سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم

    یکی دو نوشته ی قبلی به اهم مسائلی که صبای عزیز مطرح فرموده بودند گذشت و امیدوارم که مسئله ای را از قلم نینداخته باشم هرچند که مسئله ی اصلی اندیشه است که عرض شد گفته شده عبارت است از رفتن به مبادی و از مبادی به مراد ، بعبارت دیگر همان که مرحوم علامه در مقاله ی پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم تحت " ریشه نخستین ادراکات و علمهای حصولی " فرموده اند که عبارت است از رفتن به جهان خارج و از جهان خارج به مراد ایشان که بقول شهید مطهری دیدم که مراد " ایجاب و سلب " ارسطویی یا منطق قدیم است ، مثل " صفر یک " جدیدش که مراد منطق جدید یا ریاضی می باشد .
   
همین معنا را در فرمایشات صبای عزیز هم دیدم منتها با  تعبیرات دیگر مثل نگاه ، دیدن و توجه و " بعدی " آن که مثلا مرحوم علامه از آن به " بار دوم " مثلا افتادن چشم ما به جهان خارج تعبیر فرموده اند .
   
در حالی که مسئله بقول مثلا صبای عزیز " حواس پنجگانه " ی ما یا بقول مرحوم علامه هم مثلا چشم ما نیست که به " جهان خارج " بیفتد یا بقول صبای عزیز به مبادی ایشان بیفتد که " بخش " ، " شکل " یا چیزی دیگر باشد .
   
بلکه ضمن اینکه عرض شد این حواس یا اعضایش از کجا آمده اند ؟ و به کجا هم که مثلا مراد است می روند ؟ یعنی این چیه الخوارزمی یا الگوریتم این چه می شود ؟ که آغاز و انجامش روشن نیست ، گذشته از این حرف در حتی در تجرید از حس و بایگانی کردن دستاورد عضو حسی هم بقول مرحوم علامه نیست چه رسد به فرمایش صبای عزیز که به مثلا " شکلی بصری " ، یا " ساختاری وجودی " ووو بسنده فرموده اند .
   
چراکه حرف در بعد ذکر یا یادآوری حافظه است که وارث ارض و سماء یا زمین و آسمانی که مثلا به چشم آمده کیست ؟ مثل یادآوری مثلا همان جهان خارج بقول مرحوم علامه و شکل و شمایلی که صبای عزیز ترسیم فرموده اند ؟ مثل همان مبادی در " حرکة الی المبادی ... " ی تعریفی از فکر یا اندیشه ؟
   
بعبارت دیگر حرف در کشف اعضاء و هدایتش با حواس نیست و بعدش هم به تعبیر قران العظیم : " یبدو ء " و " یعیده " هم نیست که در سوره ی طس آمده ، که طریقه ی سیر ما روش مرحوم علامه باشد در اندیشه یا این که صبای عزیز مثل مرحوم علامه فرموده اند .
   
چراکه ایشان فرموده اند : فراگیری شامل اندیشه و اندیشدن نمی شود !؟ این " شیوه " ی آنست که فراگرفته می شود ، بعبارت دیگر همان طریقه اش .
   
خب فعلا بحث بحث اندیشه است و به شیوه اش هم می رسیم انشاءالله که آیا ایجابی و سلبیست ؟ یا صفر یک جدیدش و یا ... ؟
   
خب پس مسئله عبارت است از کاری که ما بعد یادآوری حافظه می کنیم ، حالا چه بقول مرحوم علامه حافظه ی ما با مثلا افتادن چشم ما به مثلا یک سیاهی در جهان خارج بقول ایشان سیاه شده باشد یا بقول صبای عزیز مثلا شکلی داشته باشد ، حالا بماند که حافظه ای مثلا صفر یک داشتیم و داریم !؟ یا نه بقول مرحوم مطهری فاقد آنهم بودیم ، خب حالا چی ؟ یعنی آیا این آخر خط است ؟ حالا مستقیم و غیر مستقیمش هم بماند ، آیا همین ؟ همین که یادآوری حافظه ؟
   
بله حرف این است که بعدش تفکر و بعد آنهم تعقل است ، همانطور که پیش از آن هم تعقل و بعدش تفکر بود وقتی که داشت می رفت که مثلا چشمش بیفتد به جهان خارج بقول مرحوم علامه یا به بخش یا شکلی بقول صبای عزیز ، درست مثل : " انا لله و انا الیه راجعون " اندیشه ی دینی ما ، که پیش از فراگیری از او به او ، از خود به خود بود ، از عقل یا خرد به ذکر یا یاد و از ذکر و یاد هم به عقل یا خرد .
   
پس محل بحث مثلا از حسی مثل مثلا حس بینایی به مثلا جهان خارج بقول مرحوم علامه نیست که موضوع چشم ما باشد این وسط که از کجا آمده و به کجا می رود ؟ بلکه مثل بحث فی مابین عقل و ذکر یا خرد و یاد است و در بازگشت هم بین ذکر یا یاد و عقل یا خرد ، یعنی حرف از فکر یا اندیشه است این وسط که آغاز و انجامش عقل یا خرد ماست .
   
حالا کار اندیشه چیست ؟ و چگونگی یا شیوه آن چگونه است ؟ بحث دیگریست ، اول ببنیم این اندیشه ای که گفته می شود یعنی چه ؟ بعدش به دستاورد و چگونگی آنهم می رسیم .
   
خب عرض بنده این شد که اندیشه عبارت است از حرکتی از خود به خود و اندیشه ی دینی هم این شد که این خود خود خدایی است ، یعنی از خدا به خدا ، و البته از خداست از خود به خود ما هم که صاد عزیزم گوشزد کرده بودند ، که بفرمان او فراگیر خود نیز هستیم که اول قرآن عظیم هم فرمود : ... ، اقرا ... . 

   بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، ... .   


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :27
بازدید دیروز :173
کل بازدید : 1343565
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