سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

  ... و ال محمد .

... ، وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکِیمٌ ،  أَفَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ ؟ ... .

سلام علیکم و شب بخیر ، شبی دیگه .

فکر می کنم اول یه تشکر بکنم بهتر باشه ، چراکه به صاحب نظری ، نه تنها بابت :"مذهبی" بودنمو در تذکرشون که یادآوری فرموده ان ، بلکه بابت بالاتر و پایدارترشم که محفوظ داشته ان مدیونم . 

مسلمه که صابکارای کاری که پیدا شده ، که تا حالا دوتاشون پیدا شدن ، نمی خوان بقول معروف همونقد که پول میدن آش بخورن ، بلکه فکر می کنم همونطور که یکیشون دلش می خواست هرچه ارزونتر براشون تموم بشه ، یکی دیگه هم خواست که نمونه ای از کارمونو بهش نشون بدیم ، که وقتی گفتم مثلا ساختمون راهنمایی رانندگی رو تو سلماسو بعنوان مثال گفتم ، گفت  تو اینجا ؟ ونشونی حموم سنتی رو دادم ، خیالشون از :"مهارت" و کاربلدیمونم تخت شد . 

برا همین فکر نمی کنم که کارو به یکی دیگه بدن ، خصوصا وقتی که صابکار فعلیمونم روشون اثر داشته باشه ، تا ببینیم خدا چی می خواد ؟ انشاء الله که فردا بریم نه تنها قرار دادو ببندیم ، بلکه مصالحم بگیرن و بریم مشغول بشیم . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ... . 


  

 

  ... ، عسق ، ... .

با سلام مجدد

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ، وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ ... . 


  

 

اللهم ...

... ، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لِقَوْمٍ ... .

سلام علیکم ، صبح بخیر ، :"صبحی دیگر" دیگه .

حالا بازم من نمی خوام ازم بدونین ، همینکه بخواین ندونین کافیه ، که مثلا مشکل ، گره وووی کار کجاس ، یا کجای کار نیس افتاده ، خورده ووو ش .

... صل علی ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، ع ... .

حالا بقول مثلا مقدمه ، پیش گفتار ، پیش نویس و یا دیباچه ی آشنایی با قرآن استاد شهید مرتضی مطهری ، یا جلد اولش ، نه تنها بحکم :"قلب" و :"عقل" ، بلکه بفرمون حس و یکیشم نه تنها :"مدرک" ه ، بلکه :"سند" ی مستند به منه .

اصلا چرا حس ؟

بذارین ، حالا که امروزو تعطیل کردیم  و وقت دارم ، کامپیوترم شکر خدا ، خدای رحمان و رحیممون ، بازم دوتا شد و این دیگه مشتری نداره نه ، به من داده شد که باهش بگم و بنویسم براتون ، برا خودمم ، یه لطیفه براتون بگم ، خالی و تهی از ظرافتم نیس .

می دونم به چشمتون نخورده که وقتی به یه ظریفی گفتن : کجای قرآن عشق اومده ؟  

گفته باشه : دعوا داریم ؟!

تازه اونی که  گوشم خورده که فقط این نبوده : کجاش نیست ؟

کجاش ؟ تو نقطه ی ب بسم الله الرحمن الرحیم تیتراژش ؟ یا الرحمن الرحیم روزش  ؟ شبم داره ؟ حالا روز و شب :" دیگر" و دیگش بمونه ؟

چه رسه به گوشتون ، که تیتراژ منم باشه ، حالا در رأس  رؤس هشتاس ؟ یا هفتا ؟ و یا ... ؟ دوتا هم که باشه ، کافیه قید بشه تا مثلا وقتی دانستنیه ، با اون هشتا گرفته مثلا ، تا دوتا ، دوتاشم مانند مثلا :"عزت" کجا س ؟ کجا نیس ؟ که نه ، و همچنین کجا نیس ؟ کجا س ؟ و حتی کجا " هس نیس" ؟ یا "نیس هس"؟ بلکه بقول درسهایی از قرآن تلویزیون نشه که :"هست و نیست" م حتی ، چه رسه به اینکه :"نیست و هست" م بگوش خورده بشه .

