سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمرو مسجد قسمت چهارم :

سلام علیکم ، و ... (الف) .

... ، ینَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا (ب) فَاتَّقُونِ ، ... ، وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا (پ) جَائِرٌ ... .

دیروز ، همونطور که قبلا هم گفتم ، آخرش کار به تعطیلی کشید ، مانده ی حسابمونم موند به سر برج ، که یکی از مغازه دارای محل ضامن شد ، که اگه داده نشه ، اون بده ! البته تو حرف ! نه اینکه مدرکی داده باشه ! که منم قبول کردم و وسایل کار رو از محل کار جمع کردم و این چیه :"ریموت" رو هم که تحویل همون مغازه دار داده بودم که داد به صابکار و قرار شد صبح ساعت نه نه و نیم بیاد وسایل رو بردارم ، که نیومد و هرچی زنگ می زدم میگفت :"در حال مکالمه" هست ! آخرش گوشی رو بردم پیش همون مغازه داره و پسرشم با اون زنگ زد و هنوز "در حال مکالمه" بود ! که اون گفت یه کاری کرده ! وگرنه مگه میشه اینهمه در حال مکالمه !

یه پیامک که بهش دادم که زنگ می زنم به صد و ده و پیش اونا میرم تو و برمیدارم ، کمی بعدش زنگ زد و گفت دارم میام و اومد ، که از ظهر گذشته بود و نماز ظهرم خونده بودم ! وقتی اومد هیچیم بهش نگفتم و وسایل رو برداشتم و خدا حافظ ! البته وقتی اومد سلام داد و منم جوابشو دادم ، البته نگفتم :"سلام" بلکه گفتم : علیکم السلام .

همونطور که در اولین برخورد باهاش گفته بودم : سلام علیکم ، نه سلام و سلام علیک هم .

خب درستکه اونم مثل :"من" یه نفره ، ولی تنهاییم که نماز میخونه میگه :

... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، اهْدِنَا ... .

حالا شاید گفته بشه ! اونی که نماز نمی خونه چی !؟ آیا اونم "من"ش :"ما"ست !؟

خب بله ! مگه اینکه گفته بشه اون مثل من نیست ! و حتی بدنی مثل منم نداره ! چراکه کافیه مثلا سر و تن داشته باشه ! حالا تنشم دست و پا داره بمونه ! در حالیکه در سرم مثل من مثلا گوش داره ! خودشم دوتا ! و با هردوشم می تونه گوش بده مثلا به گوشی ! وقتی که :"در حال مکالمه" هست ! مگه اینکه خدا به اون گوشی نداده باشه مثل گوش من ! که باهاش گوش می کنم ! و با یکی دیگه :"مکالمه" می کنم !  

خب ! سفره بازه و دارن صدام میکنن ! برم نهار بخورم .

البته نه اینکه برا نهار اومدم خونه ! گفتم که کار تعطیل شد !

----------------------------------------

زیرنویس :

الف :

در زیرنویس قبلی گفتم ، اونوقتی که در قلمرو چشم شما قرار می گیره ، بعدشم در قلمرو حس ، حس بینایی و ... .

که همین دوتا ، یعنی چشم و حس بینایی کفایت می کنه بر :"ما" ی ما ، که در متن اومده .

البته ناگفته نمونه که این از بیرون به درونه ، و از درون به بیرون کار بینایی بر کار چشم تقدم داره ، و ماقبل بینایی هم بر اون ، حالا تا کجا؟ که کار از اونجا آغاز میشه بمونه !

چراکه آیا تا کنون بشری ، نه تنها از ماقبل حس ، بلکه از این دو کار و تقدم یکی از ایندو حرفی زده ! اونم در به اصطلاح :"علوم انسانی"ش !؟

غرب که پرچمدار "علوم انسانی"ست و حتی در این :

ج.ا

هم علوم انسانی اون در مراکز علمیش تدریس میشه ، فراتر از حس که نه ! حتی حرفی از جمع دو حسم نداره ! در حالیکه حرف از :"جمع آوری" مثلا اطلاعات میزنه ! حالا در کجاشم !؟ بمونه ! در قلمرو کجا !؟

ب :

مَن

پ :

پیش از اینکه وارد این قضیه ! بشم ، گفتم بد نیست گفته های یکی دوتا تفسیر رو ببینیم !

