سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خانه ی کار پایانی :

... ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ، الَّذِی عَلَّمَ بِال ... .

در خونه :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ ، ... . 

نه تنها دیروز ، بلکه خدا بخواد امروزم می خوام بزنم بیرون و برم سرکار .

یه چیزی بگم ؟ 

دیروز صابکار بجای اینکه جوشکار بیاره ، بازم نبشیا رو خودش زد ، خب خوبه دیگه ، آدم کاری رو که بلده چرا بره یکی دیگه رو بیاره ؟ ولی ... 

دیشبم ، ببخشین یه چیز دیگه بگم ؟! 

بله ، دیشب که تلویزیونو نگاه می کردم ، یه آقایی ، البته بالباسی مثل لباس آقا پلیسه نه ! داشت از امامت می گفت و مجری اون برنامه ی شبکه ی قرآنم بله بله می گفت و آخرشم طیبات انفسم گفت براش .

خب خوبه دیگه ، اونم تو این دهه بقول امام جمعه ی مادر شهرا در جمعه ی گذشته ، ولی ... 

آخه دیروز ما که کار خودمونو نمی کردیم ، یا حتی بیکار نایستاده بودیم که جوشکار کارو واسه ی کار ما آماده بکنه و بعد مشغول بشیم ! تو قراردادم نیومده که تو کارایی مثل جوشکاری وردست جوشکار باشیم ، آخه صابکار وردست نداشت که مثل جوشکارا ، یا تنهایی که نبشیا رو نزد ، یکی دوساعتی مارم بکار گرفت !

مثل بکار گیری اون آقایی که از امامت می گفت ، که از خدا ، پیامبر که گفت درشو با امامت بست ! در حالیکه چهارمیش خود ایشون بود ، حالا "منکم" ی که داشت برنامه رو اجرا می کرد و پشت صحنه اش بمونه ، ولی من چی ؟

آیا بقول همون امام جمعه ی مادر شهرا از امامت گفته بشه ؟ برا کی ؟ یعنی خطیب جمعه یه مخاطبم نداره ؟ 

که به گفته ی خدا ، پیامبر ، امام و چهارمیش گوش بده ؟ 

خب چی می گفتم ؟

... : انا مدینة العلم و علی بابها . 

اینکه خدا بخواد امروزم ، مثل دیروز برم سرکار ، ولی مسئله اینه که از کجا ؟ برم به خونه ی کار ؟ حالا اگرهم به خونه ی مثلا جوشکاری که گفتم هم خونده نشم ، مثل دیروز 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :681
بازدید دیروز :2409
کل بازدید : 1341628
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