آرمان و آرمانها (4)
امشب قرار نبود ، یعنی نمی خواست براتون حرف بزنم ، برا اینکه مهمون داریم و عروس خانم برا اولین بار اومدن خونمون ، یعنی یکی به جمعمون اضافه شده و بقول سریال امام علی یه سنگی به سنگنا اضافه میشه ، البته امیدوارم که مثل اون دوسنگی نباشه که در خبرای امشب تلویزون رفتن زیر نیسان !
و مثل آماریم نباشه که وزیر امور خارجه ی فرانسه داد ! همون که اگه وزیر امور خارجه ی آمریکا هم تو مذاکرات کوتاه میومد ، اون بقول خودش سفت میگرفت ! و حالا بقول خودش یه خونواده ی هفتاد هشتاد میلیونی رو می بینه که ... ! البته نه اون دوسنگی که رفتن زیر نیسان ! مگه اینکه تو بازار "کارتن" هم بخواد وارد بشه !
شما یادتون نمیاد ! یعنی مثل من کارتن خوابی نکردین تا حالا شکر خدا ، ولی وقتی نوجون بودم تو ناصر خسرو ی تهران ، البته زمان شاه ، تجربه کردم .
ولی هیچکدومش به اون شبی نمیرسه که کنار "بارگاه " ضامن آهو شبی رو به صبح رسوندم ، سیزدهمین زمستون زندگیم بود و برفم میومد و جاییم پیدا نکردم که لااقل زیر اون کارتنو فرش کنم .
خب :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، ... ، سَیقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیبِ وَیقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا ، ... .
حالا ما چن نفر شدیم ؟ خونوادمونو میگم ؟ یکی به ما اضافه شد ؟ یا یکی از ما به مایی دیگه ، به خونواده ی دیگه رو میگم ، اضافه شد ؟ یا یه خونواده هم به اون دو خونواده اضافه میشه ؟ کدوم دو ؟! و تو کدوم خونواده ی "بزرگ" !؟
آخه تلویزون بعد خبر و بالاتر از خبر امشبش داشت همینو میگفت ، البته توسط یه نویسنده که مهمون برنامه ای بود ، نه توسط مثلا مقام معظم رهبری ، که تو یکی از سخنرانیهاشون فرمودن ، "جیب بزرگ" و میگم ، البته نفتیشو ، نه "انسانی" شو ، که این روز حرف از اونه ، بعد توافقو میگم ، جیب بزرگ هفتاد هشتاد میلیونی که حتی فرانسه هم براش جیب دوخته !
خب کارتنای وسایلشم که مشتری داشته باشه پس حق داره که هفتاد هشتاد میلیون "سنگ" انداخته باشه !
منتها تو چی ؟ نکته ای که می خواستم بگم این بود ، که در ادامه ی نوشته قبلیه ، چراکه اون ، حالا جیب ، کیسه ووو ، مثل آرمان که گفتم یه جیب ، یه کیسه و یه ووو می تونه باشه ، مثل چی ؟ مثل خونواده ، حالا چه خونواده ی ما و یا دیگری ، و یا بزرگش خونواده ی ایران .