وگرنه ظرافت کار راسل انگلیسی هم بگوش می خوره که گفته باشه مثلا : چرا :"یه" چیزی بگیم که توش دعواس ؟ :"یه" چیزی بگیم که توش تناقض نما و پارادوکسیم ، به چشمم نمیاد ، چه رسه به گوش ! که برا منتقل کننده و حامل "اینم" به ایران "آفرین" که نه بلکه صد آفرین و هزار ... "شم" داد .

اونم وقتی که هردوشم :"یه" چیز باشن ! چرای :"چرا مسیحی نیستم" م مثل :"هستم" ش باشه ، حالا مسیحی آیا یعنی مسلمان و شیعه و پیرو حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بمونه ، که اللهم صل علی (ایشان) و پیروانش . 


  

 

... ، مَا یجَادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ ، ... . 

مشق شب : 

چی شد ؟ هیچی ، البته هیچی هیچی که نه ، ولی اونطوریم که انتظار داشتم ، داشتیم نشد . 

بد نیست در این "دیباچه": بقول تلویزیون ، شبکه آموزش و برنامه ی مشق عشقش ، بگم که عجیب و غریب نشد ، اینم بگم که یه چیزی شد که شب شد ، هیچی که روزی نداره که شب بشه ! چرا :"هیچی" داره ! کمثل "همه چی" : علیرغم فرمایش استاد برنامه ی معرفت شبکه ی چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران . 

حالا فردا ، پس فردا ووو چی میشه اینو دیگه نمی دونم ، ولی می دونیم هرچی نوشته شده همون میشه ، حالا چی شد ؟ فردا تعطیله ؟ یا بریم سرکار ؟ منکه میگم بریم کارو تموم کنیم ، تا فرداشم بریم پله های کار جدیدو اندازه بدیم تا صابکارش بخره و مشغول شیم . 

پله هایی که من تعجب نکردم وقتی گفت براش ، خب تو ساخت و ساز قبلیم که باشه ، متر مربع داده زدن ، و سه تاشم یه متر مربع حساب شده ، سه تا یک و سیم ، در مقابل هرمتر مربع ده هزار تومن ، وقتی که من قیمت دادم عددی ، اونم یه متری ، بهمین قیمت . 

که قرار شد در قرارداد بنویسه دونه ای هشت هزار تومن ، چرا ؟ برا اینکه اینو می دونیم که مجبورتر از ما مترمربع کمتر از ینج هزار تومنم براش می زنن ، البته نمی خوام بگم اینو ایشونم می دونه خدای نخواسته ، و می دونیمی که گفتم شامل ایشونم میشه . 

ولی خدا خواسته ما که می دونیم ، خدا بخواد اونم می دونه . 

مثل دونستن : 

اللهم صل علی محمد . 

البته نه بقول فرمایش استاد برنامه ی معرفت یاد شده . 

که : 

ال محمد . 

ش موند ، حالا  "ال" نویسنده ی :"هستی" یا :"مستعد" ش ؟ ووو بمونه ، ولی حرف ربط ایندو چی ؟ یعنی :

اللهم صل علی محمد و ال محمد .

که :

و ...

هم بمونه . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، تَنْزِیلٌ مِنَ ... . 

شب بخیر و روز خوبی پیش رو داشته باشین ، باشیم ان شاء الله 


  

 

دانستنی و دانستنیها :

... ، أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یحْکُمُ بَینَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ ، ... .

سلام علیکم ، صبح جمعتون ، جمعمون بخیر . 

مقدمه یا پیشگفتار :

می دونید ، می دونیم ، یعنی شنیدیم یا خوندیم ، مثلا با دیدن تقویم ، که پس فردا روز از دنیا رفتن دو شخصیته ، به همین مناسبت ، ضمن عرض تسلیت ، فردا تعطیله ، بمناسبت بین دو تعطیل رسمی در جمهوری اسلامی ایران . 

