آلّا (پایانی) :
یاد پایانی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ص وَ ... لْقُرْآنِ ذِ ... ذِّکْرِ ، ... .
سلام بابا ، شب و روزت بخیر
خب چندتا گردش با هم داشتیم و امیدوارم که بهت خوش گذشته باشه ، وقتی رو میگم که اینا رو می خونی .
در این قسمتم برا خالی نبودن عریضه یکی برات می گم .
مثلا به شماره بابات ، پدرتو میگم ، یه پیامکی زدم و اونم دستش درد نکنه پاسخ داد .
همون وقت که بعدش با تلفن که باهام حرف می زد گوشی رو داد بهت و صداتو شنیدم !
نکته ی جالب تو اینم اینکه شماره ی بابات ، صزف نظر از آسمون ، یا بقول تلویزیون افسانه ی صفر ، نه میلیارد و ... بود ، در حالیکه آدمها ، انسانها و یا بشر روی کره ی زمین الان که من دارم اینو می نویسم به هفت میلیاردم نمیرسه !
حالا شمارش بعنوان پدر یه خونه ، زیر آسمون یا بقول تلویزیون افسانه ی مسجد محلتون بمونه !
اونم بعد انقلاب اسلامی و حکومت دینی در کشورش !
چرا ؟ برا اینکه تو هم وقتی با دو چشم خودت ببینی که بقول مثلا درسهایی از قرآن تلویزیون : "میشه" با اون شمارش باهاش تماس گرفت : " و شد" ، پس نه تنها افسانه نیست ! بلکه به منم شاید بگی بابا چشاتو واکن و خودت با چش خودت ببین که : میشه و شد !
خدا نگهدارت بابا
... ، إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ، وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المص ، ... .
راستی تلفن خونه ، نه من و مثلا همراه اول یا ... ، ی ما !؟ یه طرفه شده و فقط تو می تونی با ما تماس بگیری ، البته تو خبرای تلویزیون حرف از یه طرفه شدن همراه هم بود و ... ، خب لابد میشد که شد !
آخه برا همراهم یه شماره لازمه که بهش میگن شماره ی ملی یا کد ملی ! از این شماره ها بازم هست ، مثلا شماره ی یا کد :"اقتصادی" و ... ، فکرمی کنم مسجد محلتونم بی شماره نباشه ! مصلی نماز جمعه ی شهرتونم بی شماره نیست ! شماره تلفنو نمی گما !
ولی با اینهمه شماره تلویزیون دیشب خبر مجلسو که نشون میداد ، هنوز می خواست ، مجلسو میگم ، دولت بی نیازا به یارانه ها رو ، ولو :"یه" نفرم که شده حذف کنه ، حالا چرا تا حالا نشده ؟ یا هنوزم نمیشه ؟ و ... ؟ خب لابد مثل :"میشه و شد" "نمیشه و نشدم" دارن دیگه ! تو آسمون یا افسانه ی :"صفریک"شون !
منتظرت بابا ، ان شاءالله که میشه ، شمارمو که داری ؟ شماره ی بابا رو میگم ؟
راستی ، حالا شماره یا کد دینی ، یعنی اسلامی بمونه ! کد فرهنگی داریم ؟ حالا مقاومتیش بمونه ! آخه اسم ، شماره ، کد وووی امسال :"اقتصاد و فرهنگ" بود ! البته :"با عزم ملی و مدیریت جهادی"شم !
البته هنوزم هست ، ولو تا :"یک" روز مونده به پایان سال و بقول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیرم تازس ، منتها نه از حوض ، آبگیر و جایی :"بنام صفریک" ، یا خاکستریش که نیازمند و بی نیاز از یارانه هم تو اون خاکستری باشه و اسم و نامی ، یا شماره و کدی نداشته باشه ! اونم نزد مجلس و دولت جمهوری اسلامی ایران ! بعنوان مثال
یا بازم بعنوان مثال دیروز تو برنامه ی سمت خدای شبکه سه سیما ، آقای سیدی از نیازمندا به خمس می گفت ! و کد می داد ! نشونیشونو میگم !
اینو برا اون گفتم که ان شاءالله وقتی اومدی پیشم ، در مقابل یه پنجم داراییت می برمت گردش ، چه بیرون و جه بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام اکبرش ، وقتیم که ان شاءالله این نوشته رو تونستی بخونیم در مقابل پرداخت همون تونستی بخونی .
بابا که منتظره ، تو چی ؟ حاضر به پرداختش هستی ؟ تا باهم بریم بگردیم ؟ دوتایی ؟ مثل وقتی که رفتم خیابونگردی ؟ بعنوان مثال ، گرداشای دیگه هم همینطور ، دوتایی بود و هست و ...
البته تنهاییم می تونی بری ، ولی اونوقتم بدون هزینه نیست ، ده یکتون پرداختی که تونستی ، حالا هرطور می خوای ؟
البته نه تنها تنهایی ، بلکه دوتاییشم مشغولی ! کافیست یکی از اعضای حسیتو بابتش داده باشی مثلا :
در نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد و یک ... (پینوشت)
چیزی ، حالا هرچیزی ، دیدم و ...
و با پرداخت اون "یک" ی حال نُه ، نَود ووو شو بردیم !
که با پرداخت یکی دیگرم حال چهار تای دیگشو بردیم ! که گفتیم :
دیدیم !
که فقط حکایت از دیده شده ، آن یک چیز ، نداره ! و همچنین دیدن ! بلکه حرف از :"ما" هم هست و نه فقط :"چشم ما " .
----------------------------------
پینوشت :
اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه طباطبایی ، جلد دوم ، مقاله ی پنجم ، پیدایش کثرت در ادراکات و علمهای حصولی ، ریشه های نخستین ادراکات و علمهای حصولی