پیدایش پدیده 9 :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلًا ... إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ، وَآتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ ... ، ذُرِّیةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ... .
سلام علیکم
یه دوست ، یه یار :
امروز که سر کار نرفتیم گفتم بحثمونو پیگیر باشیم ، که گفتم یکی دو "فقره" تلفن داشتیم ، و نگفتم که یه تلفن دیگه هم از یه دوست داشتم ، یعنی اینجا ننوشتم ، که چشتونم پذیرایی داشته باشه گفته رو .
منتها اول وفات نخستین یار و یاور پیامبر رو تسلیت بگم ، که نه تنها وقتی مثلا پیامبر میرفت به غار حرا و آونجا بود ، نقله که براشون غذا می فرستادن و ... ، بلکه وقتی در آنجا که بود و به ایشون یکی دو "فقره" گفته شده : " إقرَأ ..." ، این وقت یه کودک ده ساله نبود که پذیرای رسالت ایشون بود ، از همون نخست ، بلکه همسر گرامی ایشون هم وقتی شنید نیز پذیرفت ، و تا در قید حیات تا چنین روزی بود نیز یار و یاور ایشون بود .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، أ ... .
خواندن و نوشتن :
نکته ای که در اینجا بد نیست به اون اشاره کنم اینکه ما انزل الله ، اونچه که خدا بر پیامبر نازل می کرد ، و ایشون برای همسر بزرگوارشون نقل می فرمودن ، اونا رو که نمی نوشتن که ، کاتبان یا نویسندگان وحی بعد ها اقدام به این کار کرده اند ، پذیرش اولیه پذیرش گوش بوده و بعد نوشته شدن چشمم پذیرایی داشته .
البته نکته ای که لازم به ذکره ، یادآوری اینه که صدایی که گوش پذیرای اونه از مکتوبات و نوشته شده های بیرونه ، منتها نوشته ای برای گوش ، مثل همون که اومدم گفتم : "ماه تو آسمون پیدا شد" و این گفته فرق داره با نوشته اش در اینجا ، هرچند حرف همون حرفه ، ولی یکی از دو "فقره" نوشته شده برای کتاب و نوشته ی گوشه .
بعبارت دیگه یه حرفو ، یه سخنو ووو که گفته شده ، بعبارت دیگه در بیرون پیدا شده ، می تونه پیدا شده ، یا نوشته شده ، ویا کتاب و نوشته ای پیدا برا گوش باشه ، و همون گفته برای چشمم باشه ، مثل همون سخنرانی های جناب مصباح که بگوش من نخورده بود ولی کتابش بنام "نظریه سیاسی اسلام / کشورداری" در کتابخونه ی زندان پیدا شد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر کِتَابٌ ... ، وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ، َهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ... .
شب میهمانی :
که بحثی که داشتیم کشید به بحث نظریه ی "مردم" ی که در نظریه ی ایشون برامون مسئله شد ، که از مردم کدوم سر زمین می فرمایند ، و یا کدامیک از آسمونهایش ؟ آیا مردمی که بفرمایشات ایشون بهنگام سخنرانی گوش می دادن ؟ ویا فرمایشات ایشون مهمان چشمی مثل چشم من بود ؟ و پذیرای واو به واوش ، که حسن ( به ضم ح ) ش این بود که گوش به آب سپرده نمیشد ! تا از آب گرفته چه باشد ؟
بلکه حرف حرفش استوار و پایداره بهمون صورت که به چشم اومده ، حالا تصویرش با تصویر ما از مثلا "مردم" فرق داشته باشه از آنچه که میهمان گوش ایشون ، یا چشم ولی همونطور که گفتم مکتوبش بمونه .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ... .
بعبارت دیگه داستان نازله برای حتی گوش ایشون ، بمونه ، حالا روز ؟ یا شب ؟ و اونم یه جا ؟ تحت یه حرف ، یه کلمه و یا یه جمله ؟ هم بمونه ، مثل "فقره" نون ، نظر ووو ی : " نظریه سیاسی اسلام / کشور داری" ایشون .
مثل ف و فرزاد تهرونیا ، که بقول معروف تا لب وا کنی تا تهشو می خونن .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُبِینٍ ، ... .
خب کجا بودیم ؟ امروز ؟ که روز یازدهم ماه مبارکه و مثل دیروزی پیامبر یکی از یارانشو از دست داد ، که پذیرای نه تنها با گوش ، بلکه با جون و دلم بود .
و تلفنی که یادم رفت بگم ، مثلا وقتی زنگ زد شمارش شماره ی قبلی نبود ، و وقتی پرسیدم گفت مگه خبر نداری ؟ کد استان یکی شده .
وهنوز شماره ی همونجایی هست که بود ، البته سند خریده ، چون پدرش نذاشت ! و از اونجا در میاد ، تو این هفته ، که هنوز خبر نداده که چه شد ؟