برا بعضیا این چهار روز تعطیلی فرصت خوبیه برای مثلا رفتن به مسافرت ، نه برا ما که نه تنها دیروزم رفتم سر کار ، بلکه امروزم قراره که بریم ، آخه خدا بخواد گفتم که صابکارمون یکی دوتا کار برامون پیدا کرده ، و یکیش نشد و یکیشم قرار بود دیشب ساعت هفت بریم قرار دادشو ببندیم ، که افتاد به امروز و بریم ببینیم خدا چی می خواد ؟ و خدا کنه که بمناسبت حتی این نباشه که صابکارمون دستش خالیه و به اصطلاح کفگیر به ته دیگ خورده ، آخه پریروز یه مقداری داد و گفت ده پونزده روز دیگه پول دستش میرسه ، یعنی تا اون وقت از پول خبری نیست ، حتی برای رفتن سر کار !؟ اونوقت :"مسافرت" ؟! حتی مشد ؟ 

که تلویزون دیشب خبر داد که پلیس راهور خودشو مهیا کرده ؟ با پول کی ؟ حتی اون زن زابلی بقول کتاب اقتصاد اسلامی استاد شهید مرتضی مطهری ، که جمع شد ؟ 

خب شاید در کشوردیگه هم تعطیل اعلام شده باشه ، پس فردا رو میگم ، من اطلاع دقیقی ندارم ، ولی فکر نمی کنم بمناسبت از دنیا رفتن هردو شخصیت باشه ، چرا ؟ برا اینکه در ایرانم هرچند این تعطیلی فقط برا یکی از این دو اعلام نشده ، و صرف نظر از ایرانیانی که این تعطیلی رو یه تعطلیه دینی خودشون بحساب نمیارن ، مثل امروز ، ایرانیانی هم هستن که فقط یکی از ایندو رو شخصیت دینی خودشون بحساب میارن و می مونه اونایی که مثلا میگن :

اللهم صل علی محمد و ال محمد .

حالا :

... و عجل ...

بمونه .

اما بجز این یه مناسبتم پس فردا داره ، اینکه روز آخر پاییزه و شبشم شب یلدا گفته میشه ، و این گفته ی نه تنها من ، بلکه شما هم هست ، و نه تنها گفته ی هر ایرانی ، بلکه غیر ایرانیم که این شبو پیشرو داشته باشه ، مثل چنین شبی در سال گذشته ، یا براش گفته شده و نقل شده باشه ، چه منتظر باشه که خودشم سپری کنه ، و چه به گفته شده براش ، یا نوشته شده براش اکتفا و بسنده کنه ، مثل همون :

اللهم صل علی محمد .

و :

اللهم صل علی محمد و ال محمد .

که مثلا تلویزیون براش گفته و نقل کرده ! 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ، غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ ، ... .  


  

 

  ... ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ،  إِنَّا أَنْزَلْنَا ... .

سلام علیکم ، شب بخیر .

چه مانعی داره ؟ :"پرسش از شما" ، ما که من و شما یا شما و من نداره ؟ بسم الله : ...

مشکل کار کجاس ؟ باشه .

یا مثلا :"گره ی کار کجاس ؟" ؟ باشه :"حرف حساب" و میگن جواب نداره ، اونکه جواب داره پرسشه ، همونطور که مشکل راه حل داره ، و گره باز شدن .

ولی نه هرگفته ای که پرسشی باشه ! و پرسش :"نما" باشه ، مثل حق نما .

... ، إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ ... .

نه مثل :"نمی دونم گره ی کار کجاس ؟" ، چراکه بنده خدا راسل مگه جزاین گفته ؟ فقط بجای مثلا نمی دانم گفته "نداریم" ، حالا کاریم نداریم ! چرا در :"مستند شورای عالی انقلاب فرهنگی" برشمرده نشد :"حمل و نقل" ش به ایران !؟

چرا ؟ برای اینکه بقول پیامبر بعضی حامل و ناقلن ، حالا چه بار مشکل باشه ، چه گره و چه حق نما ، مثل چی ؟ مثل :"تناقض نما" ، که مثل :"تناقض" مشکل آفرینه ، گره اندازه و مسئله سازه ، خلاصه قضیه اینه که :"ام القضایا" و نقش مادر داره در علوم و دانشها و :

... ، إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ  فَاعْبُدِ ... .

