بسم الله الرحمن الرحیم ، یا ایها المدثر ، ... ، انه فکر ... : قرآن عظیم
سلام علیکم
ضمن عرض تبریک امروز که برادر عزیزم آقا سید محمد رضا واحدی ( لبگزه ) در این امر بر بنده سبقت گرفته اند و شرمنده ام کرده اند ، و پیش از ادامه ی بحث عرض کنم که یکی از عزیزان ضمن نکته ای مسئله ای را جویا شده اند که در پاسخ عرض کنم فعلا در شیخ نوایی کوچه ی غفاری روبروی مدرسه ی غیر انتفایی مشغولیم !؟
غرض از مزاحمتم نیز یکی همان نکته ایست که ایشان فرموده اند و عبارت از این است که گویا ایشان چنین برداشت کرده اند که بنده هم مثل مرحوم علامه این چیه رئالیسم می اندیشم ؟
عرض شود که خود ایشان هم ، مرحوم علامه را عرض می کنم چنین نمی اندیشند ! چرا که ما دو رقم اندیشه که نداریم ! که یک رقمش بقول ایشان رئالیسم باشد ، این حرف حرف مثلا ارسطو و پیروان منطق قدیم است و همچنین منطق جدید یا ریاضی و یا همین چیه رایانه ای که عرض شد بنا
را بر دو گذاشته اند ! البته اگر بشود گذاشت ، چراکه : لا اله الا الله .البته نه لا اله الا الهی به تفسیر مثلا جناب جوادی آملی که حرفش رفت ، که طبق منطق ارسطویی تفسیر شده ، یعنی بنا بر مثبت و منفی منتها به شکل جدیدش یعنی منطق این چیه کامپیوتری ! یعنی منفی و مثبت .
بنا براین خدمت این عزیز که مطلبشان را خصوصی نوشته اند عرض کنم که ایشان هم مثل بنده و بنده هم مثل ایشان می اندیشم ، چه بنا بر خلقتمان که خدا فرموده : اقرا بسم ربک الذی خلق ، و چه بعدش که عرض شد این اندیشه ی دینی است که خدا فرموده : اقرا و ربک الاکرم ، که پیامبر و آخرینش پیامبر اعظم صل الله علیه و اله و
سلم پیام آورش بوده اند ، آنهم درست وقتی که اندیشه خواست که برود حداکثر دو رقمی شود و مثلا یک رقمش بقول مثلا مرحوم علامه رئالیسمش .حالا چه این میوه ی ممنوعه را یکی از ما خواست که بخورد و چه حداکثر دو تا از ما ، یعنی تا اینکه ما حد اکثر دو نفر خواستیم که بشویم و یکی از ما مثلا همان این چیه رئالیسمش .
با این حساب ما دورقم اندیشه حتی یک رقمش دینی آنرا هم نداریم !؟ چه رسد به اینکه یک رقمش مثلا این چیه رئالیسم یا و شاید هم این چیه رئالیسم دینی آن باشد ، مثل همین این چیه جمهوری و جمهوری اسلامی که شکلی از اشکال حکومت باشد ، : " چراکه " حداکثر دو رقم حکومت که نداریم که یک رقمش مثلا جمهوری باشد و رقم دیگرش اسلامی آن .
بلکه حد اکثر یک رقم اندیشه داریم همان اندیشه ای که شما و بنده داریم و اندیشه دینی اندیشه ی بعدی همین است که پیامبر ما را از آن با خبر می کند و بعبارت بهتر : علم الانسان ما لم یعلم ، البته : کلا ... ، چراکه : آنوقت خدا هم دو رقمی می شود !؟ همان حرفی در منطق قدیم و جدید زده می شود و بعدش هم وقتی انسان را هم خدا نمی شود گفت و هم نه خدا سومی آنرا می گویند که : نه هست و نه نیست ، ممکن الوجود را عرض می کنم .
بگذریم ، بهترست که وارد این گونه مقولات نشویم که یک وقت بقول این چیه وبلاگ وزین ( لبگزه ) یکی پیدا می شود و برایمان این چیه رمان می سراید که : چه کسی پنیر مرا جابجا کرده ؟
در حالیکه اندیشه ما سر جایش است و اندیشه دینی هم چیزی جز همان نیست و روند تکاملی آنست که بفکر ما نمی رسد و عقل یا بقول خودمان خردمان حکم به پیروی از آن می کند ، چرا : فبشر عباد ، الذین یستمعون القول و یتبعون ( اندیشه ی بهتر را که کامل ترست از اندیشه ی خودمان و نه رقم دیگرش ) ، که آقا امام موسی کاظم علیه السلام چنین تفسیر دارند از : فبشر عباد ، الذین ... .
خب الحمد لله رب العالمین که این عزیز مسئله ای پیش کشیدند تا باز جمعه هم بقول برادر عزیزم آقا سید محمد رضا ی بزرگوار به این چیه وبلاکستان بیایم و خدمت شما عزیزان برسم و خدمت ایشان هم عرض کرده باشم که آیا وقت این نرسیده است که آقا تشریف بیاورند ؟ مثل انبیاء را عرض می کنم ؟
: " چراکه " مگر اندیشه نمی خواهد حد اکثر دو رقمی شود ؟ اگر نشده باشد بقول : " کس " ی که ما را دورقمی کرده ؟فعلا یا علی