حرف ، حرف میداندار ، یه حرف (2) :
سلام علیکم ، صبح بخیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ ، لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا ... ، سَلَامٌ هِی ... .
اللهم صل علی محمد و ال محمد
چی گفتم ؟ نه اینکه تلویزیون چی گفت ؟ گفتم که تلویزیون حرف زد ، مثلا همین امروز صبح هم تو خبر ساعت هفتش گفت که سرطان دوتا هنرمندو گرفته ، هنرمندا پا پیش بذارن و ...
پس بحث این نیس که حرف از مثلا سرطان زد ، یا هنرمندا پا کجا بذارن و این پیش که گفت یعنی چی ؟ فعلا بحث اینه که حرف زد .
کی ؟ از رییس جدیدش گرفته یا گیرنده ما تو خونه ، حالا با مثلا : "آنسوی مرز" رییس جدیدش کار نداریم ، مگر اینکه "سرایت" داشته باشه تا گیرنده ی ما توخونه ، با "اینسو" و گیرندمون کار داریم .
خب این حرف و حرف زدن تا کجا ادامه داره ؟ تا کِی رو نمیگما ، تا کجا رو میگم ؟ که ما بگیم : تلویزیون حرف زد ؟
خب بازم کارم دیر شد ، ان شاءالله در فرصت بعد