سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

    بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، ... .

سلام علیکم

    ضمن عرض تبریک امروز خدمت شما عزیزان و باز هم آرزوی هفته ای بهتر برایتان فکر نمی کنم که مسئله ای مانده باشد که صبای گرامی مطرح فرموده باشند و از قلم افتاده باشد هرچند فرمایشات اخیر ایشان هم می رساند که گویا محل بحث یا کاوش ما برای ایشان روشن نشده .

    چراکه حرف عبارت از این هم نیست که صحبت از مثلا دل و معرفت یا شناخت قلبی باشد بلکه پش از فراگیری دل هم که بحافظه سپرده می شود است و یادآوری حافظه ، چراکه عرض شد حرف در رفتن از عقل به ذکر است و از ذکر هم به عقل ، مثل تعریفی که از فکر شده .

    یعنی این وسط حرف از فکر است در حالیکه وقتی از دل یا قلب گفته می شود عبارت است از میان حافظه و حس و در بازگشت هم میان حس و حافظه .

   خلاصه حرف از عضو ، حس ، قلب ، حافظه و ذکرش هم نیست که در رفت عبارت بود از ذکر ، حافظه ، قلب ، حس و عضو که مثلا بقول مرحوم علامه چشم ما افتاد به جهان خارج .

   پس عرض بنده اینست که ما علاوه بر عضو ، حس ، قلب ، حافظه و ذکر چیز دیگری هم داریم که فکر نامیده می شود و البته با این ترتیب شما در کتب درسی اعم از حوزی و دانشگاهی ندیده اید همچنین ترتیب نزول را که از عقل شروع می شود و نهایتش هم عضو است که مثل مثلا چشم ما بقول مرحوم علامه می افتد به جهان خارج .

   امروز علاوه بر این نظم و ترتیبی که عرض شد در کتب حوزوی و دانشگاهی ما هم از آن خبری نیست و دیدیم که یک ذهنی گفته می شود که نظم و ترتیبش روشن نیست ، می خواهم همانطور که باب دانش علیه السلام  فرموده اند : " توصیه می کنم شما را به تقوا و نظم " ، عرض کنم که نه تنها مثلا بقول مرحوم علامه در افتادن به جهان خارج بلکه در بازگشت به خود یا خدا هم بقول منطق قدیم ارسطویی ایجاب و سلبی ویا بقول جدیدش منطق ریاضی صفر یکی و هم چنین منطق فازی آنهم که می گوید قضیه سیاه و سفید منطق ریاضی نیست بلکه خاکستریست یعنی دو رقمی نیست بلکه چند رقمی و حتی بی نهایت است اتفاق نمی افتد .

    خب در اندیشه ی دینی ما که از خداست قضیه روشن است ، چراکه هو احد ، احدی صمد و بقول امام حسین علیه السلام : یعنی لم یلد و لم یولد ، ولم یکن له کفوا احد .

    می ماند در اندیشه که حرف از خود باشد ، خب در این هم قضیه تاریک نیست ، چراکه او هم یکیست  ، یعنی در نزول به مثلا جهان خارج که دیدیم مثلا مرحوم علامه فرموده اند : " چشم ما " افتاده به جهان خارج ، پس می ماند در بر خواستن مثلا چشم ما که این ارمغان را از جهان خارج آورده باشد یعنی در واقع حس کرده باشیم یعنی دیده باشیم ، یعنی چشم ما افتاده باشد به حداکثر دو چیز در جهان خارج !؟

   مثلا بقول مرحوم علامه اول به : یک سیاهی " در آن و بار دوم به " یک سفیدی " بعنوان مثال ، حالا بماند که بار دوم علاوه بر این دو خاصه بقول ایشان علاوه بر " است " که در " سیاهی سیاهی است " و همینطور " سفیدی سفیدی است " یعنی علاوه بر این قضیه ی ایجابی " نیست " هم پیدا شد آنجا که مثلا " سیاهی سفیدی نیست " یا سفیدی سیاهی نیست " ، چراکه این در مرحله ی حکم بود بقول ایشان و نه بهنگام مثلا افتادن چشم ، حسش ووو بقول ایشان که نهایتش هم به ترتیب عضو ، حس ، تجرید از حس و بایگانی بود و دیگر حرفی از یادآوری ، اندیشه و خرد هم نبود در فرمایش ایشان و همینطور در پاورقیها و توضیحات استاد شهید هم .

   خب حرف دیگر دانشمندان حوزوی ما هم که جز این نیست چه رسد به اساتید دانشگاهی و تحصیل کرده ی غربی .

   پس اتفاق مثبت و منفی قول قدیمش و منفی و مثبت جدیدش تا حافظه که رخ نداده ، پیش فرض هم که بحسب ادعای ایشان نمی تواند باشد که از اول بنا را بر دو رقم گذاشته باشیم ، پس می ماند حفظ دستاورد از مثلا جهان خارج بقول مرحوم علامه که مثبت و منفی یا منفی و مثبت بایگانی شود که مورد ادعای منطق جدید است که حافظه را " صفر یک " اعلام نموده !؟

   خب ادمه ی بحث بماند برای فرصتی دیگر که حوصله ی خواندش را بعضی از عزیزان داشته باشند که قبلا متذکر شده اند .

   و امیدوارم که خواسته ی عزیزانی مثل باران گرامی را هم رعایت کرده باشم که فرموده اند رنگارنگ بوده و ...

 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :45
بازدید دیروز :173
کل بازدید : 1343583
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