بسم الله الرحمن الرحیم ، أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ، کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ، کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ، ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ، ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ .
سلام علیکم .
ماجرای نیم روز :
خدا رفتگان شما رو بیامرزه ، هر نوزادی که به این دنیا میاد ، از این دنیا میره ، و این اختصاص به هیچ انسانی ، که انس گرفته با این دنیا ، نداره ، مثلا شامل حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم میشه ، که از این دنیا نرفته .
تفاوتیم ندارن که از کجا اومدن ؟ و به کجا برمی گردن ؟
تفاوت در چیه ؟
من از وقتی که بدنیا اومدم ، هر چند که خارج از ایران سفر نکردم ، مگر یه بار به عراق و نجف ، کربلا و با کاروان به سامرا و بعدش به کاظمین ، و یه شبی که اونجا بودیم ، چون گوشی داشتم نذاشتن که برم تو حرم برا زیارت و از تو صحن سلام دادم و برگشتم به خوابگاه ، ولی به نقل از شهید مطهری در آثار بدون استثناء خوبش خوندم که کانت آلمانی گفته رو سنگ مزارش بنویسند که دو چیز اونو به شگفتی وا داشته ، آسمون بالای سرش ، و درونش .
خب ، ایندو رفت و برگشتی بوده ، و نیمه اولش قابل درکه , فقط پرسش اینه که از کجا رفته به بالای سر ؟ از نیمه دوم این داستان ؟! شگفت انگیز !؟ حالا بمونه بالای سر این وسط ! که گویا مثلا چشم داشته ! برا دیدن بالای سر !
و مثلا چشم روانشناسم دور که بگه چشمم حس که نه فقط ! بلکه حافظه و تازه یادآوریشم داشته ! در سفرش به بالای سر !
وبماندم همونطور که قبلاً ازش پرسیدم ، کافیه ازش بپرسی می خوام بدونم دیگه چی داریم ؟ نمی دونه ! دانشمند روانشناسی ! آخه زری که نبود تو علم ؛
حس ، حافظ و یادآوریش !
مثل سر مرحوم کانت که چی تو سرش داره ؟ یا بقولی چی تو فکرش داره ؟ و حالا بمونه عقل و اونم :
فطری
بقول خودش ؟
مخلص کلام استاد داستان راستان ، داستان چیه ؟
منکه مثلا همین جمعه ی گذشته که بعد از ظهرش از خونه زدم بیرون ، برا خرید خونه متوجه نشدم ، در بازگشت :
به خونه
متوجه نوشته ای جلوی در مجتمع محل سکونتمون شدم و پشت سرمو که نگاه کردم دیدم در مدرسه ی روبروی مجتمع بازه ، حالا توشم کی بود نرفتم که ببینم
ولی صفی مفی بیرون ندیدم که جمعه به مکتب آورد شده باشه طفلی رو , و برگشتم خونه .