ارسالکننده : خانواده ی خانه در : 1393/10/25 ساعت 1:21 عصر پنجشنبه
... ، تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ أَتَى ... .
اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شئی ... .
سلام علیکم
حافظ قرآن ، خواجه ی (شیراز) میگه :
پرسشی ... .
داره ، البته تا اونجا که :
یارب این ... .
یادم باشه داداش محسن تا نرفته ، برنگشته سر خدمت ، حالا تو پادگان ، سربازخونه و یا ... ، بهم بگه ، هرچند با مامان و آبجی مریم رفتن دیدن مامان بزرگ ، ولی میخوام از دید اونم بدونم که از مادر بزرگ چه خبر ؟
چراکه مثلا وقتی که گفته میشه ، شده :
در نخستین بار که چشم ما افتاد به اندام جهان خارج ...
و حالا نخست یا بعدش :
... یه سیاهی دیدیم ... .
خب چش من در جهان خارج به اون افتاد ، چش شما چطور ؟ منجمله چش دادش محسنم ؟
آیا در اندام جهان خارج ؟ یا در خاصه ای از اندامش ؟ ووو ؟ حالا اون سیاهی یا سفیدی و یا رنگ دیگه ای باشه فرقی نمیکنه ، خاصه ی اندام جهان خارجو نمیگما ! چه سیاهی باشه ، و چه سفیدی و چه هررنگ دیگه .
که چه گفته بشه خاصه و چه اون رنگ فرقی نداشته باشه .
بلکه چش افتاده باشه به خاصه ای از اندام ، چراکه چش من به نانوتر از "دراندام جهان خارج" نیفتاده ، نمیفته و فکرم نمی کنم بیفته !
شما ، منجمله دادش محسنم چطور ؟