دهکده (3) :
تا اینجا چی گفتم ؟ گفتم که یه وقت یه حرفی سخنی به گوش من می خوره ، یه وقتم گوش بحرف و سخنی میدم و ایندو با هم فرق داره ، مثلا دیشب پریشب بود که رفتم کیسه ی زباله ها رو بذارم تو ظرفی که شهرداری گذاشته برا اونا و تو محل قبلی چرا نداشت ؟ در حالیکه شهرداراونجا و اینجا یکیه ، یه ماشینی اومد بره صدای ظبطش خیابونو گذاشته بود رو سرش ، خب بگوشم منم خورد ، ولی به اون سخن که گفتم گفتم اقتصادو واگذار کرد به قوای سه گانه ، یا اون حرفی که اقتصادو به قانون و عقل واگذار کرد ، و با عقل ناقص من اینم جور در نیومد ، این من بودم که به این دو که از تلویزیون پخش می شد گوش داده بودم .
حالا کاری ندارم که ایندو و هر سخن و حرفی مانند ایندو دارن میگن که از حکومت توقع اینو نداشته باشن که به اقتصاد تحت حاکمیتش ! کاری داشته باشه ! البته حکومت دینی ، چراکه بقول ایندو کدخدای دینی به اقتصاد دهکده اش کاری نداره ! چراکه به دنیاش کاری نداره ! که اگه یادتون باشه براتون ، تو اینجا هم گفتم که امام جمعه ی شهری اونم مثل شهر خون وقیام گفت که روحانیت دخالتی در اقتصاد نداره !
حالا چرا گفتم حکومت !؟ برا اینکه فکر می کنم گفته باشم ، در اینجا هم ، که دین حکومت می کنه ، واگه حکومتی در جایی باشه ، یا یکی حاکمیتی داشته باشه ، اون حکومت و حاکمش دینداره ، ولو اینکه نه تنها بحکم عقلش حکم کنه ، بلکه حکمشم حکم دلش باشه .
خب :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ، وَالَّذِینَ هُمْ ... ، أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ، الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ، ... .
پیش از ادامه ی مطلب اینم ناگفته نمونه که اون تحت حاکمیتی که گفتم لازم نیست که مثلا جایی و جمعیتی به اندازه ی جامعه ی جهانی که گفته میشه باشه و کدخداشم مثلا پنج بعلاوه یک باشن و کدخدای اینا هم مثلا آمریکا باشه و کدخدای اونم سرمایه دارنی اونم صهیونیسم باشه ، یا یه کشوری تو اون جهان ، یه شهری تو اون کشور و یه محله ای تو اون شهرباشه ، چراکه تو اون محله هم یه خونه ی هست ! خونواده ای ولو دو نفر و گفتم که یکی از ایندو کدخدای دیگریست ! وقتی که بنا بر کدخدایی باشه مثلا .
هرچند بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام اینا همش در مقابل دهکده ای که محل بحث منه عالمی اصغر یا کوچیکه ، حتی درمقابل کدخدای دهکده ی حواسش !
اما ادامه ی مطلب ، خب یه چیز دیگه هم گفتم ، اونم این بود که هرچند من گوش دادم به اون سخنرانی ، و حرفی که گفتم ، ولی گفتم که نه تنها اون حرف ، بلکه اون سخنم با عقل ناقص من جور در نمیاد ، چرا ؟ بمونه !
فقط همینقدر بگم که این یعنی عقل من با اون سخن و اون حرف کاری نداشته باشه ! چیکار ؟
حرف امشبم اینه !
چرا ؟ نه برا اینکه در هردوی اون سخن و حرف ، حرف از کار نداشتن عقل با اونا بود ، مثل کار نداشتن کدخداشون با اقتصاد ، در حالیکه جایی و جمعیتی بدون کدخدا یافت نمیشه ! و هرکدوم از اون دو سخنران و حراف هم نه تنها اهل ده کدخدایی بودن و هستن و خواهند بود ، بلکه خودشونم کدخدای یه جایی و جمعیتی هستن ! ولو یه نفر ! حالا اصغر و اکبرش بمونه !
بلکه گیریم که من به سخن و حرفشون گوش داده ، حالا گوش دادنم یعنی چی !؟ بمونه !
چراکه می تونه همون قبول کردنم که گفتم باشه ، ولی قبول کردن که فقط کار عقل نیست !
بعلاوه من گفتم : با عقل ناقص من جور در نیومدن !
در حالیکه عثل کارش که مثلا قبول و مردود کردن نیست ! بقول آقا امام کاظم علیه السلام ، که در تفسیر آیات : ... فبشر عباد ، الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه ... " فرموده ان ، عقل دنبال حرف بهتر و نیکوتره .
خب پس با کدوم عقل من جور در نیومد ؟!
البته مسئله ی اصلی من این نیست ! بلکه حالا ما قبول کردیم که دین و کدخدا با اقتصاد که نه ! با دنیای ما کاری نداره ! بعدش چی ؟
آیا بقول مقام معظم رهبری سخن و حرف ایشان :"حدیقف" داره ؟ و به قبول عقلی ما رضایت داده میشه ؟!
نه ! چون عقل تن به :"تقلید" ی که در هردوی اون سخن و حرف ، پنهان و آشکار بود نمیده ! چراکه مثلا تحقیق بهتر و نیکوتر از تقلیده ! حالا مقاومتر و :"مقاومتی" ش ! بمونه !
بعلاوه عقل که مثل کدخدای اون سخنران و حراف نیست که کاری به فکر ، ذکر ، حفظ و خصوصا آروم شدن دل نداشته باشه ! و ازشم انتظار عکس العملی اونم خاشعانه داشته باشه ! حالا عابدانش بمونه ! وقتی کدخداش میگه : ایاک نعبد ، نه اعبد !
مگه اینکه همونطور گفته شده و میشه ! اونم در سخنرانی های قبل از خطبه های نماز جمعه و اونم در پایتخت ایران ! علم و دانش اقتصادم مثل :"دانش ریاضی" مثلا ، ربط به :"عبودیت" نداره ! که بحثشو قبلا داشتیم ، حتی در حبس !