بیداری ما (الف) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ، ... .
سلام علیکم و بازم تسلیت .
تسلیت به مناسبت سالروز وفات حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها .
خب ! آخرش دیروز مجبور شدیم بریم سر کار (ب) ، ولی برگشتنی با اینکه گفتیم به تاریکی نخوریم (پ) ، کارگری تعطیل کردیم ، با اینکه کارگری تعطیل کرده بودیم ، ولی طبق معمول صابکار زنگ نزد که باز خواست کنه ! که چرا زود تعطیل کردین و مثلا تا ساعت هشت شبم کار نکردین ! خب برا اینکه بعد پجشنبه پول نداد و گفت ساعت دوازده شب می زنم و نزد و ... ، گفته بود بیاین پول بدم ! ولی بازم نداد ! با اینکه رفتیم و کارم کردیم ! حتی زیر بارون !
وقتی خونه رسیدم شماره حساب کارتمو براش فرستادم ، همین فقط ! کمی بعد پول ریخت ، البته بازم نه طبق صورت وضعیت کارکرد ! بلکه بازم کم کرد !
صبح عروس گلم زنگ زد (ت) که ماشین وسط دوتا سر بالایی مونده و برم برا کمک ! رفتمو به طرف یکی از سربالایی ها که اونطرفش سر پایینی بود دوتایی هل دادیم ! البته طی چند مرحله برا نفس گیری ، و شکر خدا تو سرازیری روشن شد و گفتیم بریم برف پاکنشم درست کنیم و بعد بریم سرکار !
خب جفتمون صبحونه نخورده بودیم و با اون هل دادنا دیگه لازمتر بود ، اومدیم خونه ی ما که صبحونه بزنیم و بعد برم سراغ "باطری سازی" برا درست کردن برف پاکن ، و اگه :"گرون" در نیومد و پولی بود بخاریشم درست کنیم ، آخه از پولی که ریخته شد ، خرج دوتا خونه تا پول بعدی ! رو کنار که گذاشتیم ، و بدهی ها (ث) رو که ندیم ! که هی زنگ می زنن ، کرایه خونه رو هم عقب بندازیم ، باز مگه چقد می مونه !؟ که باطری که نه ! چه رسه به جلو بندی ، دستکم یه جفت لاستیک ! چی میگن :"انژکتُر"م نه ! که با بنزین کار نمی کنه ! و شاید روشن شدنش صبحها به اون ربط داشته باشه ، و بخاریشم بمونه ! سرما رو یه جوری تحمل می کنیم ، ولی برف پاکن رو نگو ! حالا بمونه که چشم :"پلیس" م دور و مثلا :"معاینه فنی" که داره با کارنکردن برف پاکن تو بارون لو بره ! که فروشنده گرفته ! خودشم از : پلیس ! یا تحت نظرش !
خدا رو شکر که دیروز اومدنی جلومون سبز نشد ! که میومدیم پایین شیشه رو پاک می کردیم و یه مقداری میومدیم و باز ... .
ماشین که روشن شد و اومدیم خونه ی ما ! زنگ زدم به صابکار (ساعت 9:25) بود ، و گفتم نگران نباش ! باطری سازی که باز بشه و برف پاکن درست بشه میام ! حرفم تموم نشده بود که طبق معمول ! گفت چی باز بشه ساعت "دهه" ! و ... .
قطع کردم ! ده دقیقه نگذشته بود که زنگ زد گفت اومدین !؟ منظورش سر کار در تبریز ، ... بود ! و اونوقت ما کجا بودیم ! تو خونه ! در فاز چهار شهر جدید سهند ! و هنوز صبحونه رو هم تموم و تموم نکرده بودیم ! و هنوز نرفته بودیم "باطری سازی" ! حالا با سرعت ساعتی چند کیلومتر دستکم پنجاه کیلومتر !؟ در "ده" دقیقه !؟ چی میگن :"بوگاتی" م ! اونم تو جاده ی آذر شهر تبریز و اتوبان کسایی !؟ اونم تو :"مه" که صدمتر جلوتر دیده نمیشد !
