رهگیری (4) :
خب سه روز تعطیل بود و فکر نمی کنم فایده ای داشت که بریم دنبال کار بگردیم ، در ثانی یه دوسالی بود که نرفته بودیم دیدن مامان بزرگ ، البته خانوادگی ، هر سه خونواده رو میگم و خرجشم بنزین رفت و برگشت و تعویض روغن ماشین که هنوز روغن سه ماه پیش ، که رفت پارکینگ توش بود ، خب تعویض پلاکم که شده بود و تو راه گیر پلیس نمی افتاد و بره پارکینگ ، پس فرصتی بود که بریم دیدنش که الحمدلله رب العالمین دست داد .
در ثانی دیداری از وطنم داشتیم و خوشبحال اونایی که اول سالی دیداریم از دادش و دایی احمدشون داشتن و امیدوارم که سلام منم به اون رسونده باشن ، خیلی دلم می خواست هم سر خاک اون برم و هم دیداری داشته باشم با برادرایی که اونجا هستن ، خصوصا اونایی که مدت کوتاهی با هم دورانی داشتیم و ...
خب ، کجا بودیم ؟ البته کجا هستیم !؟
برا اینکه هرچند گفتم بشر مجبور به تعقل شد ، بلکه بقول آقا امام پنجم علیه السلام ، بعد کشتن نه تنها نماینده ی سکاندار تعقلم که دعوتش کرده بودن ، بلکه خودشم ، رسید بجایی که دیگه جورشو خودش بکشه ، و دیگه نه تنها پیامبری ، بلکه امامیم لقمه ای آماده رو نمیذاره تو دهنش ، ولی این به اون معنا نیست که مرحله ی نه تنها فکر و عقلو پشت سر گذاشته ، بلکه رسیده به سر منزل مقصود و خونه ی مادر بزرگ !
خیلی بهش ارفاق بشه شاید بشه گفت که بتونه بیاد بیاره ، اونم به شرط اینکه بقول یادآور دین یا اسلام محمدی که گفتم ، مسموعشو به خونه ای ، حتی موقتشم نسپرده باشه که چهارچوبی نداره ! وقتی سپرده :"نسپرده" هم داشته باشه ! بلکه مقصود از سپرده همون :"نسپرده " باشه ! که گفتم حتی متفکر انقلاب استاد شهید مرتضی مطهریم مقصودشون همین بود ، بلکه ایشون تصریح دارن بر فقدان خونه ! و بر خونه سازی باور داشتن ، که بمرور :"ذهن " یعنی ! حافظه ، بایگانی و مثلا آرشیو سازی میشه .
حالا بهشتی و جهنمی ، یا بقول عصر حاضر و بقول طلبه ها بر وزن صفریکش ، جهنمی و بهشتی اون بمونه ! همینطور مثلا همون :"مدینه ی فاضله" ای که بحثشو داشتیم و داریمم ! و مثلا :"خراب آباد" یم بقول خواجه ی شیراز داره ، و بازم بروزن امروزیش : خراب آباد و فاضله یا آرمانی اون .
واینم بمونه که کدوم آرمان و فضلی!؟ بله فضلنا للعالمین داریم ! ولی نه مثل صهیونیست جهانی !؟ که گیریم رضایت به مثلا نیل تا فراتم بده ! خب تو همینم که باریکه ایم بنام غزه با آرمانی دیگه تو آرمانش که نداره ! بلکه آرمانش دقیقا صفر یکه ! صفر ساکنین همینجا هم و پر کردنش با دیگری ، چقد ؟ بدون شد : صمدیشم ! هم در صفرکردنش و هم در یک کردنش ، که گفتم یکی در کار نیست و مقصود : یک صفره !
برا همینم گفتم که فرض کنیم اگه رضایتم بده به آب تا آبی که تو پرچمش اومده ! یعنی به این محدوده رضایت بده ! و قبول کنه که تحت محدوده ی فراگیر تری قرار بگیره ! و نه بقول قرآن : لَم یَلِد !
چرا ؟ برا اینکه اونم آرمانی صمدی داره ! مثل هر صاحب آرمانی ! و چنین نیست که آرمانش تحت آرمان دیگری باشه ، یا هر آرمانیم تحت آرمان خودش قبول کنه ، یا در کنار آرمان خودش بپذیره ، ولو یه آرمانم ! صرف نظر از اینم که اونم صمدی باشه مثل خودش !
خب ، وقت خوابه و فقط بد نیست اینم بگم و بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله این بحث ، که امشب می خواستم بگم فکر یا اندیشه ، و عقل یا خردم پیشکش ! ذکر و یاد حتی مسموع یا شنیده شده ی بشرم جای حرف داره ، صرف نظرم از اینکه مسموع یا شنیده شده که فقط به فضل گوش و حس شنوایی اون نیست ، و صرف نظرم از اینکه حافظه ، بایگانی و مثلا آرشیوم که فقط خونه یه حس از حواس پنجگانه هم که نیست ، بلکه قبلا براتون در داستان یکی از شادگردان آقا امام ششم گفتم که ما یه چیزی برا جمع پنج حسم داریم که اسمش قلب یا دله ، و مسموع شامل مسموعات یا شنیده شده های قلب یا دلمونم از حواس میشه ! و فقط شنونده ی حرف گوش و حس شنوایی نیست ، و یادآور گفته های قلب یا دلم فرق داره با یادآور خونه ی قلب یا دلم ، یعنی حافظه ، بایگانی و مثلا آرشیو قلب یا دل !
پس یادآور دین یا اسلام محمدیم که گفتم ، فقط یادآور پیامبر صل الله علیه و اله و سلم که نبود ! یکی دو ماهم بعد وفات پیامبر فرشته ی وحی نازل میشد بر همسر ایشون ! ولی این فعلا محل بحث من نیست و حرف از یادآوری حرف قلب یا دله و حواس و اعضای حسی ، و بعبارت دیگه یادآوری باب معرفت و شناخته ، البته نه باب معرفتی بقول معلم ثانی و پیروانش ، یا تئوری مجموعه ها بقول جدیدش که در عین حال باب معرفت قدیمشو اصلا قبول نداره ! ولی بدون باب معرفت خودش (چیزی ) برای اعمال جبر (گزاره ) هاش نداره ! که محل بحث من یادآوری اون (چیز) ه و از کجاشه ! بعبارت دیگه خونه ی مادر بزرگ یا مادر مقدسش ! البته اگه گفته نشده باشه :"چرا مسیحی نیستم" مثلا !
خب شب بخیر و برم که صب بریم دنبال کار بگردیم ان شاء الله .
------------------------------
اصلاع و غلط گیری شده و اضافه شده پیش از اذان مغرب روز شنبه 19 تیر 1395