بد نیست اینم یادآور بشم که این قضیه :"نقطه ی آغاز " علوم انسانیست ! و اینم ناگفته نمونه که به اصطلاح علوم ریاضی فیزیک ، تجربی ووو ، منجمله به اصطلاح :"علوم دینی" که گفته میشه هم ، که در حوزه یا :"مدارس ویژه ی علوم دینی" مطرحه ، نه تنها از این قاعده مستثنا نیستن ، بلکه "نقطه ی آغاز" شون بعد روشن شدن تکلیف علوم انسانیشونه ! چراکه حرف از نقطه ی آغاز علم یا دانشه ! علم یا دانش بشر ! که ان شاءالله فرصتش که بشه ! بیشتر باز می کنم .

تفسیر  المیزان :

و على الله قصد السبیل و منها جائز و لو شاء لهدیکم اجمعین

بر خدا است که قصد سبیل (راه هدایت ) را معین و روشن کند (و على الله قصدالسبیل ...)

کلمه (قصد) - بطورى که راغب و غیر او گفته اند - به معناى استقامت راه است ، یعنى راه آنطور مستقیم باشد که در رساندن سالک خود به هدف ، قیوم و مسلط باشد، و ظاهرا این کلمه که مصدر است به معناى اسم فاعل است ، و اضافه شدن آن به کلمه (سبیل ) اضافه صفت به موصوف خویش است ، و بنا بر این ، معناى قصد السبیل ، سبیل قاصد است ، در مقابل قول خداوند که مى فرماید: (و منها جائر) که (جائر) به معناى منحرف از هدف است و رهرو خود را به غیر هدف مى رساند، و از هدف گمراه مى کند.

و مقصود از اینکه فرمود: (بر خداست قصد سبیل )، این است که بر خدا واجب است که سبیل قاصد و راه مستقیم را براى بندگانش معین کند، تا آن راه ، ایشان را به سعادت و فلاح بکشاند، و چون حاکمى غیر از خدا نیست که او را محکوم به این واجب کند، پس او خودش بر خود واجب کرده است که راهى براى بندگان خود قرار دهد و ایشان را بسوى خود هدایت کند، و قرار هم داده .

زیرا راه قرار دادنش همین است که انسان و بلکه هر موجودى را به قوا و ادواتى مجهز کرده که اگر درست به کارش بزند او را به کمال مطلوب و سعادتش میرساند همچنانکه قرآن کریم فرمود: (الذى اعطى کلشى ء خلقه ثم هدى ) و در خصوص انسان فرمود: (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ).

و اما (هدایت )، عبارت است از آن تلقین هائى که از دو ناحیه در بشر القاء نموده ، یکى از ناحیه فطرت و یکى از طریق بعث رسل و انزال کتب و تشریع شرایع ، همچنانکه در باره قسمت اول فرموده : (و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها) و در باره قسمت دوم فرمود: (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).

و اگر خداى سبحان این آیه را که مربوط به هدایت است در میان آیاتى قرار داده که نعمتهاى علوى و سفلى ، از آسمان و زمین و انعام و خیل و بغال و حمیر و آب نازل از آسمان و زراعت و نظائر آن را مى شمارد، بدین جهت بوده که کلام در دو آیه انعام و خیل به معناى راهپیمائى و سوار شدن مرکب منتهى شد، لذا مناسب بود که راههاى معنوى که آدمى را به هدف حقیقى او و کمالى که در مسیر حیات در جستجوى آنست میرساند خاطر نشان بسازد.

لذا فرمود: یکى از نعمتهائى که خدا بر بندگانش منت نهاده این است که بر خود واجب کرده راه میانه را به آنان بنمایاند تا بتوانند به سعادت زندگیشان برسند و بسوى پروردگارشان هدایت گردند.

در این آیه ، خداى سبحان قصد السبیل را به خودش نسبت داده ، ولى سبیل جائر را نسبت نداده ، جهتش این است که جائر، راه ضلالت است و از ناحیه خدا جعل نشده است بلکه راهى که خدا جعل کرده راه قصد و هدایت است ، و راه جائر، به معنى انحراف از راه هدایت و نپیمودن آن است ، پس در حقیقت راه نیست بلکه بیراهه است .

و بهر حال آیه شریفه ظاهر در این است که قصد السبیل را به خدا نسبت داده و آن دیگرى را نسبت نداده ، و چون قصد السبیل - که آن را به خدا نسبت داده - رهرو خود را به خدا منتهى مى کند و از این مى فهمیم که راه جائر که آن را به خدا نسبت نداده رهرو خود را به خدا منتهى نمى کند، و نیز مى فهمیم که راه نیست بلکه انحراف از راه است .

