سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرریز :

سلام علیکم بچّه های گلم .

به نام خدا

خب اسم قصه ی امروزمون چیه !؟  

یکی از بچه ها :

آقا اجازه ؟

بله ؟

... : امروز جمعس .

آفرین ! راس میگه ، گفتم :

امروز ...

خب اسمشم که گفته شد ، چی بود ؟

... : جمعه .

آفرین ! می تونین برین ، یا علی .

یکی از بچه ها : بله آقا ؟ (الف)

یکی دیگه از بچّه ها : آقا اجازه ؟

بله ؟

... : اسم داستان ! چی بود ؟

یکی بود ، یکی نبود ، غیر از :"خدا" هیشگی نبود :

سرریز آب (ب) ... :

... تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، أَکَانَ لِ ... .

باب السجّاد (پ) :

با سلام به آقای :"دوم" جوانان اهل بهشت :

سلام علیکم

بعد از انتشار :"بیانه" ای که خبرش داده شده بود (ت) ، که من چون از سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دیدم و شنیدم ، که رو خوانی میشد ، رفتم سراغ رسانه های مکتوبش ، که خودم بخونم . (ث)  

نشر نوشته شدشو که از روزنامه ها خواستم داشته باشم (خ) ، بعضا همراه تصویری (د) بود ، که منو یاد :

ما (ذ) اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند

م انداخت و گفتم یه سلامی بدم به کربلا .   

البته از راه دور ها ! قبلا گفتم که من تا حالا خارج نرفتم ! هنوز مشهدیم و کربلایی نشدم ! ولی ان شاءالله قسمتم بشه ، اینجوری که اذن دخول گرفتم اجازه میگیرم ، مثل مشهدی که رفتم ! و خدا کنه که مثل مشهد اونجاهم مثلا سرما نخورم و یه اجازه ای هم از باب العلی بگیرم ان شاءالله ، که این یکی با باب الکاظم مشهد فرق داره ! مگه اینکه ... !

آخه حضرت ابوطالب علیه السلام که مثلا در حدیث قدسی آقا اما رضا علیه السلام ، در نیشابور ، نیومده که !

بلکه واسطه ی بعدی پیامبر صل الله علیه و اله و سلمه !

شب بخیر .

--------------------------------------

زیرنویس :

الف :

ان شاءالله خدا حفظش کنه ، یه همکاری داشتیم تو قم ، مدرسه ی شهید سید مصطفی خمینی ، تو شاه ابراهیم خیابون بیست و دوی بهمن ، که داداشی داشت که اسمش :"ماشاالله" بود .

یه روز تو دفتر مدرسه ، یکی از همکارا گفت ، یو یه سینه زنی مداح ، به سینه زدنی سینه زنان ، وقتیکه مداح وامیسته ، گفت :

ماشاالله

"ماشاالله" گفت : بله حاجی ؟

ب :

... : سلام بر حسین !

پ :

ت :

مثلا از تلویزیون .

ث :

خب برا اینکه مگه بی سوادم ! که یکی دیگه :"برا" م بخونه ؟ مگه اینکه نه تنها فقط خواندی نباش !؟ حتی فقطم "برا" چشم ! حتی برا :"لبیک" بینایی اونم نباشه ! بلکه ... (ج) .

ج :

نقله که آقا امیرالمومنین علیه السلام ، شش ماه در خانه نشستن و کتاب وحی را جمع کردن ، ولی وقتی خواستن در اختیار :"مردم" قرار دهند ، مورد قبول :"حکومت" (چ) قرار نگرفت .

چ:

حالا حکم یا فرمانی که می داد ، طبق چی بود !؟ بماند ! و اینم که خود را جانشین کی عنوان می کرد !؟ آیا جانشین :"مردم" !؟ که انتخابش کرده بودن !؟ یا پیامبری که پیامی آورده بود !؟ از طرف خدا !؟ و حتی پیامشم شفاهی :"بیان" (ح) کرده باشه !؟ و نه مکتوب یا نوشته شده ! اونم در حالیکه پیامبر و پیامبران قبل از ایشان :"کتاب" داشتن !؟ ولی آیا خاتم آنان نداشته !؟ بمونه !

ح :

"بیان" فقط اونی که گفته میشه برا گوش ، حتی مکتوب یا نوشته شده ی اونم برا چشم ! مثلا به اسم :

بیان نامه !

