مقدمه ای بر شناخت اندیشه
بسم الله الرحمن الرحیم .
سلام علیکم .
موضوعی را که از امروز می خواهم با شما در میان بگذارم موضوعیست فرع بر موضوعی که در اصل مد نظرم می باشد و آن مطلب اصلی عبارتست از نعمتی که خدا بر ما تمام کرده است .
عزیزانی که بحث را کم زیاد دنبال کرده اند کم و بیش دریافته اند که فکر یا اندیشه در نظر بنده در اصل تابع عقل هریک از ماست و برای همین تقلیدی هم که باشد وقتی مفید فایده خواهد بود که به امضای عقل یا خردمان رسیده باشد .
بنا براین نه تنها آنچه تاکنون از اندیشه گفته ایم و گفته خواهد شد ارزشی مسموع دارد و همانطور که از امام علی علیه السلام نقل شد که : لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع ، حتی برای خود گوینده هم در آن صورت مفید خواهد بود چه رسد به شنونده یا خواننده اش .
بیان مطلب هم ساده است و هم سخت ، ساده همان که تا کنون دیدیم که از یک چیزی بنام اندیشه حرف زده شده و اندیشمندانی هم بوده اند در طول تاریخ مثل همان که به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری بعرض رساندم .
سختیش هم به همین است که در میان مثلا همان اندیشمندانی که استاد شهید شرح داده اند به اصطلاح : ( حداقل ) دو اندیشمند بوده باشد که آخرش تحت همین عنوان بتوان آندو را جمع کرد .
بعبارت دیگر همانطور که از استاد شهید نقل شد بنای فکری آن ( حداقل ) دو اندیشمند یکی نباشد جز همین که هردو فکر می کنند .
در نوشته ی قبلی بعرض رسید که برادربزرگوارمان آقا سید محمد رضا واحدی عزیز صاحب وبلاگ وزین ( لبگزه ) قول کمک برای طرح این مطلب بقول ایشان : ( جنجالی ) را داده اند ، ولی آنچه بیشتر بنده را سر شوق آورد مثلا مباحث اخیرمان با برادر عزیزمان آقا امیر عباس صاحب وبلاگ ارزشمند ( روایت فجر ) بود مثلا .
وهمینطور حرفهایمان با عزیزانی دیگر که از فکر یا اندیشه برایمان حرفی زده اند و زمینه را برای طرح مطلب مهیا تر کرده اند که از این بابت از همه تشکر می کنم و انشاء الله بمناسبت در ادامه ی مطلب ذکر خیر با نامشان را خواهم داشت .
این دو عزیز را هم که نام بردم بمناسبت این است که بنا بر همفکری و نیاز به همکاریست که آقا سید قولش را دادند و همکاری در کاری که بقول برادر امیر عباس کار ماست ولو بقول ایشان تعریف یا شناختی هم از آن نداشته باشیم .
: ( چراکه ) ما فکر می کنیم .
منتها شاید وقت آن رسیده باشد که ببینیم چه می کنیم ؟ وقتی که فکر می کنیم .
حالا رواج این همه فکر و اندیشه در این عصر و با دعوت و بی دعوت کشاندنمان بسوی خودشان بماند ، خصوصا که دست به دست هم داده باشند ، علیرغم ( حداکثر ) دو رقمی بودنشان ، که جهانیش هم بکنند ، و همینطور به کدام رقمش ؟! هم بماند .
ولی فقط مثلا بنده که عرض نمی کنم : فکر می کنم .
بلکه می گوییم : فکر می کنیم .
بعبارت دیگر به نظر بنده که فکرم تابع عقلم می باشد ، در فکر می کنم ، در فکر می کنیم چه ؟ همان که در ابتدا عرض شد که اصل آنست و خدا هم نعتش را بر ما تمام کرده آنجا که قرآن می گوید : ... و اتممت علیکم نعمتی و ... . و همان که در مقدمه ی قرآن آمده و در فرادی ، جماعت ، جمعه و حج هم می گوییم : ... ، صراط الذین انعمت علیهم ... .
خب ، فعلا عرضم را به همین بسنده می کنم و در این روز عزیز که جای تبریک گفتن دارد خود و شما را بیاد جهانی شدنی می اندازم که از نظر ما چیز دیگریست ، و همانطور که در دیداری با آقا سید محمد رضایمان مختصر توضیحی دادم حرف از جهانیست مثل تفکرمان ( حداکثر و حداقل ) یک رقمی یا توحیدی که منتظریم عقل جمعی ما ظهور کند و انشاءالله تعالی زیر سایه اش همفکری هم داشته باشیم .
مثل چی ؟ مثل حجت درونی هریک ازما که با ظهورش فکری داشته باشیم ، هرچند که حضور دارد این نعمت خدا دادی و بقول خواهر خودم باران در وبلاگش ( مهرورزی ) :
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت میکنیم
سفرهات را جمع کن ای ( مهر مهرورزی ) بس است!
البته با تغییراتی از طرف بنده که با همین تغییر هم این حرف خواهر گلم ( همسفرمهتاب ) بمن که خیلی چسبید سر صبحی که قدم رنجه فرموده بودند سر صبحی تر و فرموده بودند :
ساعت ( مهر ) همه کوک شده در جمعه
بس که زنگی نزده ، عقربه ها هم مردند
تا بعد فعلا خدانگهدار .