مثل :" نمی دانم" ، که نه تنها :"نصف علمه" ، بلکه علم و دانشه "خالص" ! نه علم دانشی و پنجاه درصدش ، یا نیمی از همش !  همه ی " می دانم " ی که نیمی از اون  "می دانم" ه .

... ، إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ  فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَِ ، ... . 


  

 

  ... ، قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یعِیدُ ، ... .

سلام علیکم ، شب بخیر .

حالا شما ازم بپرسین پس اینا که مثلا تلویزیون میگه و نشون میده چی ؟

یادتون باشه یه پرسشی داشتیم که عبارت بود : سکولار یعنی چی ؟ و پاسخش موند .

اما پرسش خوب شما ، اول اینکه مثلا راسل که انگلیسی و مثلا ایرانی نداره ، که منم مثل اون بگم نه تنها هیچی از تلویزیون نشنیده و ندیده ام ، بلکه هیچی شنیده و دیده ام !

مثلا همین الان از مجله ی خبری شبکه یک تلویزیون در رابطه با نمایشگاهی که بمناسبت این هفته دایر شده یه چیزایی شنیدم و دیدم ، در ثانی همین گفتن و نشون دادن تلویزیونم برا خودش فوت و فن داره ، نداره ؟ ندارشو داره ؟!

من که فقط از فوت و فن پژوهش و دانشگاهی اون و منجمله دانشگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران براتون نمیگم ، مثل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایرانم ، که صدا و سیمایی رادیو تلویزیونهای دیگه ، مثلا بی بی سی انگلیس نداشته باشه ، یا نداشتشو داشته باشه بقول راسلا ، چه :"بیگانه" و چه وطنی و حتی هم خانواده ی مام . 

حالا صرف نظر از دانشگاه صداو سیما و اساتید و شاگرداش ، چه جوینده ی دانش ووو ، و چه دانشجو ووو ، منجمله شغلی در صدا و سیما ، نه مثل جوینده ی دانش ووو ، که به محض جستن دانش ، نه تنها شاغله ، بلکه شهریه هم به محل دانش ووو نمی پردازه ، نه مثل دانشگاه که ... ، مثل همینا که گفته شد و نشون داده شد در مجله ی خبری شبکه ی یک سیما ی جمهوری اسلامی ایران و من شنیدم و دیدم ، نه اینکه بقول راسلها ، چه انگلیسی و چه ایرانی و مسلمان و حتی شیعه ، ندیدم ونشنیدم ، و حالا چی ؟ هیچی دیگه ! هیچی سنگ بنای دانش و پژوهشم !

یعنی می خواید بگید تلویزیون اینو نمیگه و نشون نمیده ؟! و یه چیزی رو که داره میگه و نشون میده ؟! نه نداشتشو ؟! 

خب اینکه خیلی خوبه ! کور از خدا چی می خواد ؟ جز مثل همین تلویزیونی که نمیگه هیچی نداره ! حتی :"آب در هاون" م که بکوبه ! بلکه یه هیچی داره ! با کلیم مشتری ! مثل خودش ! حتی تهی از گوش ، چشم ووو ، مثل : ایاک نعبدم ، نه حتی ایاک اعبدم ، بلکه مثل خانواده ، حالا جماعت و جمعه ی شهر و دیار ایرانم بمونه ! که این خانواده هم نه تنها پدر ، بلکه مادر:"مقدسم" نداره ! در آغاز شکل گیری خانواده ، فوت و فن شکل گیری اون ، که یکیش بپرسه : پس اینا که تلویزیون میگه و نشون میده چی ؟ هیچی ؟

پس تلویزیونم یه چیزی میگه ، ولو :"هیچی" و نشونم میده ، ولو :"هیچی" ، ولی با هیچی فوت و فنم ؟ اینوچی ؟  گفته و نشون داده ؟

هیچی فوت و فنو ووو رو میگم ؟ که بعد هیچی گفتم و نشون دادم ؟ مثل تلویزیون . 

