مکتب یا مدرسه ی دین یا اسلام (9) :
وبعد :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ، وَهِی تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَ ... .
ضمن عرض تسلیت بمناسبت ایام حسینی ، امروز که مصالح کار آماده نبود گفتم هم یه استراحتی بکنم و خستگی در کنم و هم از فرصت استفاده کنم و بحثو پیگیر باشم .
خاطره ای دیگر :
پیش از اینکه یه خاطره ی دیگه بگم ، بد نیست اینو گفته باشم که یادم نمیاد پدر بزرگ (قمی) خدا بیامرز منو تو بچگی برده باشه دسته ی حتی سینه زنی ، چه رسه به مثلا زنجیر زنی ، حالا مثلا قمه زنی که الحمدلله بعد انقلاب بساطش جمع شد بمونه ، بلکه ما رو می برد مجالس عزاداری و خصوصا در مساجد محل یا شهری که در اون ساکن بودیم ، نه اینکه با هیئت و دسته راه انداختنش مخالف بودا .
اینم بگم بد نیست که هیئت ، یعنی بقولی تکیه ، که ابتداش مخفی و در خونه ها راه افتاده ، برا این بوده که در مساجد که زیر نظر شاها بود نمیشد یا نمی ذاشتن مراسمی که بوی ضد شاه میداد برپا بشه ، بعدها و مثلا بعد روی کار اومدن صفوفیان این مراسمی که الان است پا گرفت و یه وقفه ایم در زمان رضا شاه پهلوی داشته ، نه اینکه در زمان مثلا آخرین شاهنشاه دو هزار و پانصد شاهنشاهی که گفته میشه ! که فقط یه هفت سالش دست محمود افغان افتاده ، عزاداری و تعزیه آزاد آزاد بود ، بلکه اگه گفته نشه مثل الان ! ولی تحت کنترل مثلا امور مساجدی در مساجد برگزار میشده و ... .
نه اینکه با شکل و شمایل ، یا ساز و دهل ، مثلا طبل شیپورش مشکلی داشته باشن ، بلکه با همونایی که تو نوحه ها و منبرا گفته میشد و به مذاق حاکمان خوش نمیودم نه ! بلکه ... ! بقولی : مدرسه ها باز شده ... .
وگرنه بدشونم نمیومد که بجای یادآوری دین یا اسلام چیز دیگه ی زنده یا احیاء بشه ! و اونا برا خودش مکتب و مدرسه بشه ! خصوصانم که بقولی مکتب دار یا مدرسه دارشم (1) خودشون باشن !
ولی من شما رو بچه که بودین ، فقطم پسرا اکبر ، اوسط و اصغرم نه ، سه تا دخترا هم یادشون بیاد می بردم و بی ربط نیست که مثلا ته تغاریمون یکی دوساعتی که تو راهیم بریم سرکار و برگردیم ، از اول این ماه بجای اونایی که تو این زمان رفت و برگشت مجبور بودم از موبایل یا گوشیش بشنوم ، نوحه میذاره ، حالا هرچیم که باشه باز یادآور این ماهه ، که بقولی این یکی دوماه (2) به تعبیر من : مکتب یا مدرسه ی دین یا اسلامو زنده نگه داشته .
البته معناش اینه که مکتب دار یا مدرسه داری هست ! و همونطور که در معنی مکتب گفتم به یه حرفم مکتب گفته میشه ، همونطورکه به یه جا یا مکانم گفته میشه ، حرف دار یا درس داری هست و ... ، مگه اینکه گفته ! بشه هیشکی هیچ حرفی نداره ، و جاییم برا گفتنش نداره ، حالا چه در مسجد باشه و چه در مثلا کاخ شاهی یا مثلا رییس جمهوریم همینطور ووو ، همینطور سر کلاس درس و در مدرسه یا دانشگاه و یا مثلا آکادمیم ! چراکه خود همین حرف چی !؟ و کجا زده شد ؟! بقولی مثلا در : خلاء ! (3) ؟
یعنی زنده ای در جایی هست ، خب برا اینکه زنده یعنی چی !؟ جز اونکه حرف داره (4) و جاییم برا گفتنش ؟
------------------------
1 – ویا صاحب عزاشم ، ویا بقول استاد شهید مرتضی مطهری : حجت الاسلامش .
2 – محرم و صفر .
3- صفر ، خالی یا تهی ؟ و اونم نه در هست و نه در نیستی !؟ و ...
4 – یا نطق داره ؟ البته لازم نیست که مثلا انسان باشه و بهش مثلا گفته بشه : انسان ناطق ! حالا در ادامه ی بحث میگم چرا ؟ فعلا همینقد گفته باشم که : چسان !؟ بسان کی و چی ؟ اونوقت اون چی ؟ آیا بقول مثلا همون آقای راسل انگلیسی : دور تسلسل و باطل !؟ و بطلان نه تنها پدر و مادر ، بلکه مسیح هم نه ! بلکه خدا !؟ و : وَارْکَبُوا مجموعه تهی ، صفر یا خالی !؟ یا بقول رییسی : خَلاء !؟ وَ ... !؟