بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر ...
با سلام
در صبحگاهی از ماه رمضان در بهار 1372 هجری شمسی با حکم قوه ی قضاییه جمهوری اسلامی ایران کلانتری 4 شهر قم ریختن به خانه ای در این شهر واقع که در شاه ابراهیم و کوی زینبیه بود .
و سراغ پدر خانه رو از اهل خونه گرفتن ، پس اینهم که تمام سوراخ سبمه های خونه رو ، حتی راه کانال کولر هم دیدن و جوینده رو که تو خونه بود ولی یک کلانتری اونو نمی دیدن .
دختر سیزده ساله ی خونه اینقدر غافلگیر شد که نتونسته بود سرشو خوب بپوشونه .
پسر دهساله ی خونه سر جای نایب الامام خونه خوابیده بود و رویش را که کلانتری ها باز کردن اونو دیدن که خوابیده بود ، ولی خودشو زده بود به خواب .
نایب الامام کلانتری که مثل بقیه با چکمه رو زیر انداز کف اتاق ایستاده بود از مادر خونه که دست دختر دوساله اش دستش بود و پسر شانزده ساله اش کنارش ایستاده بود امضا گرفت که به خونه صدمه ای وارد نکرده اند .
خب داستان ما بسر رسید و چی ؟ کلاغه به خونه نرسید و خانواده ی اون خونه به زندگی خود بخوشی ادامه دادن .