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، تَنْزِیلُ ... . 


  

 

سلام علیکم ، صبح بخیر . 

خب کجا بودیم ؟ فوت و فن کارو داشتیم می گفتیم و پرسش این بود : 

... ، وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ؟ لَیقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یعْلَمُونَ ، ... . 

که اگه پرسیده بشه فوت و فن کارو کی گفته ؟ میگن یکی گفته دیگه ، خب بله ، ولی اون کیه ؟ 

اون مثلا استاده ؟ که به دانشجوش گفته ؟ که چه جوری پژوهش کنه ؟ 

حالا استاد استاد عشقه مثلا ؟ بمونه ، ولی استادی که مثل دانشجوش شاگردی استادشو کرده ؟ اینجا که لازم نیس موشو آتیش بزنی ! این همانو و سرکله ی مثلا راسل اینگیلسی پیدا شدن همان ! که دور استاد و شاگردی ، چه دانشگاهی و چه حوزوی اونم و ... ، باطله ! 

خب حالا شما چه می فرمایید استاد ! راسل مثلا ؟ اوستا نداریم ! 

شاگرد چی اوستا ؟! بی پدر مادر ، بی اوستا چرا ؟! 

این داستان همه ی مراکز علمی و پژوهشی نباشه ، شامل دانشگاه میشه ، کافیه همونطور که گفتم کافیه یه دانشجو پیدا بشه که فوت و فن کارشو بدونه ! ولی پیدا میشه ؟ 

یکی پیدا میشه که فوت فن کارشو مثلا پدر مادرش براش نگفته باشن ؟ که بره دانشگاه تا مثلا دکتر بشه ، مهندس بشه ووو ؟ 

یا استاد !؟ بهش راهنمایی و مشاوره نداده باشه تو دانشگاه ؟ 

حالا ویترین براق و چشمک زن مثلا بانکی ، حکومتی ووو میگیم نه ، که فوت وفن کارشو بهش "نشون" میده و خب دانشجو هم که چش داره و ... 

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ، ... . 


  

 

  ... ، رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ ، ... ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ .

سلام علیکم ، شب بخیر .

شکر خدا امروزم رفتیم سر کار و برگشتیم ، هرچند صابکارمون که قرار بود یکشنبه پول بده بازم به فردا موکول کرد ، خب آشناس و نخواستیم مثل غریبه باهاش رفتار کنیم ، از طرف دیگه یکی دوتا کار ، اونم تو فصل که چیزی به زمستون نمونده ، برامون پیدا کرده و مهمتر از اینا نخواستیم از وضعمون باخبر بشه ، خدا کنه که فردا بمقدار خرج روزمره ی خونه هم که شده یه پولی بده .

حالا مثلا داداش محسن که روز تولدش و بهش گفتیم پول کادوی تولدشو براش می فرستیم بمونه ، ولی کرایه رفتن و برگشتن سرکارو که خبر داره ، که ماشین مدتیه تو تعمیرگاه موتورش پیاده شده و دوسه میلیونی خرج داره و ... .

صابکار قبلیم آقا جاوید علیزاده ! که یادتون باشه گفتم خدا کنه که برای چشم وهمچشمی نباشه ، که توش بمونه ، مونده تو پرداخت دستمزد کارمون ، مثل کار مسکن مهر که همونطور مونده و تازه پولم بده ماشین نداریم که اونهمه راهو تا اونجا بریم ، به مهندس برجسته هم که چند ساله نه تنها بابت ساختمون هفت طبقه ی خودش ، بلکه بابت کار :"سپاه" تو پادگان میرآبادم بیش از دو میلیون بدهکاره ، پیامک زدم اگه پول داره یه خورده بده که خبری نشد ، حالا با چه :"فوت و فنی" چراغو روشن نیگر داریم ؟ جای :"پژوهش" داره !