گفت : زود بیان ! گفتم چشم و رو چشم و ... ، خب فقط اون نبود که پول داده بود و بخودش حق می داد ... ، مام پول گرفته بودیم و زبونمون کوتاه !
نزدیک اذان مغرب بود که برف پاکن و بخاری درست شده برگشتم خونه .
این بود داستان امروز ما !
داستان ما :
داستان کار ما رو اول بگم !
چی !؟ ماشین !؟ خب گفتم ، در مباحث قبلی ! البته نگفتم ! که صابکار قبلی در :"دادخواست" ش در شعبه ی یک حقوقی بستان آباد نگفته ! که علاوه بر نیمی از پولش ، دومیلیونم چکشو داده ! که به تاریخ 3/9/97 بوده ، و ایندو رو بعلاوه پرداختهایی که به ما داشته رو گفته :
در حالیکه دستمزد ما رو نه تنها کامل داده ! بلکه دستمزد اتمام کارم داده ! ولی ما کارشو تعطیل کردیم !
حالا کی !؟ بمونه ! آیا بعد وصول چک !؟ این یکی !
و با این حساب ما فقط یه میلیون از پول ماشینو مونده که در تاریخ 3/10/97 بدیم و سند بناممون زده بشه ! البته بعلاوه ی سیصد تومن بابت سه ماه یه میلیون ! ولی فروشنده بعد 3/9/97 زنگ زد و دو میلیون پول چک رو خواست ! و گفتم نداریم ، یا یه ماه صبر کنه و مثل یه میلیون حساب کنه و سه ونیم بهش بدیم و سند بزنه ! که اول گفت :"نزول خور نیست" ! شاید منظورش اونی باشه که چکو خورد کرده !
ولی وقتی گفتم راه دیگه همونه که به صابکار فبلیم گفتیم ، که ماشینو نمی خوایم ! اگه بخواد هیچی از کارکردمونو برا خرج روزانه نده ! و ضرز یه میلیون فسخ رو هم قبول می کنیم ! یعنی به فروشنده هم وقتی گفتیم از سه میلیونی که صابکار قبلی کم کرده ، دو میلیون بده و بیاد ماشینو بگیره ، قبول کرد سه و نیم میلیون 3/10/97 رو ! اینم دوتا !
خب مام سومین مالک ماشین دیگه ! تا 3/10/97 البته ! چراکه محاله با این اوضاع احوال و پول گرفتنمون از صابکار فعلی بشه مالک ماشین شد ! و یه :"پیکان" ، یا بقول استاد حسن رحیم پور ازغدی ، که در مباحث قبلی گفتم به نقل از :"مدرسی" گفت یه :"دابّه" داشته باشیم که مارو از زمین بردار و ببره سر کار و و برگردونه هم کافیه !
داستان کار ما :
ساده ! بگم ، یه جایی که بهش :"به تعبیر معروف" همین سال ! :"بافت فرسوده" گفته میشد ! و براش :"بودجه" ها گفته شد ! و برا اقتصادم از مثلا :"رکود" در اومدنش ، بلکه :"رونق" ش و ... ! تخریب شد و داره میشه کم کم ، خب چی بجاش ساخته بشه !؟ یه طبقه همکف که بقول صابکارمون به یه :"تولیدی" اجاره داده شده ! و ورودیش از کوچه هست ! و طبقه بالاشم که هم کف خیابون از طرف دیگه ی :"دو کلّه" ی اونه بشه :"نمایشگاه اتوموبیل" برا صابکارمونو و شریکش ! بحسب گفته ی خودش !
حالا آیا شریکش تو "نمایشگاه ماشین" ی که داره هم هست !؟ یا نه !؟ خبر ندارم ! یعنی چی !؟ یعنی دوتا نمایشگاه اتومبیل !؟ نه ! بحسب نقل خودش اون یکی رو که الان داره بکنه :"تالار" ! به مبارکی ان شاءالله !
