قرآن مکتوب پایانی :
... اقْرَأ ... اقْرَأ ... اقْرَأ ... .
بازم سلام علیکم و شبت بخیر .
اینو می خواستم روز بنویسم ، و بازم بگم روزت بخیر ، منتها بعد از ظهری که خوابیدم و الان خوابم نمیاد گفتم از فرصت استفاده کنم .
یادآوری :
سرکلاس تاریخ ... :
1،2،3،4،5،6،7،8،9
خب ، یادش بخیر اوایل دهه شصت و دوران دانشجویی ، که با همکاری مدیر مدرسه شیفت صبح تدریس می کردم و بعداز ظهر برام لقمه می گرفتی و میرفتم تو اتوبوس قم تهران می خوردم و می خوندم ، پیش مطالعه یی درسای اون روز دانشگاه رو میگم .
یه روزی از اون روزا بود که تو بازار کتاب چشم افتاد به کتابی که روش نوشته شده بود : زبان علم
حالا زبون عینش ، یا هفتادش و یا همش ؟ بمونه ، ولی چاپ بعد انقلاب بود ، حالا نویسنده و ناشرشم بمونه ، گرفتمش ، مفصله و مختصرشو میگم .
دهکده جهانی :
10 :
مختصرم اینکه داستان زبون علم با کشف صفر ، توسط یه دانشمند هندی ، دگرگون شد ، از دهدهی به دو دویی .
و اینم در اوج دیجیتالیش گویا می خواد بازم دگرگون بشه ، مثلا بشه :
صفر تا صد
مثلا از فاز (زیر نویس) یکش بگیر تا نودو نهش ، مثل یک تا نه قبلیش ، البته در ده و به رقم : 10
البته پس از کشف اون دانشمندی هندی ، وگرنه پیش از اون که مکتوبی یا نوشته شده ی نداشت صفر و به رقم : 0
چه در ده ، و چه در صدشم ، که وقتی گفته بشه :
صفر تا صد
به رقمم مکتوب یا نوشته شده ای داشته باشه ، فقط شاید گفته شده باشه ، خواندیشم بحروف بود نه به رقم .
خب ، هرچند حرفشه و هنوز کتاب یا نوشته ای مثل اون کتاب که گفتم چاپ و منتشر نشده که زبان علم یا به زبون خودمونم دانشو دگرگون بکنه ، که تو اون کتاب مکتوب یا نوشته شده :
01
ه ، نه اینکه مکتوب یا نوشته شده باشه :
0 تا 100
و با اینکه تو اون کتاب هرچندم که خونده بشه :
01
زبون نه تنها خوندن "قرآن مکتوب" ه ، ولو اینکه نوشته نشده باشه ، این کتابی که حرفشه و هنوز نوشته نشده که زبون علم :
0 تا 100
ه ، این مکتوب و نوشته شده ! که :"زبان قرآن" م هست !
یعنی وقتی گفته بشه ، یا خونده بشه :
... اقْرَأ ... اقْرَأ ... اقْرَأ ... .
:"صفر تا صد " ، نه تنها شنیده میشه ، بلکه دیده هم میشه ؟ و نه حتی بقول قدیم :
01
م : "آلتی قانونی" باشه برا نه تنها شنیدن ، بوییدن ، چشیدن و لمس کردنم ، بلکه برا خودنم ، که اگه :"رعایت" بشه درست خونده شده : "والا ، وان لم یکن ... " تصور خوندنه ، شنیدن و دیگر حواسم ، و ما بعدشم ! مثلا یادآوریشم .
چرا ؟
خب همینو می خواستم فردا بگم ، که دیدم بعد از ظهر خوابیذم و می تونم الان بگم ، خب آدمه و خواب دیگه ، بقول قرآن مکتوب جونی که تو رختحواب گرفته شده از کجا معلوم که برگردونده بشه تا سرآمدی دیگه که فرصتی دست بده ؟ که پیش از این نوشته با هم آیه شو باهم خوندیم و بهش قکر کردیم ، با اینکه خیلی دلم می خواست اینارو فردا بگم که مناسبتم داشته باشه !
گفتم که ! اون کتاب :"زبان علم" که گفتم قبل از انقلابم که چاپ و انتشاری داشته باشه ، بعد انقلاب در بازار کتاب بود ! و بعضی مثل "جامعه " ای که مثل کتاب :"اقتصاد اسلامی" استاد شهید ، از حضرت امام (ره) نخواسته باشن که جلوش گرفته بشه ، و ایشونم به آقازادشون ، و ایشونم به آقای صانعی دستور جمعش از بازار کتابو بدن ، بلکه هنوزم در بازار کتاب می تونه باشه .
مثل :
صفر تا صد
در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران .
خب چرا ؟
یادآوریشو میگم ، آخه خوندن مکتوب یا نوشته شده فقط این نیست که چشم به اون بیفته ، یا جلوی چشم پیدا بشه و بگه منو ببین ، یا گفته بشه اینو ببین ، حالا اگه نبینی یا نخوای ببینی مثلا فلان ... .
که تازه مثلا اون زن زابلی بقول استاد شهید که گفتم نه ، یه خدای نکرده بی سواد بالا شهریم نه ، بلکه مکتب ، مدرسه و یا نهضت نرفته ای : بگه نمی تونم ببینم .
و فقطم این نیست که گفتم یکی خوندنو به خواننده ای واگذار کنه ، یا یکی براش بخونه ، و اونم همونطور که گفتم بخواد بخواد و ... فلان .
که خونده شده براشو داشته باشه پیش خودش ، مثلا رو صفحه ی حافظه .
بلکه خوندن از روی اونم داریم که بهش گفته میشه ذکر یا به زبون خودمون یادآوری ، حالا بقول استاد شهید مرتضی مطهری به معنای فکر یا اندیشه اش بمونه ، که این دیگه اختصاص به چشم دار و سواددارشم نداره وقتی بهش گفته بشه :
اقْرَأ
زن و مرد ، رابلی و تهرونی ، بالاشهری و پایین شهریم نداره ، هرچی خونده باشه بیاد میاره ، حالا تا اون روز چقدر خونده باشه ؟ همونقد می تونه بخونه ، از :"قرآن مکتوب" و میگم .
امیدوارم تا فرصت هست بخونم و بخونیم دوتایی ان شاءالله تعالی ، پیش از اونکه گفته بشه :
اقْرَأ
و هیمنقدم نخونده باشم ! من .
شبت بخیر .
-----------------------------------------------------
زیر نویس : فازی