و چون ممکن است کسى توهم کند که همین عمل خدا باعث شده که خدا خود بدست خودش خود را مغلوب کرده و نعمتش را مکفور نماید، براى اینکه مى بینیم اکثر مردم این راه را نپیموده ، و به هدایت آن مهتدى نشده اند، و اگر او چنین راهى را جعل نمى فرمود بندگان نافرمانیش نمى کردند، پس خودش خود را در تدبیر خویش مغلوب بندگانش کرده است ، و چون جاى چنین توهمى بوده جمله اى را اضافه کرد تا آن را دفع کند، و آن جمله : (و لو شاء لهداکم اجمعین ) است ، یعنى اگر اکثر مردم راه خدا را نمى روند بخاطر عجز خداى سبحان و غلبه آنان بر خدا و شکست دادن خدا نیست ، بلکه از این جهت که خدا نخواسته هدایت شوند،

زیرا اگر خدا مى خواست همه را هدایت مى کرد و ایشان چاره اى جز هدایت نداشتند چون خداوند در هر حال ، قاهر و غالب است .

و به عبارت (دیگر سبیل قاصد) که خدا آن را قرار داده سبیلى است که بر اساس اختیار انسان بنا و درست شده ، که انسان به اختیار خود، با اعمال صالح و اجتناب از معاصى آن را مى پیماید، و چنین راهى ممکن نیست جبرى باشد همچنانکه ممکن نیست عمومى باشد، زیرا طبیعتهاى افراد، مختلف و ترکیب ساختمانى آنان گوناگون است ، و قهرا آثار این طبیعتها و ترکیبهاى مختلف نیز متفاوت است ، در نتیجه افراد در ایمان و کفر و تقوى و فجور و اطاعت و معصیت مختلفند.

اختلاف دو فرقه اشاعره و معتزله در دلالت آیه

آیه شریفه از آن آیاتى است که دو طائفه اشاعره و معتزله که دو فرقه از فرق مسلمین بودند در آن اختلاف کردند معتزله به این آیه استدلال کرده اند بر اینکه : پاره اى از امور را مى شود به خدا نسبت داد، و پاره اى دیگر را نمى شود نسبت داد، چون در این آیه قصد السبیل را به خدا نسبت داده ، و سبیل جائر را نسبت نداده ، و تفسیر کشاف ، استدلال آنان را نقل کرده است . در مقابل ، اشاعره براى پاسخگویى به آنان و اینکه این دلالت را از آیه بگیرند خود را به زحمت انداخته اند یکى گفته است : هر دو راه از ناحیه خداست ، و اگر سبیل جائر را به خدا نسبت نداده منظور رعایت ادب نسبت به خدا بوده است . یکى دیگر گفته : مقصود از عبارت (و على الله قصد السبیل )این است که فضل و کرم خدا باعث شد که از میان دو راهى که او خودش درست کرده حق را بیان کند و راه باطل و جائر را بیان نکند و گر نه در اصل هر دو راه مجعول از جانب خداى تعالى مى باشد. بعضى دیگر اصلا انکار کرده اند که : تغییر اسلوب در آیه دلالت بر چیزى داشته باشد.

ولى حق این است که دلالت آیه بر اینکه قصد السبیل منسوب به خداست و سبیل جائر منسوب به او نیست ، هیچ شکى ندارد، لیکن این دلالت مستلزم این نیست که سبیل جائر مجعول دیگران باشد، چون گفتیم که سبیل جائر و راه ضلالت در حقیقت راه نیست ، تا قابل جعل باشد، بلکه اگر دقت کنیم راهى نرفتنى و امرى عدمى است ، و امر عدمى هم قابل جعل نیست تا بنشینیم بحث کنیم در اینکه چه کسى این بیراهه و ضلالت را جعل و ایجاد کرده است ،

و اگر در مواردى ضلالت گمراهان را به خدا نسبت داده معنایش هدایت نکردن است . با این حال اگر شما بگوئید پس چرا در آیه (یضل من یشاء و یهدى من یشاء) و آیه (یضل به کثیرا و یهدى به کثیرا) فرموده هر که را بخواهد هدایت مى کند، و هر که را بخواهد گمراه مى کند؟ در جواب مى گوئیم این گمراه کردن بخاطر مجازات اعمالى است که از فرد مستحق ضلالت سر زده است ، نه اینکه گمراه کردن ابتدایى باشد چنانکه جمله (و ما یضل به الا الفاسقین ) آن را تفسیر کرده و فهمانده است که وقتى انسان فسق و تباهى را پیشه خود کند و به سوء اختیار خود از زى عبودیت خدا بیرون آید، یعنى خداى را نافرمانى کند و رجوع هم نکند، این روش ، ضلالت ابتدائى آدمى و شروع به ضلالت است ، که از ناحیه خود انسان سر مى زند، و مستند به خود آدمى است ، و در صورتى که انسان از آن بازگشت نکند خدا او را به ضلالتى بیشتر مجازاتش مى کند و در حالت ضلالتش ثابت مى کند. و اینکه گفتیم ضلالت ابتدائى از ناحیه خود بشر شروع شود براى این است که خداى تعالى بشر را، هم از طریق فطرت و هم بوسیله دعوت انبیاء هدایت کرده و راه را یادشان داده است پس اگر کسى با این حال راه را گم مى کند خودش مى کند.