آخه صبح سر صبحونه که تلویزیون رو کانال دو بود و کنترلو ورداشتم ، نه اینکه خاموشش کنم ، بلکه زدم کانال چهار ، مهمون برنامه ی :"طلوع" داشت از فوت و فن کاری می گفت ، که قسمتیش کار دانشگاهاست و قسمت دیگش که وام و تهسیلات بانکی داره کار یکی دیگس !

حالا جدای از بودجه ی ایندوقسمت کار ؟ بمونه ، ولی جالب این بود که مجری برنامه برا این گفته از اون سئوالات :"کلیدی" ش  نپرسید !

یادتون میاد اون فیلمی که سه تا فضانوردو بجای اینکه بفرستن به کره ی مریخ ، نه تنها نفرستادن و :"بودجه" اونو بالا کشیدن ، بلکه خبر مرگشونم در بازگشت از مریخ دادن و ... ، البته تو آمریکا ! ولی چرا بانک ؟! و با فوت و فن بانکی ؟! البته بانکا یا بانگها ! نه بانک و بانکی حتی ! که جای "پژوهش" داره ! "روشن" کردن ! و روشن نگیر داشتنشم ! اونم تو "اون" کار ، البته تو قسمتی از اون!

و خدارو شکر که تو قسمتی از کار نقش داره ! وگرنه قسمت دیگشم با فوت وفن اون کار می کرد ! که کاری نداره مثلا وامی که به مهندس برجسته ، آقاجاوید ووو داده به دست کارگرای کارم رسیده ؟ بابت کاری که براش وام گرفته شده ؟

امروز تو خبرای تلویزیون و تو حرفای رییس قوه ی قضاییه حرف از :"اخلاق" بود ، البته برا خلق ، با فتح ، خودش ، حالا چرا ما ؟ خب برا خلق ، با ضم ، و خوی که اختصاص به خلق ، با فتح ، خاصی نداره ، فوت و فن کار فقط قضا نیست ، غذا و غزا هم اخلاق خودشو داره .   

فوت و فن وخلق و خوی پژوهش :  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، هُدًى وَ ... . 

خب شب شده و بازم چراغ خونه روش شد ، البته نه مثل صبح کورمال کومال ، چه جوری ؟

با همون فوت وفن صبح دیگه ! با دست ، انگشتش و نوک انگشت ، حالا ماقبل دست بمونه !

البته تو کار آقا جاوید وقتی وارد سرویس پله می شدیم چراغاش روشن میشد ، چه روز و چه شب که بعضا تا دیروقت اونجا بودم ، خونه مهندسم که بعد اتمام کارش رفته بودم برا پول همینطور بود ، پیکوت و پارکینگشم .

ولی خونه ما ، صابخونه تو طبقه ی بالارو خبر ندارم ، هنوزم با کلید روش میشه و آخر شبم همینطور خاموش میشه ، ولی شیرآلات چرا ، فقط طبقه ی پایین هنوز قدیمیه ، نه اینکه طبقه ی بالا مثل شیرایی هس که تا دستتو میبری زیرش وا میشن و دستتم می کشی خاموش میشن . 

بعبارت دیگه لازم نیست مثل کلید برقمون لمسی باشه ، بلکه دیدنیه ، و بعیدم نیست که علمی تر از اینم بشه ، بستگی به علم و فناوری بشر داره ، بعبارت دیگه علم و دانش بشر ، به همون قسمتی از کار که گفته شد کار دانشگاهه ، مگر کار اونم به :"دل" خواه قسمت دیگه و به سفارش اون باشه ! ولو با اعطای وام و تهسیلات بانکی و ...

تو خبرای تلویزیون اعطای جوایز به پژوهشگرا هم بود . 

البته شکر خدا نه وام و تهسیلات بانکی ، کاریم نداریم که ازاین رهگذر چی عایدشون میشه و صرف پژوهش میشه ؟

آخه مثلا یکی زور میزد ، منجمله پولی ، که مثلا رییس جمهور بشه ، نماینده ی مجلس بشه ووو ، و یکیم نبود بپرسه چه زور می زنی ؟ و جواب بده که مثلا به عشق خدمت ، مثل بقولی :"عشق پژوهش" ، بعد کافی بود مثلا ضامن وامی وتهسیلاتی بشه ، یه موافقت اصولی برای یکی بگیره ووو از این رهگذر !

