دستورکار رویارویی :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، ... .
خب امروز نه دی ، یا 9 دی و یا نهم دی بود و همونطور که گفتم رفتیم سرکار ، تا ببینیم چی میشه ، تا چه بکنیم .
... ، وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ ، ... .
خب رفتیم و چیزی نشد و ماهم چی ؟ خب چیزی نشد دیگه ، نه اینکه هیچی نشد ، صابکار زنگ زد و پرسید اومدیم ؟ گفتم اومدیم ، البته کمافی السابق گفت داداش محمد بره رو پنجره ی طبقه دومو بزنه ، که کمافی السابق نگفتم ، بلکه گفتم داره به من کمک می کنه و چیزی نگفت .
ناگفته نمونه با اینکه پول لازم بودیم ولی از پول حرفی نزدم و در برگشت به خونه موجودی کارتو منهای پول بنزین فردا عادلانه بین دو خونواده تقسیم کردم و داداش محمد رفت خونه ی خودشون و منم کما فی السلابق زنگ زدم به مادر خونه که چی می خواد ؟
خب موجودی کافی نبود و دوتا نون برا شام گرفتم و اومدم خونه و بعد نماز مغرب که اول وقتشو از دست ندم ، رفتم از مغازه ای که خرید میکردم خواسته هاشو نسیه گرفتم ، آخه می خوام طبق قرارداد صورت وضعیت بدم و از صابکار پول بگیرم ، و امروز معلوم نبود چی میشه ؟ که بحمدالله بخیر گذشت و کارم از دست ندادیم و خدا بخواد فردا پس فردا صورت میدم و با مغازه هم تسویه می کنیم ان شاءالله .
قانون کار :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ ؟ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یکُنْ شَیئًا مَذْکُورًا !؟ (آیا گذشت بر انسان گاهی از روزگار که نبود چیزی یادآورده ، ترجمه یا برگردان به فارسی از مرحوم آقای محمدکاظم معزّی) ... .
خب کجا بودیم ؟ اول تا یادم نرفته بگم چرا :
مذکور یا یادآورده !؟
خب ، یادمون باشه گفتم که بعد از بیان سقراط شاگردش ، که علی القاعده بنا بر فرمایشی از آقا امیرالمومنین علیه السلام در مورد فرزند ، شاگردم فرزند استاده ، افلاطون گفته که علم یا دانش رو مذکور یا یادآورده بیان کرده .
حالا اگه بحسب عبارت "دوست" دار دانش سقراط ، علم یا دانشو کار دل یا قلب که کارش دوست داشتن باشه بگیریم ، اونوقت بیان شاگرد افلاطون ، یعنی ارسطو از علم یا دانش رو نمی تونیم کار پایین تر از دل یا قلب بگیریم ، بلکه او فراتر از ذکر یادآوری رو علم یا دانش گفته ، علی القاعده .
قرائنم حکایت از همین خواهد داشت وقتی گفته بشه دستورالعمل یا قانون ، و یا منطقیم که او برا فراگیری علم یا دانش گفته قانون فکره ، یا عقله .
فقط علی القاعده نخواهد بود که در قرون وسطی ارسطویی غرب و اروپاش انقلاب صنعتی یا رنسانسی رخ داده باشه با دستورالعمل هایی نظیر دستورات چهارگانه ی دکارتی برا فراگیری علم یا دانشی حسی !
مگه اینکه ما منطق ریاضی رو سقف یا بامی براش بگیریم و اون رو زمینه ساز این ، چراکه منطق ریاضی حرف از فقط محسوس نمیزنه ، سخن فراتر از حتی فکر یا اندیشه ، و حتی عقل یا خرده ! بیان بیان علم یا دانش از :
... شَیئًا ... !
به بیان دیگه حرف از هرچه که یه چیزه ، می خواد حرف به بیان حس باشه ، یا دل ، و یا ... !
و بی جهت نبوده که گفتم بعد کنفرانس وین راسل انگلیسی گفته که به آرزوش رسیده ! یعنی وارد کردن منطق در حیطه ی ریاضی ، که از زمان ارسطو علم یا دانش وسط بوده و هنوزم هست !
به بیان دیگه دستور العمل یا قانون و یا منطق ریاضی ادعای دستورکار هرچیزی رو داره !
حالا چیز یعنی چی ؟ بمونه ! ولی کدوم چیز !؟
گفتم که ! امروز رفتیم ببینیم چی میشه ؟ تا بعد خلق یا ایجاد (زیرنویس) ، تا ببینیم چه بکنیم !
مگر اینکه فرض کنیم یه چیزی شده ! و اونم چیزی نشده باشه !
شب بخیر ، برم بخوابم که صبح بریم سرکار ان شاءالله !
چی ؟ بله بعد نماز عشا ، اومدم حاج خانم .
... ، إِیا... ؟ نَعْبُدُ وَ ... .
قبول باشه .
زیرنویس :
بقول صاحب تفسیر شریف المیزان .