تفسیر نمونه :

همه چیز در بند تسخیر تو است اى انسان

به دنبال نعمتهاى مختلفى که در آیات گذشته بیان شد، قسمت دیگرى از نعمتهاى مهم الهى در آیات مورد بحث آمده است نخست به یکى از نعمتهاى بسیار مهم معنوى اشاره کرده مى فرماید: (بر خدا است که راه راست و صراط مستقیم را که هیچگونه انحراف و کژى در آن نیست در اختیار بندگان بگذارد) (و على الله قصد السبیل )

(قصد) به معنى صاف بودن راه است ، و بنابراین قصد السبیل به معنى راه راست مى باشد راهى که انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد.

در اینکه این راه راست اشاره به جنبه تکوینى یا تشریعى مى کند، مفسران تفسیرهاى مختلفى دارند، ولى هیچ مانعى ندارد که هر دو جنبه را شامل شود.

توضیح اینکه : خداوند انسان را با نیروهاى مختلفى مجهز ساخته ، و استعدادهاى گوناگونى به او داده تا در مسیر تکامل که هدف آفرینش است به او کمک کند، و از این نظر همانند گیاهان و یا انواع جانداران است ، که نیروها و غرائز لازم براى رسیدن به این هدف در اختیارشان گذارده شده است ، با این تفاوت که انسان

با اراده خود و آزادانه تصمیم مى گیرد ولى حیوانات و گیاهان بى اختیار به سوى هدفشان پیش مى روند، و قوس صعودى تکامل انسان نیز قابل مقایسه با جانداران دیگر نیست

به این ترتیب از نظر خلقت و آفرینش و تکوین انسان را مجهز به عقل و استعداد و نیروهاى لازم براى پیمودن این صراط مستقیم کرده است .

و از سوى دیگر، خدا پیامبران را با وحى آسمانى و تعلیمات کافى و قوانین مورد نیاز انسان فرستاده است ، تا از نظر تشریع ، راه را از چاه مشخص کرده و با انواع بیانها او را تشویق به پیمودن این راه کنند و از مسیرهاى انحرافى باز دارند.

و جالب اینکه خداوند در آیه فوق این امر را به عنوان فریضه اى بر خود لازم شمرده و با کلمه على الله (بر خدا لازم است ) از آن یاد کرده است که همانند آنرا در آیات دیگر قرآن نیز مى خوانیم ان علینا للهدى : (بر ما است که انسان را هدایت کنیم ) (لیل - 12)، اگر ما، در وسعت مفهوم على الله قصد السبیل و مجموعه نیروهاى مادى و معنوى که در آفرینش انسان و تعلیم و تربیت او به کار رفته دقیق شویم ، به عظمت این نعمت بزرگ که از همه نعمتها برتر است ، آگاه خواهیم شد.

سپس از آنجا که راههاى انحرافى فراوان است ، به انسانها هشدار مى دهد و مى گوید (بعضى از این راهها منحرف و بیراهه است ) (و منها جائر).

و از آنجا که نعمت اختیار و آزادى اراده و انتخاب ، یکى از مهمترین عوامل تکامل انسان مى باشد با یک جمله کوتاه به آن اشاره کرده مى گوید (اگر خدا مى خواست همه شما را به اجبار به راه راست هدایت مى کرد به گونه اى که نتوانید گامى از آن فراتر بگذارید) (و لو شاء لهداکم اجمعین ).

ولى این کار را نکرد، چرا که هدایت اجبارى ، نه افتخار است و نه تکامل ، بلکه به شما آزادى داد تا این راه را با پاى خود بپیمائید و به بالاترین اوج تکامل برسید.

 

جمله فوق ضمنا به این واقعیت اشاره مى کند که گام نهادن گروهى از انسانها در طریق جائر و راه منحرف ، نباید این توهم را ایجاد کند که خدا در برابر آنها مغلوب شده است بلکه این خواست او است و مقتضاى حکمت است که انسانها آزاد باشند. 

 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :254
بازدید دیروز :581
کل بازدید : 1383429
کل یاداشته ها : 1765


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