![](http://i15.tinypic.com/2dgucr9.jpg)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ، مَلِکِ النَّاسِ ، إِلَهِ النَّاسِ ، مِن شَرِّالْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ، الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ .
سلام علیکم .
ضمن تشکر از عزیزانی که همراهی فرمودند حالا می خواهیم ببینیم که پس از افتادن چشم و دیدن دیگه چه می کنیم ؟ نه اینکه چه باید بکنیم بلکه چه می کنیم .
همانطورکه وقتی چشم ما به چیزی می افتد فرقی نمی کند که چشم چشم مثلا مرحوم علامه باشد یا چشم بنده ، یعنی آنجا که ایشان فرموده بودند : برای نخستین بار چشم ما بر اندام جهان خارج افتاد ، مقصودشان چشم ما آدماست .
و همینطور هم وقتی که پس از آن ، افتادن چشم را عرض می کنم ، مقصود از این فرمایش ایشان : ... مثلا یک سیاهی دیدیم ، اینست که ما آدما دیدیم و نه مثلا فقط به اصطلاح حکمای ما آدما و مثلا اسلامی آنها ، بلکه ناس یا مردم .
پس از این به بعد می خواهیم ببینیم که بعد دیدن چه می کنیم ، چراکه کار ما ختم به این نمی شود ، مثلا مرحوم علامه فرموده بودند که : پس این عمل تجرید از حس است .
ضمن اینکه منتظر اظهار نظر شما هستم یکی دو نکته را بد نیست بعرض برسانم .
یکی اینکه فرقی نمی کند که چشم ما به تصویری از آیه ای از قرآن افتاده باشد یا تصویری از کتابی دیگر و بعد هم دیدن آن یا کتابی دیگر .
دیگر اینکه ما کاری هم به این نداشتیم که آیا چشم مثلا بینایی ، دل ، حافظه ، یادآوری ، اندیشه ، خرد و جان ما افتاده ؟ یا به ترتیبی که مرحوم علامه فرموده اند ؟ البته در عروج مثلا تصویری از سیاهی و نه در نزول چشم یا افتادنش به مثلاتصویر یک سیاهی ، چراکه در فرمایش ایشان و همینطور در ترتیبی هم که از استاد شهید مرتضی مطهری نقل شد مسکوت است ، مگر اینکه همانطور که پیش از بعرض رسید چشم رسول مثلا ذهنی خالی باشد یا رسالتی ندارد چه از طرف ذهن و چه از طرف هر چه که بجای آن گفته شود ، چراکه همانطور که پیش از این بعرض رسید مثلاگفته می شود که فاقد ذهنیم ، حالا چه حسی و چه عقلی آن ، هرچند که مثلا چشم ما به تصویر این گفته ها در کتابها می افتد ، مثل همین افتادنش به تصویر در تصویری که پیش چشم ماست .
البته شاید گفته شود ، همانطور که گفته شده ما فاقد مثلا ذهن هستیم ، فاقد چشم و بتبع افتادنش هم هستیم ، یا مثل مثلا این که گفته شده دارای ذهن هستیم ولی ذهنی خالی ، یاصفر و یا تهی ، چشم هم داریم ولی مثل ذهن بیکار و افتادنش هم به این معنا که تصویر به آن می افتد و بعد هم دیدن پیش می آید و همینطور ذهن سازی ، که این از ظاهر مثلا فرمایش مرحوم علامه که به چشم نمی آید ، چراکه حرف از افتادن چشم است .
بعلاوه مثل دستور العمل هایی که امروزه در متدولوژی علوم صادر می شود مثلا شراره ها و شکوفه های عزیز فرموده بودند که چشم در افتادنش رسالتی خطیر دارد ، و نفرموده بودند که مثل آن دستورالعمل ها این رسالت را از چه ناحیه ای دارد ؟ چه چشم و چه بینایی و چه ما بعدش ؟ چراکه عرض شد که فرض بر این است که هر چند حرف از افتادن چشم است ولی فعلا کاری به این نداریم که از کجا می افتد .
بعبارت دیگر فعلا بنا را براین می گذاریم که نقطه ی ب بسم الله کار ما افتادن مثلا چشم ما ست و بعدش هم دیدن و بعد ... ؟
تابعد خدانگهدار .