اصلا بگو یه شرکتی مرکتی :"دانش بنیان" ! به همون اعتبار ! نه به اعتبار دانش بنیان ! اصلا چرا اینم ؟! بگو اهدای نظیر همون جایزه ! خصوصا در پست :"استاد دانشگاه" ی به دانشجویی پژوهش گر ! ووو

و دریغ از یه دانشجوی پژوهشگری که خلق و خو و فوت و فن پژوهش در دستور کارش باشه ! تا وقتی که مثلا فوت و فن روشن خاموش کردن چراغ مشتری داره ، ولو با وام وتهسیلات بانکی ، بانکی که گفتم کاری به این نداره که وام وتهسیلات به دست کارگر کاری که براش داده رسیده یا ... ، مثلا این در خلق خو و فوت فن دستگاه قضاس !؟ 

و قسمت جالب داستان اونجاس که این دستگاهم یکی از خروجی های همون دانشگاه ها ، یا شبیه اون مثلا حوزه باشه ، یعنی طلبه ای مثل دانشجو باشه ، حالا یکی از علوم انسانی بمونه ! که مثل :"مهندسی" مثلا مهندس برجسته ، علیزاده ووو ، و یا مهندسی :"برق" مشتری نداشته باشه :"پژوهش و فناوری" ش ، و نون توش نداشته باشه ، وام و تهسیلات بانکی نه ها ! 

در حالیکه فوت وفن کار کار کیه ؟ حتی کار دانشجویی ؟ حالا مثل طلبه جوینده ی دانش بمونه ، که فوت و فنشو داره منجمله برا علم و دانش ، بعبارت دیگه "فناوری علم و دانشو" ، نه "علم و فناوری" مثل :"پژوهش و فناوری" تحت اون ! حالا مثلا بانکی اونم بمونه ! مثل حکومتی ! اون ، که :"بحکم اون" باشه و مثلا بحکم :"عشق" ، نه :"بحکم عقل ... " ، که یادتون باشه در بهارسال هفتادودو برا صدا وسیما هم نوشتم ، حالا مجله ی حوزه ویژه مدارس علوم دینی بمونه ! چراکه از یه جایی گفت ، یعنی نوشت که دیگه براش ننویسم . 

خب نگفت که برای اهل بیت و خونواده ی خودمم ننویسم ! 

 ... ، وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ، وَ ... . 


  

 

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ ... 

سلام علیکم ، صبح بخیر . 

صبح که از خواب پاشدم هوا تاریک بود ، زیر پامم نمیدیدم ، کورمال کورمال رفتم و چراغو روشن کردم ، که یه لقمه ای بزنم و برم ... 

کدوم چراغو ، خب معلومه دیگه ! شمع و گرسوز قدیمو که نه ، عصر عصر علم و فناوریه ، چراغ برقو دیگه ! 

چراغا فرق کرده و فن روشن کردنشونم ، ولی همشون چی ؟ 

مثلا الانم کامپیوترو روشن کردم و دارم می نویسم ، مثل چی ؟ مثل قدیم ، هم روشن کردنش و هم نوشتن ، قدیم قدیم که نه ، هنوزم برقراره ، حتی تو کامپیوترم یه صفحه رو باز می کنی و توش می نویسی ، مثل قدیم ، البته تو تاریکی و خاموشی که نه ، تو روشنایی . 

خب هوا داره روشن میشه ، برم نون بگیرم بیام صبحونه رو بزنیم بریم سر کار ، آخه گشنه که نمیشه رفت تا غروب کار کرد ! بدنم روشن باشه می تونه کار بکنه . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ، فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا ، فَالتَّالِیاتِ ذِکْرًا ، إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ، رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَرَبُّ الْ ؟ ... 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :328
بازدید دیروز :890
کل بازدید : 1385997
کل یاداشته ها : 1766


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