هم باشه .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، غُلِبَ ... .
ولو با غالب شدن یکی و مغلوب شدن دیگری ، ولی نه اینکه :
فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیغْلِبُونَ ، ...
علیکم السلام !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکُوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ ؟ وَلَقَدْ فَتَنَّا ... .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَال ... ، یوْمَ ... ، قُلُوبٌ ... ، أَبْصَارُهَا ... ، کَأَنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَهَا لَمْ یلْبَثُوا إِلَّا عَشِیةً أَوْ ضُحَاهَا .
سرا پرده :
پاورقی : اتفاق ، انفجار، نور، تاریکی ، انقلاب ، تغییر، رنگی ، بی رنگ ، آینه ، آب ووو إن ، و خدا ! خدای اتفاق ، انفجار ووو إن ، و فتنه :"دیگر" ان ، نه :
... ما ...
پاورقی : چشم فتنه کور و :
... چشم ما ...
پاورقی : روشن
میان پرده :
در باز شد ، همون شد ماضی رو میگم ، کی باز کرد !؟ خدا :"دیگه " همون خدا ی ... ، و :
رویارویی تمدنها ، گفتگوی تمدنها ، مقابله ، مقاومت ووو ، و مذاکره :
یه طرف در زیبایی اندامی ایهوا !
: ... ، "یه هزار" ، یه صد ، یه ده ، یه ... ، برابر ؟ نه ، دو هزار ، دویست ، بیست بیست !
یه طرف در ، در ماضی از یاد نره ، نه دهم !؟ نوزده ؟! بیست ؟ دویست ؟ دو هزار ؟ ووو ؟ إنش ؟ نه ، پس چقد ؟
بقول ما ترکا چرا راه دور ؟ بگو : دو ! دو طرف در دیگه ! یکی از دو طرفش دیگه ، خاموش !
حالا این وسط :
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ؟
إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ؟
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ؟
فَقُلْ ...
پاورقی : کتبی ؟ یا شفایی ؟ پستی ؟ یا برقیش ؟ ویا ... ؟
---------------------------
مرتبط : http://sina12.parsiblog.com/Posts/3014/در+ایران+دیگر+هیچ+کسی+به+/
و : http://sarcheshmeadaberfan.parsiblog.com/Posts/1137/کیمیــای+حقیقـت/
بشرح ایضا : http://maahinii.parsiblog.com/Posts/2025/علوم+مقاومتی+و%3a+پزشکی+مقاومتی./
:"واقعا" ؟ : لبخند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَمَّ یتَسَاءَلُونَ ؟
پیش پرده :
... فرض ...
پاورقی : ضمن آرزوی قبولی سلام علیک مغربتون ، خب اگه بنا باشه که مثلا همون :"شهرسازی" اسلامی ...
پاورقی : من از شما می پرسم و به من بگین ، الحمد لله بی سوادم که تو خونه نداریم ، بعد :" یک ، دو ، سه ... " که من بگم شما چی میگین ؟ غیر اینا میگین ؟ یا بعدش : "چهار ، پنج ... " شو میگین ؟
تو همین سلام علیکی که داشتیم وقتی که گفتم :" ... غیرالمغضوب علیهم و ... " شما که :"... غیرانعمت علیهم و !؟ " که از من نشنیدین ، که بناشده باشه !
... غیر اسلامیشم ، حالا و ؟ شم بمونه ، دارد !
... ما ...
پاورقی : منکه فکرمی کنم مسئله خود ، خونه ، ... ، بعدشم شما بگین ، مثل همون یک ، دو ، سه ... ، سازی دارد ، نه اینکه غیراسلامیشم مثلا آمریکا دارد ! ماش ! در حالیکه پس اینا که تو اونجا دستا بالا بی حرکت ، بقول :"الاسلام هو التسلیم و ... ." ، ن ، آمریکایی نیست ؟ ن !
نه اینکه اصل آمریکاییا دستاشونو بالا نبردن ! و یا سفیدای مهاجر تسلیم نیستن ! رییس جمهورشونم دستاش بالایند ! پیش نوچه ی اربابم ، وگرنه چرا مثلا پیش از مذاکره با ایران میرن ! با اسرائیل صلاح مشورت می کنن !؟
خب کی می مونه ؟ که تسلیم نباشن !؟ ارباب ! اربابا ؟ یا اربابان ! اربابایی که خود ، خونه ووو ، و مثلا شهرسازی دارن !؟ شهر ارباب نه ، اربابان سازی ؟ یا شهر غیر ارباب !؟ سازی !؟ حالا :"والضالین" ش ؟ بمونه ، بشرح ایضا بحساب ! :"چهار، پنج ووو " و إنش نه ، بلکه إنشان !
السلام علیک یا حبیب الله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سَأَلَ سَائِلٌ ... خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِکَ الْیوْمُ الَّذِی کَانُوا یوعَدُونَ .
:"مهمونی"
پاورقی : مهمونی نه تنها مثلا مارکسیستی نه ، بلکه بقول طرحی برای فردای تلویزیون همین دیشب :"اسلامی" م نه ! بلکه رئال رئالش ، نه بقولی :"آمریکایی"ش ! که مثلا پنداری نباشه و ساختگی باشه مانند اسرائیل بعنوان مثال :"دیگر" .
پرده :
در ...
پاورقی : ... :"... البته این سخن بعنوان مثال گفته مىشود و گر نه پیش از این مرحله مراحل زیادى از حس و بویژه از راه لمس پیمودهایم و تا اندازهاى خواص مختلف اجسام را یافتیم ... " .
پرده ی نخستین :
بار ...
پاورقی : که تا این ارکران نشده که نه ، ساخته نشده ، متمایزه از :"چهار" در قبلی !؟ که نه ، درای دیگه ، بازم بقول طرحی اسلامی و رئالشم برای فردا :"شهرسازی" مثلا که نه !؟ پس چی ؟ "جهان" سازیم نه ؟ پس چی ؟ که
پرده برداری :
چشم ...
-----------------------
مرتبط : http://fakbari.parsiblog.com/Posts/185/واژگان+متن/
و : http://choobplast.parsiblog.com/Posts/1/گلدان+شهری/