بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، ... .
فراگیر و فراگیر دین :
بسم الله الرحمن الرحیم ، اقرا بسم ربک ... .سلام علیکم .
الحمد لله که امروز فرصت این را یافته ام که در خدمت شما عزیزان باشم ، ابتدا تا یادم نرفته امروز را خدمت شما همفکران عزیزم تبریک عرض کنم ، چراکه امروز فقط برایمان یک روز تعطیلی آخر هفته نیست ، بلکه روز اول هفته ی ما هم می باشد و در این روز است که جمعه ی جماعت ما برپا می شود و امام جمعه برنامه ی هفتگی جماعت تحت امرش را در خطبه های نماز جمعه به اطلاع می رساند ، همچنانکه امام جماعت محلی برنامه ی روزانه ی خانه های تحت امرش را به عهده دارد .بعبارت دیگر می خواهم این را بعرض برسانم که امروز جمعه هم مثل فراگیری ماست ، یعنی جمعه داریم و جمعه ی دینی ، حالا بماند که آیا مثلا شنبه و یکشنبه ی دینی هم داریم ؟ یا داشتیم ؟ ووو ؟
شکر خدا در فراگیری دیگر این را نداریم ، چراکه فرقی نمی کند که ما که باشیم ، کافیست که بعنوان مثال چشمی داشته باشیم و بیفتد به چیزی و فراگیردش ، ولی مثل جمعه فراگیری هم فقط همین نیست که یکی از اعضای ما و بقول مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال چشم ما بیفتد به چیزی ، که این فراگیری را همه ی ما داریم از آدم گرفته تا خاتم ، فقط کافیست که پایمان به زمین رسیده باشد و به اصطلاح پا به این دنیا یا بقول مرحوم علامه پا به دنیای خارج گذاشته باشیم و دستکم مسش کنیم ، و البته شنیدنش هم بقول معروف کی بود مانند دیدن ، که عرض شد مرحوم علامه در نوآوری خود دعوی دیدن مثلا یک سیاهی را داشتند . وعرض شد همین جا هست که حرف حرف دین است ، و با نوآوری دین است که زمینه ی شکوفایی ما فراهم می گردد ، واین کار پیامبر است نه دانشمندی ، حتی حکیم یا این چیه فیلسوفی ، چه رسد به دانشمند حسی که بخواهد از دیدی ابراهیمی و شنیدنی موسوی برایمان بیاورد همانطور که در صحف ابراهیم و موسی آمده .و عرض شد که تا حرف از افتادن چشم ، گوش و دیگر اعضای ما به چیزیست حرفی نیست ، حالا یکی مثل بنده با عینک چشمش بهتر می افتد و یکی هم شکر خدا نیازی به عینک هم ندارد ، شاید در این چیه نانو ترین مقیاس هم ، ولی ماروای عضوی از اعضای ما چطور ؟
در این چیه ما بعد الطبیعه ی عضوی از اعضاء هم که حرف دانشمندان یکی نیست ، یکی حسی است و یکی عقلی و حالا این وسط یا ماورای اینها هم یکی دل یا قلب را علم کرده و هرچه دلش می خواهد بعنوان عرفان تحویل ما می دهد .
می گویند یکی مدعی شد و معجزه هم که خواستند عقب رفتن دیوار بحرفش را اعلام کرد ، و وقتی هم که به دیوار گفت برو عقب و نرفت گفت : حلال زاده ها می بیینند !
تازه اگر عارفی هم که از مقام دلداری سخن می راند و راز هم می گوید ، چیزی جز همین دل ما را دارد ؟ همینطور دارنده ی نعمتی دیگر مثل عقل ، فکر ، ذکر ، حفظ و حس ؟ که ما از نعمتش برخوردار نباشیم ؟! خب با کدامین نعمت تصدیق کنیم فرمایش ایشان را ؟ حالا بماند " بکدامین نعمتی تکذیب " که در سوره ی الرحمن به تعداد "
یزدی " بحساب ابجد آمده و رقم دیگر فرمایش دورقمی ایشانست ، چه به نطق منطق قدیم یا ارسطویی و چه جدیدش این چیه رایانه ای ، همینطور هم این چیه فازی جدیدش .آیا مثلا حس ، قلب ووو ی آنها مثل چشم بنده عینک دارد و بهتر حس ، تقلب ووو می کند ؟ یا ایشان هم مثل پیامبران از عالم بالا دریافتی دارند و دست ما کوتاه ؟ آیا این ادعای پیام آوری نیست ؟ و فراگیری ما فراگیری دینی نمی شود ؟
جالب این است که از این چیه " ذهن " ی هم حرف می زنند که مثل آش شله قلمکاری می شود که همه چیز در آن می ریزند و هرچی هم که بخواهند کم می گذارند ، یکی عقلش را ، یکی حسش را و یکی هم ... ، تا جاییکه حتی بقول متفکر انقلاب : ذهنی خالی ، تهی یا بقول منطق ریاضی صفر را نصیب ما می کنند و آنگاه است که "
نوآوری " آنها آغاز می شود در ظرف صفر ، خالی و یا تهی ما و بعد هم لابد " شکوفایی " ما !در حالیکه : اقرا و
ربک الاکرم ...