بسم الله الرحمن الرحیم ، ... ، انه فکر و ... : قرآن عظیم ، مدثر
سلام علیکم
ضمن عرض تبریک جمعه خدمت شما عزیزان و عرض پوزش از غیبتم در این چیه وبلاگستان بقول برادر عزیزم آقا سید محمد رضا واحدی ( لبگزه ) در جمعه ی گذشته عرض کنم که مقدمتا عرض شد که ما یک اندیشه داریم و یکی هم دینی آن مثل فراگیری و فراگیری دینی که فراگیری علم یا دانشمان در سایه ی اندیشه است که موضوع اصلی ما در اینجاست .
توضیحش نیز عرض شده که ما برای دانستن فکر می کنیم یا بقول خودمان می اندیشیم که اگر پس از افتادن مثلا چشم ما به چیزی باشد که حس آن یا دیدنش حالا بقول مثلا مرحوم علامه تجرید از حسش باشد و بقول ایشان سپردنش به بایگانی و ... ؟! که روشن نیست در فرمایش ایشان هم که دانستن آن اینهاست ؟ یا بعد از مثلا یادآوری از حافظه را هم شامل می شود ووو ؟ که مرتبه فکر یا اندیشه هم در فرمایشات ایشان هم روشن نیست ، هرچند هم که مثلا مرحوم مطهری در پاورقی در توضیح فرمایشات مرحوم علامه هم مرتبه ای برای اندیشه ی ما فرموده باشند که به نقل از ایشان بعرض رسیده که اندیشه را نوعی ترکیب یعنی زاینده ی آن عنوان فرموده اند ، تازه این دانستن که کار فکر یا اندیشه باشد یا کار مثلا ذهن بقول ایشان ؟ این فرق دارد با فکر یا اندیشه ای که همه ی ما داریم ، چراکه این همان اندیشه ای است که در نهایت مثلا بوسیله ی چشم افتاده به چیزی برای دانستنش که کار روزمره ی ماست مثل کار ولید بن مغیره که در قرآن عظیم آمده : انه فکر و ... .
یعنی در حرکتی که ما برای دانستن داریم این حرکت اندیشه است که در نهایت ختم به دنیا یا پایین ترین چیز می شود که به عبارت دیگر همین بدنیا آمدن ماست که آمده ایم بدانیم !
حالا چه این دنیا بقول مثلا مرحوم علامه " یک سیاهی " باشد و چه بازهم بقول ایشان اول : "یک سفیدی " و چه بقول مثلا ولیدبن مغیره برای دانستن حرف خدا که آخرین پیامبرش آورده که گفت : بروم فکر کنم ببینم چه گفته محمد ؟
این بروم با رفتنی که داشته فرقش مثل فراگیر و فراگیری دینی یا موضوع بحث ما در اینجا مثل فرق اندیشه و اندیشه ی دینی است ، چراکه ولید پس اینکه بقول مرحوم علامه مثلا گوشش افتاده به حرف پیامبر و بقول ایشان حس کرده یا شنیده ووو حالا می خواهد فکر کند که ببیند چه گفته محمد ؟ و همین جاست که مثلا سحر یا جادو را مبنا قرار داده برای اندازه گیری حرف پیامبر ، مثل دانشمندانی که مثلا " سلب و ایجاب " قدیم یا " صفر یک " جدیدش را مبنای کار قرار می دهند که در حوزه و دانشگاه ما رایج است .
خب برای سنجش یک چیزی لازم است که با آن اندازه گرفت ، ولی این را از کجا آورده ایم ؟ با فکر یا اندیشه ؟ با کدام فکر یا اندیشه ؟ فکر و اندیشه ی خدا دادی که در آغاز قرآن عظیم فرمان به آن داده ؟ که می فرماید :
بسم الله الرحمن الرحیم ، اقرا بسم ربک الذی خلق ، ... ؟
یا بفرمان :
... ، اقرا و ربک الاکرم ؟ که : الذی علم بالقلم ، علم الانسان ما لم یعلم ؟
بعبارت دیگر با اندیشه ی اولیه ی ما که متفکر یا اندیشمند آفریده شده ایم که بدانیم ؟ یا اندیشه ی دینی که علاوه براین است و خدای رحمان بوسیله ی پیامبرش ما را با آن آشنا فرموده ؟ که عرض شد این کار پیامبر خداست نه حتی پیامبری که مثل ما عضو ، حس ووو دارد ، چه رسد به دانشمندی ، آنهم به اصطلاح دانشمندی که ما بعد الطبیعه ی عضوش روشن نیست که حس ، قلب ، حافظه ، یادآوری ، اندیشه و عقل دارد مثل ما ؟ یا یکی حس دارد و دم از علم دانش می زند ، یکی هم دل دارد و عرفان می بافد و یکی هم حرف از حکمت هم می زند ، حالا با حسش ؟ یا دلش ؟ ویا با فکرش ؟ بماند ، چراکه ما که با عقل یا خردمان حکم می کنیم ، شما را نمی دانم ؟
راستی حاکم کیست ؟ در هر حکومتی را عرض می کنم ؟ در دینی یا اسلامیش مثل مثلا جمهوری اسلامی هم حاکم کیست ؟ عاقل ؟ عاقل متفکر ؟ متفکر ذاکر ؟ ... ؟
یا این چیه عاشق ؟ آنهم عاشقی که هر چند هم بگوید : عاشقم بر همه عالم که همه از اوست ، ولی گویا عقل و فکر وووی دیگرش ، خودش را عرض می کنم ، گویا از او نیست که سرکوفتش می زند !؟
بگذریم ، ادامه ی بحث ان شاءالله جمعه ای دیگر