سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیةِ ؟ ... .
پیش از آنکه دکمه ی کامپیوترو لمس کنیم رفته بودیم بالاکن خونه ، داشت بارون می بارید ، با خودمون گفتیم که امروز میذاره بریم سرکار ؟ یا خونه نشینمون میکنه ؟
خب الحمدلله بباره ، به زمین تشنه ، بعد اونا که ازش بیرون میاد برا ما و حیونا که بخوریم و شکر کنیم تا بیشتر بشه .
خونه نشین گفتیم و یاد خونه نشینی افتادیم که میگن حتی صدای خونه در اومد ! که : چرا نمیری بیرون ... ؟ تا اینکه موذن بانگی برداشت که در نوشته ی قبلی رسیدیم به اون : اشهد ان محمد رسول الله ...
شهید مطهری یه حرفی دارن در تشهد و شهادت دادن ، ولی اجازه بدین اول یه داستانی رو براتون بگیم .
یه روز اوائل انقلاب که نماز جمعه برپا می شد ، یه بنده خدایی به ما گفت بریم نماز جمعه ! مقصودشون این بود که بریم تهرون ، نه نماز جمعه ی شهری که بودیم ، اونم نماز جمعه ای که نزدیکای دانشگاه تهران برپا می شد ! اولای خیابان آزادی از طرف میدون انقلاب و بیست و چهار اسفند قبل انقلاب .
اونوقتا شهید مطهری زنده بودن ، الانم زنده اند ! همینکه یادشون می کنیم و حرف می زنیم براشون ! یعنی بدست گروهی کشته نشده بودن که نماز جمعه هم می رفتن ! نماز جمعه ای که امام جمعه ی اون یکی از شهدای شبکه ی جهانی کلمه بود ! آخه هنوز نه سیگنالشو داریم ! و خبر نداریم از برنامه هاش .
البته مثل بعد شهادتشون معروف و شناخته شده نبودن ، با اینکه رییس شورای انقلاب هم بودن ، آخرین باری که از تلویزیون دیدیم ایشونو در رابطه با جمهوری اسلامی حرف زدن ، پیش از رای دادن به اون با (آری نه ) ! که بمونه ...
امام جمعه وسط خطبه ها گفت : یعنی چی اشهد ان علی ولی الله ؟ آیا علی می گفت شهادت میدم که ولی خدا هستم !؟
خب وسط خطبه که نمی شد مثل بعضیا نمازو به اعتراض ترک کرد ! تازه تا حرف یعنی خطبه ها تموم نشده که نمیشه حرفی زد ! اگه حرفی داشتیم ؟ برا همین صبر کردیم تا نماز تموم شد و رفتیم خدمت حضرت امام جمعه و با لبخند سلام ما رو جواب دادن و حال ابوی ما رو هم جویا شدن ! آخه وقتی مشهد می رفتن سر راه خونه ی ما هم می اومدن و ما رو خوب می شناختن ! و به پرسشهای ما هم خوب آشنایی داشتن ! و وقتی گفتیم یک پرسش داریم ، فرمودن نهار در خدمتشون باشیم و سر نهار مفصل حرف بزنیم ! که ما پاسخمونو گرفته بودیم و از شون تشکر کردیم و رفتیم با همراهمون ! که مقصودمون از آن پرسش برای پیدا شدن آن برای ایشونم بود .
آخه شهادت پیامبر به خودش یعنی چه ؟ حالا شهادت خدا بخودش بمونه ! چراکه مسئله فقط بدعت در دین نبود که گفته شود رسول الله چطور ما هم همونطور در نماز ! البته اگر اذان اقامه را هم نماز بحساب بیاریم ، و امام جمعه بر نماز ایراد داشته بوده باشن .
آیا بقول شهید مطهری مثل شهادت در مثلا دادگاهه ؟ یا همونطور که ایشون معتقدنه ؟ یعنی اینکه علی هم فهمید که ولی خداست ، مثل پیامبر که شاهده به رسالت خودش ، همونطور که ما شاهدیم که بقول علما و دانشمندان وقتی برای نخستین بار بعنوان مثال چشممان افتاد به اندام جهان خارج و مثلا یک سیاهی دیدیم .
نکنه بقول اون امام جمعه ، علما و دانشمندان هم میگن : یعنی چی که ما شاهدیم که چی میگن !؟ اونم وقتی که میگن : برای نخستین بار ما ....
آیا ما چشممون افتاد به اندام جهان خارج و ... ؟ حالا پیشش پیشکش ! مثل همون که در آغاز گفته شد : پیش از آنکه دکمه ی کامپیوترو لمس کنیم ...
بارون خدا هنوز داره می باره ، مثل اینکه امروز خونه نشینیم و ...