این یکی بشه نمایشکاه ! چه جوری بشه !؟ خب با پول اونو و کار پیمانکارایی مثل ما دیگه ! بعبارت دیگه سرمایه و کار ! و کاریم به اونچه که داره ساخته میشه نداشته باشیمم ! به ما ربطی نداره و به پروانه ی ساخت دهنده مربوطه ! و اون طرح و برنامه و بودجه "به تعبیر معروف" ! مگه اینکه اونم ، نه فقط مثلا :"نمایشگاه اتومبیل" ! به ما هم نسبت داده بشه ! و :"ما" یعنی ما هم ! یعنی ما فقط مسئول ، اونم یکی از کارا ، مثلا سنگکاری این :"کار" نیستیم ! بلکه ، حالا به تعبیر معروف :"مستقیم" یا بازم به تعبیر معروف :"من غیر مستقیم" در نه تنها :"نمایشگاه اتومبیل" بلکه در طرح ، برنامه و بودجه هم :"دست" داریم ! و بعبارت دیگه : کار ما هم هست !
اونوقت یعنی چی !؟ حالا مسئولیت طرح ، برنامه و بودجه بمونه ! :"به شرح ایضا" نمایشگاه اتومبیلم ! ووو ! ولی یعنی ما خودمون طبق قرارداد به خودمون پول نمیدیم !؟ حالا مثلا اون حرفای خودمون به خودمون سرکار و تو تلفن بمونه ! ووو ! نه اینکه مثلا از حق :"طرح،برنامه و بودجه" یعنی برخورداریم !؟ و "به شرح ایضا"نا !؟
مگه اینکه حرف از مثلا :"عشق به خدمت" باشه ! نه :"شیفته" ی اونی که امروز مقام معظم رهبری در درس خارجشون مطرح کردن ! که در اخبار تلویزیون بود !
مگر اینکه مثل ، خصوصا دوره ی دوم ریاست جمهوری ایشون باشه ! نه اینکه برا بچنگ آوردنش اونایی که فرمودن باشه !
البته من با اینم کاری ندارم ! من با اینکه بعنوان :"کسب و کار" یا همونطور که در بحث فبلی گفتم :"کار و کاسبی" باشه کار دارم ! و اونم در شرایط اوضاع و احوال :"جنگ سرد" ی که در مباحث قبلی گفتم پرسیده شده :
چرا هزینه اش رو ما بدیم !؟
و با :"ما" ی اومده در این پرسش کار دارم ! که یعنی چی !؟ یعنی کی !؟
آیا یعنی : من ، تو و او !؟ و بقول بچگیای ما "تا سه نشه بازی نشه" !؟
یا همونطور که در مباحث قبلی گفتم ، بقول علما و دانشمندا : تا دو نشه بازی نشه !؟
و یا به نظر بدیع استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون : لازم نیست دو !
بلکه :"یک" م کافیه ! و بحث من اینه ! ان شاءالله !
البته استاد شهید این نظر رو در پاورقی بحث :"کثرت در ادراکات" مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" دارن ، ولی مقصود از "کثرت در اراکات" کثرت در ادراکات :"ما"ست ! و بشرح ایضا " اصول فلسفه و روش رئالیسم" م ، یا به طریق اولی اصول فلسفه و روش رئالیسم :"ما"ست !
خب کدوم ما !؟ مثلا مای مرحوم علامه !؟ یا بازم بعنوان مثال مای استاد شهید !؟
یا مای مثلا شاگرد استادم !؟
و یا مای هردو !؟ و در عین :"دوئیّت" م !؟ با در عین به تعبیر معروف :"کثرت" م !؟
خب ! ان شاءالله که فرصت پرداختن به این بحث رو داشته باشیم ! شب بخیر .
---------------------------------
زیرنویس :
ت :
خب آقا دوماد ، یعنی :"بنده زاده" ، نه بقول طلبه ها :"بر وزن" :
آقا زاده !
گوشیش چند وقته خراب شده و نتونسته هم بره بده درست کنن ! چه رسه به اینکه بره بخره ! حالا قیمت!؟ش بمونه ! با کدوم دستمزد کاری که باهم می کنیم !؟