پیدایش ما :
بِسْمِ اللَّهِ ...
... بِاسْمِ رَبِّ ... ، ... وَ رَبِّ ... ، کَلَّا لَ ... .
سلام علیکم
نخستین ساعت روز دوشنبه 2 تیر 1393 :
اشاره :
این بحث در ادامه ی بحث ماه قبله ، همینطور ماهی که در اونیم ، که امیدوارم تا پیدا شدن ماه بعدش در آسمون به بحثی که می خوام دراون ماه داشته باشم برسه ، در همون زمینه ، که آغازش تحت عنوان "نظریه ی مردم" بود .
بحث بعدی ، در ماه بعد هم در همین زمینه خواهد بود ، پس این بحث قسمت بعدی و پایانی نداره ، بتبع اختصاص به امروز و قبل از ظهرشم نداشته ، تا آخر این ماه در هر فرصتی که مثل الان دست بده براتون میگم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ ... ، لَا ... ، وَلَا أَنَا ... .
مای موظف و مای همه کاره :
در این فرصت همونطور که می بینید رسیدیم به نخستین سوره از پنج سوره ای که با "قل" ، شروع شده ، که چهارتای اولشو شنیدین که "چهارقل" گفته میشه ، و مابین این سوره ها ، یعنی بعد این سوره ای که به اون رسیده ایم ، می رسیم به سوره ی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلَمْ تَرَ ... .
که از اینم گفته میشه ان شاءالله .
با سلام مجدد وصبح بخیر ، صبح سه شنبه سوم تیر 1393 .
یادآوری بحث :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ، مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ، ... .
در بحث قبلی نقلی داشتم از یه نوشته ، و اشاره ای هم داشتم به یکی دو سخنرانی که از شبکه ی خبر پخش شد ، و اگر یادتون بیاد بحث با نقلی از یه سخنرانی که بصورت کتاب یا نوشته در اومده بود پیدا شد و کار به کشید که بریم بیرون ببینیم چی از بیرون کم داریم ؟ منجمله شما دوتا در خونه ؟
چراکه خونه ای پیدا شد و دیروزم پول پیششو خدا رسوند ، که همین جا از اونی که این پولو قرض بهمون داد تشکر کنیم ، چراکه برا پنجم این برج چک داده بودیم ، خب صابخونه ی جدید طبق قرارداد ، اگر این پولو نمی دادیم حق داشت ما رو از خونش بیرون کنه ، اونوقت همخونه ی اهل کوچه ، خیابون ووو می شدیم ، منجمله اهل مکتب همون مکتبی که نقلی از نوشته ی اون داشتیم ، مکتبخونه "اصول فلسفه و روش رئالیسم" که طبق اون : وقتی برای نخستین بار چشممون می افتاد به اندام جهان بیرونش و یه چیزی می دیدیم ، بعدشم مثل اهل اون مکتب اونو می سپردیم به بایگانی مکتب ، کدوم بایگانی ؟ همون که اهل اون مکتب :"فاقد" اون بودن ...
خب ما هم می شدیم اهل بیت همون مکتب ، اولشم من ، مگه اینکه شما دوتا زیر بار حرف و مکتب من نمی رفتید ، مثلا می پرسیدید چراکه ما ، بقول سخنران اول شبکه خبر"باید" حرف اون مکتبو گوش کنیم ، و باز بقول ایشون :"نباید" گوش کنیم ؟
چراکه بعنوان مثال گفته که : باید کارو به مردم سپرد .
هرچند سخنران بعدی آمده باشه و گفته باشه که : دارید به ما که نمی دونیم چیز یاد می دید ؟ حرف مثلا غربیهارو ؟ در حالیکه حرف دین اینسان نیس ؟
بلکه مثلا بقولی : مردم موظفن که به حرف دین گوش بدن و ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ، ... .
اونم مردم نه فقط کوچه ، خیابان ، شهر و کشور ایران ، بلکه قد حتی باغچه ای که در این مباحث نقلش گذشت ، که بقول برنامه ی "آفتاب شرقی" دیروز شبکه ی یک :"مختصات" ش از شرق تا غربه ، اونم نه مردم این محدوده ، بلکه هرکه هرکجا زندگی کنه ، کافی :"وصل" بودن خونه ی اون به این عالمه .
حالا خونش در هر کشور ، شهر ، :"خیابان" و کوچه ای باشه .
خب من کاری به این آدرس و نشانی دادن از مردم ، و سپردن کار و نسپردنش ، مثلا کار "قضا" در "خیابون" ، ندارم ، چراکه ربطی به ما ، و اگرم شما هم بگین ربط داره ، به من نداره ، چراکه اگه یادتون بیاد گفتم براتون ، در این جا هم کتبیشو ، در داستان اصحاب فیل ، که من هنر کنم کلاه خودمو نگیر دارم که باد نبره .
البته نه کلاهی که توش صفر ، خالی و تهیست ، که هرچه بیرون گفت توش جا بشه ! یا کلاهی که فاقد اون باشم بقول بیرون از خونه ، بلکه کلاهی مثل کلمه ی جامع مثلا پیکر عضوی مثل چشم که افتاد به جهان خارج ، و بشرح ایضا کلمه ی جامع وقتی که دید ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ هُوَ ... .
والسلام ...
... ، کَلَّا لا ... ب .