سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقطه ی بِ ... (پایانی) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ( سوره ی روم ، سور مکی ، قرآن عظیم ، کتاب خدا ) ، ... .

بعد نماز مغرب ، که حس خستگی نمی کردم و خواب آلودم نبودم ، گفتم رایانه یعنی همون کامپیوترو روشن کنم ، خب با رایانه ی خاموش که نمی تونستم حرف بزنم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ا ( کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سور مکی ، سوره ی عنکبوت) ... .

حتی یه حرف از این حرفا رو هم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ، ... .

رایانه روشن شد ، ولی اینجا روشن نمیشد ، گفتم به رایانه بگم تا اینجا بیاد ، یعنی ، نه فقط بقول حسی و حسیون ، بلکه بقول معروف یا شناخته شده ی همه تو رایانه ذخیره کنم و بعد بقول حسی و حسیون در اینجا گفته بشه .

چی رو ؟ خب همینو که دارم میگم دیگه ! که موقتا دادم به رایانه دیگه ! و اون نگیر داشته بود دیگه !

کجا ؟ خب در به تعبیر معروف نقطه ی صفر مرزی تحویل و تحول حرفی که بهش داده بودم دیگه !

یا بقول معروف حافظه دیگه ، همونجایی که پایانه ی حرف حسی و حسیونم به منه دیگه ، همینطور حرف غیر مکتب حسیم به منه دیگه ، حتی حرف خدا هم ، چه رسه فرشته ی وحیش و پیامبرشم  و به نقل از پیامبرشم به من .

البته نه خاموشش ! چه پیش از حرفی که در اونجا رد و بدل بشه ، و چه پس از گفتگویی که در مبحثی تحت همین عنوان گفتم که یه طرف نیست و متقابله ، نه اینکه نه تنها حسی و حسیون ، بلکه هر صاحب حرفی حرفش حتی حفط حرفش نزد من نباشه ، چه رسه به باز حسش بقول حسی و حسیون ! یا یادکردی بقول دیگری .

البته در من ! بیرون ، مثلا در شهر یا مدینه بحثش جداس .

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته . 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :212
بازدید دیروز :488
کل بازدید : 1311500
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