یه پرسش :
...بِ... .
یادآوری :
پنجشنبه : 16 آذر 1396 هجری شمسی – 18 ربیع الاول 1439 هجری قمری – 7 دسامبر 2017 میلادی
صبح :
از پنجره که بیرون رو نگاه کردم ، برفی که از دیشب شروع به باریدن کرده بود ، زمین رو سفید کرده بود .
هوا روشن بود ، خب :"خورشید" در اومده بود ، پشت ابرا بود ولی در اومده بود .
رفتیم دوتا نون سنگک گرفتم برا صبحونه و برگشتم خونه .
دم غروب :
هوا داشت به تاریکی میرفت ، "خورشید" داشت میرفت ، برا شب رفتم نون بگیرم ، تا دم سنگکی رفتم ! بسته بود ! یادم افتاد که پنچشنبه ها زود تعطیل میکنه ! رفتم نونوایی بربری و دوتا گرفتم .
تو راه که برمی گشتم ، یادش بخیر ! از همون میونبری اومدم ، که پارسالم وقتی برف اومده بود میومدم ، و گفتم که ! اگه یکی از روبرو میومد ، یکی از ما میرفت تو برفا تا اون یکی رد بشه و بعد بره .
الان :
شب شده ، خب خورشید رفته ! هنوزمیگم پرسشی که استاد شهید (الف) مطرح کرده رو مطرح کنم !؟
حتی اون دوباریم که از خونه رفتم بیرون ، مثل سه باریکه تو خونه بودم و هستم ، داشتم همینو می پرسیدم ، اونم تو این روز ، روزی که شب شد ! مثل روزهایی که از اون روز تا حالا دارم اینو می پرسم !؟ خصوصا روزهایی که دانشگاه میرفتم ! (ب) و برام این مسئله بیشتر مطرح بود !
البته اگه دانشجو کارش این باشه ! که فکر کنه یا بیندیشه ! و فکر یا اندیشه پس از یادآوری باشه !
مثل همین امروز که تا الانشو بیاد آوردم .
پیش از اینکه پرسش استاد شهید رو مطرح کنم ، اول می خوام بپرسم که آیا مثل وقتیکه مثلا چشمون میفته به یه چیزی ، یا یه چیزی بچشم میاد ، تفکر یا اندیشیدنم همینطوره !؟
یا اندیشیدن مثل افتادن چشه به یه چیز !؟ و مثلا به پرسش استاد شهید !؟
خب بله ! این پرسشم یه پرسش مثل هر پرسشی ! ولی ! استاد شهید چه پرسشی داره !؟ هنوزم !
آخه ! منکه ندیدم پاسخی به اون داده شده باشه ! حالا وقتی ان شاءالله مطرح کردم ، شاید یکی خبر از پاسخی که به اون داده شده باشه باخبرم کنه !
------------------------------------------
الف – استاد شهید مرتضی مطهری ، در اثر خوبشون : آشنایی با علوم انسانی ، جلد اول ، کتاب منطق ، بحث :"ارزش قیاس" .
ب – اوایل دهه شصت ، که در قم ساکن بودیم و مشغول به تدریس در مدرسه شهید مصطفی خمینی شاه ابراهیم ، خیابان 22 بهمن ، بودم و در دانشگاهی در تهران پذیرفته شدم و میرفتم و می اومدم ، بعضا سه روز در هفته این مسیر رو و شیفت صبح هم میرفتم مدرسه .
و تو همین رفت و اومد ، تو اتوبوس و سواری یا خط بود بیشتر وقتم برا پیش مطالعه و مرور درسهای دانشگاه ، خب وقتای دیگم اول صرف مطالعه برا تدریسم در مدرسه میشد ، و بعد هم مطالعه ی جز ایندو ، برا تحقیقی که داشتم ، خصوصا همین پرسش استاد شهید !