ختم ! بیان همونیه که آقا امام جعفر صادق علیه السلام فرمودن : گفته ها رو بنوسید ، تا بمونه ! یا بقولی :"ماندگار" باشه ! که ان شاءالله فرصت شد بیشتر به عمق این فرمایش اشاره ای می کنم ، فعلا همینقدر گفته باشم که سوغاتی رو که در نوشته های قبلی گفتم از مشهد آوردم ، چی بود !؟ اونی که گفتم :"یادداشت" ش کردمو میگم !؟ این نبود :

#یادمان_می_ماند

#یادش بخیر !؟ رو که به :"کتاب خونه" پس ندادم ! بقول استادشهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون :

زاینده

شو چرا ! مگه اینکه هنوز دارم بهش ، بقول استادشهید ، که گفتم :"فکر" می کنم ، یا بقول خودمون می اندیشم که ... .

خ :

مگه اینکه حفظ شده باشم ! و دیگه نیازی به رو خونی اون ! نداشته باشم ، و این ! نیازمو برطرف میکنه ، البته اگه #یادم نره ! که ان شاءالله فرصت شد به اینم بیشتر اشاره می کنم ! فعلا همینقدر گفته باشم که بستگی داره به :"زاینده" بودنش ! که چقدر باشه !؟ قدّ حفظ شده ی قبلی که نمی تونه باشه ! کوچیکتر یا :"اصغر"شم که ، خب :"به تعبیر معروف" چو :"اکبر" اومد اینم اومده ! بیاد !

د :

نقاشی .

که علاوه بر :"نام" گذاریها توش ، خود نقاشیم بیاناتی داشت !

خصوصا یکی که گویا :"مبصر"ی اونو کشیده ! یا گذاشته بود تو صفحه ی اولش ! آخه گفته بود مثلا :

برپا

ذ :

البته نه قدّ اونا که تو نقاشی کشیده شدن ! که سر جمع سر شماری بشن :"هفت" خانم و :"چهارده" تا هم آقا هستن ، و :"آقا و خانم" جوان و زیر چهلم نشون داده میشن .

البته نه نظامی ! شاید برای اینکه "آقا" باشه !؟ یا "خانم"!؟ یا با کدوم لباس یا :"تن پوشی"!؟ از این :"دو" !؟ شم بمونه ! تا :"بیست و دو نفر" کامل بشه !؟ خب ، میشه گفت که بخاطر شهادت همکارانشان !؟ در نقاشی نقششون حضور بهمرسانده نشده .

تسلیت !

البته نا گفته نمونه که امام جمعه ی امروز تهران در :"نماز" گفتن بیانیه :"برا" #همه داده شده ، پس :"حکما" بدست امام جمعه ی تبریزم رسیده ، و همینطور امام جمعه ی جماعت شهر ما هم ، و امام جماعت محل سکونت ما هم بدست من میرساند ، که بدست جوانان زیر چهل سال خانه هم برسونم .

مگر اینکه مثل :"گام اول" باشه هنوز ، حتی اگر شخص :"دوم" مملکتم همان "برا" #همه را بگوید و به دست خودش و دیگر قوایش برسونه ، البته غیر از مثلا :"قوای مسلح" ، و آندو قوا هم مثل رییس قوه ی مجریه ، به :

ناس

یا مردم و یا جمهور خود در جمهوری اسلامی ایران برسونن ! که لازم نیست دیگه منتظر رسیدنش بدستم باشم ! و لازمم نیست که بفکر یا اندیشه ی رسوندش به :"دختر و پسر" خونه هم باشم ! خب ! برا اینکه اگرم اونا زیر مجموعه ی یکی از قوا باشن ! بدستشون میرسه دیگه ! مگه اینکه اونام مثل من برن سراغ مثلا روزنامه ای که متن بیانیه رو منتشر کرده !

راستی اون خبریم که در همان روز خبر بیانیه ، تلویزیون داد ، امروز محقق شد ! یعنی یارانه رو گرفتیم ، :"کما فی السابق" ، نه از مثلا صندوق مسجد محل ، که خبر می تونه داشته باشه برا حذفش از اونایی که در محل نیازمندش نیستن ! که گویا مسئله شده برا :"حذفش" و راهش مثل راه رسوندن :"بیانیه" به #همه بلد نیستن دست اندر کارانش ! 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1160
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1339698
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