بِسْمِ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
سلام علیکم
یک پرسش :
در اطراف حافظه و بعبارت دیگر از ابوابش گفتیم ، اینکه دو طرف یا دوباب دارد ، حالا می خواهیم صرف نظر از اختلاف نظرمان با مثلا نظر مرحوم علامه در باب تجرید از حس باشد که آیا بقول ایشان درک یا دریافت مثلا چشم و حس بینایی مجرد از حس بحافظه سپرده می شود ؟ یا میان حس و حافظه درک یا دریافت دل یا قلب را داریم ؟ بگوییم که باب یادآوری حافظه بر بقول ایشان باب تجرید از حس هم حق تقدم دارد .
باز هم برای اینکه سرسفره ی همه قابل لمس باشد اجازه بفرمایید برویم سر همان پرسشی که از دانش آموز پایه ی اول ابتدایی داشتیم که پس از پاسخ پرسش از رنگ گچی که نشانش دادیم پرسیدیم ازکجا می گوید ؟
در این پرسش را که بعنوان مثال عرض شد یکی دونکته است ، اول اینکه این پرسش را از کجا آورده ایم ؟ و در ثانی وقتی یک پرسش داریم از کی بپرسیم ؟
پاسخ پرسش دوم روشن است ، چراکه از یکی مثل همان دانش آموز می پرسیم که مثل ما اهل یادآوریست ، که مثل ما با پیش کشیدن آنچه که به حافظه سپرده پاسخگویی کند ، ولی پرسش اول مطلب اصلی ماست .
یک وقت ما هم مثل همان دانش آموز هستیم که پرسش را حالا چه کتبی و چه شفاهی به او نشان داده ایم ، که این روشن است ، یعنی همانطور که او بحافظه سپرده ما هم در حافظه داریم و با یادآوریش به او نشان داده ایم ، یکی هم به ما نشان داده ، ولی این مثل همان نشان دادن گچ به دانش آموز است که بقول مثلا مرحوم علامه بعنوان مثال چشمش به آن افتاده و دیده و بقول ایشان پس از تجرید از حس بینایی هم بحافظه سپرده .
پرسشی اینگونه بقول امام علی علیه السلام همانطور که تا وقتی پرسش ماست برای دانش آموز نفعی ندارد برای ما هم تا وقتی که پرسش دیگری باشد نفعی نخواهد داشت ، یعنی ما هم چون دیگری پرسیده پاسخجویی می کنیم ، ولی اگر پس از سپردن به حافظه بیادآورده و بعنوان پرسش خود درمقام پاسخجویی براییم مطلب فرق می کند و می ماند مثل مسئله ای که خود طرح کرده و در جستجوی جوابش هستیم و این گونه پرسش منظور نظر ماست .
این گونه پرسش یا آنگونه که به این می ماند ، ضمن اینکه یک کار تحقیقی است مثل تحقیقمان در باره حفظ کردن ، و مثل تحقیقی نیست که نفعی بحال ما هم ندارد ، یعنی اختصاص به دانش آموزی ندارد که در مقام پاسجخویی به پرسش ما از او افتاده ، اگر بگونه ای باشد که خود طراحش باشیم و آنرا بحافظه سپرده باشیم و نه حتی آنگونه هم که نفعی بحال ما دارد که پرسش دیگری بوده ، در این صورت از طریق مثلا چشم ، بینایی و بقول مرحوم علامه هم تجرید از حس بینایی به حافظه سپرده نشده ، و برای همین بود که پرسیدیم : از کجا آورده ایم ؟ بعبارت دیگر از کدام طرف حافظه به آن سپرده شده ؟ چراکه از طرف دل یا قلب بقول ما ، یا بقول مرحوم علامه از طرف تجرید از حس نبوده .
خب مسلما از طرف دیگرست که یادآوریست ، ولی مگر طراح مسئله یادآوریست ؟ چراکه مقصود یادآوری مسئله ای نیست که بحافظه سپرده شده که یادآورش باشیم ، که گفتیم می تواند طراح مسئله ی بحافظه سپرده شده دیگری باشد ولو اینکه نفعی هم بحال ما داشته باشد ، بلکه مطلب طرح مسئله و بحافظه سپردنش می باشد بگونه ای که خود طراحش باشیم یا خود دیگری هم که طراحش بوده نه اینکه بقول مرحوم علامه مثلا چشمش به آن افتاده باشد و در نهایت به بایگانی سپرده باشد .