پیدا و پنهان جهانی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، تَنْزِیلٌ مِنَ :"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" ، ... .
سلام علیکم
الان که آخرای شبه و نزدیک ساعت یازده بعد ازظهر یا بیست و سه هست ، و فرصت (الف) ی دست داد که موضوع :"زیارت" رو که در نوشته ی قبلی وعده داده بودم پیگیر بشم ، یه مطلبی رو تو روزنامه ها دیدم که گفتم این فرصت رو صرف اون کنم بهتره .
مطلب این بود که گویا :"4+1" باز می خواد بشه :"5+1" !
خب بله ! بازگردوندن آمریکا سر میز خوبه ! و میشه گفت :"گام" مهمی هم هست !
حالا کاریم ندارم به اینکه برگرده چه اتفاقی میفته که تا حالا نیفته !؟ ولی همینم که برگرده ، اونم برگردونده بشه ! خب کم کاری نیست ! خصوصا اگه بنام جمهوری اسلامی ایران تموم بشه !
یعنی نه تنها سه کشور اروپایی ، که بگن با عدم تعهداتشون ! سهیم بودن در این کار ! بلکه چین و حتی روسیه ، که بگن هیچ مخالفتی با اجرای برجام نداشتن ! هم بگن بی نقش نبودن در این کار !
کدوم کار !؟ خب برگشتن آمریکا دیگه ! خودشم برگردوندنش دیگه !
خب ! حالا اگه آمریکا بگه ! چی !؟
چی بگه !؟
که اونم نقش داشته دیگه !
پنهان نمونه ! که شاید بگه ! جمهوری اسلامی ایران که هیچ ! سه کشور اروپایم نه ! حتی روسیه و چینم ! بدون اون نتونستن !
خب این یعنی چی !؟ جز :"جهانی" بودنش !
اصلا از کجا معلوم که از اولش برنامشم همین نبوده باشه ! که همه (ب) بهش رسیدن و ... (پ) .
--------------------------
زیرنویس :
الف :
از همون روز اولی که از عراق برگشتیم و یه سرماخوردگی مختصری که داشتم ، بهتر بود برم دکتر تا مثلا خوددرمانی کنم ، که این دفعه جواب نداد .
ولی رفتم سرکار و کار به دکتر کشید و امروز صبح رفتم بیمارستان شهر اسکو ، نه اینکه شهر ما درمانگاهم نداره ! بلکه دفترچم دفترچه ی :"سلامت"ه .
خب بعداز ظهرم که یه خواب حسابی کرده بودم و گفتم از فرصت استفاده کنم .
ب :
یعنی بعد "5+1" ، "4+1" و این :
ج.ا
که در نوشته ی قبلی گفتم یعنی :
ج.ا.ا
پ :
مثل بقول مقام معظم رهبری ، رسیدن ، رسیدن جهانی به :
فشار حدّاکثری
در پناه خدای "رحمان رحیم " شب بخیر .
جستجو ، طلب و یا ... :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... مَنطِقُ (پ) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
طَلَبُ ال ... . (پ)
بعد مراسم (ت) ویژه ی 9 دی شبکه ی سه (ٍث) و برنامه اوژانس طبیب :
سلام علیکم
خب ، برم (ج) قم ، بعد ختم جلسه و شب بخیر دیشب .
:"مدت" تدریس ، نه تحصیل ، م که در قم تموم کردم (چ) برگشتیم وطن ، نه حسن کندی کنار سد ارس پلدشت ، یا پیش از اون چایپاره و مرکز ش قره ضیاءالدین ، بلکه اونجا که از اونجا بعنوان آموزگار ، معلم و یا ... فرستاده شده بودم به بخش چایپارش ، و بعد مستقل شد ، اداره ی آموزش و پرورشش و کادر ادارشم توسط مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی تو خونه ی ما تصمیم گرفت که کی باشه و با تموم فرار کردن من ، منم شدم مسئول کار پردازی اداره ! که زیاد طول نکشید و خواستم برگردم مدرسه ی طالقانی که توش تدریس می کردم ، که اول گفته شد برم :"چورس" و اونم بعنوان دفتر دار ، که نه فقط در قره ضیاءالدین نباشم ، و وقتی بعنوان دفتر دار نرفتم حکم انتقالم به پلدشت صادر شد ، از بالا ! شایدم بالاتر از استان ! آخه داستان ترور رییس اداره ! به بالاترم رسیده بود !
خدا رحمت کنه معاون کمیته ی قره ضیاالدینو که روز آخر دو ماه غیبتم که نه تنها رو انداخت و نتونسم روشو زمین بندازم ، بلکه با جیپ شخصی خودشم منو داشت می برد پلدشت که جاده برفی و لغزنده بود و دوتایی با ماشین رفتیم تو درّه ! که وقتی اونو میاد مینی بوسی برمی داره ببره ، بهوش میاد سراغ منو میگیره و برمی گردن منم ورمی دارن و میاوردن بیمارستان ماکو که تو راه شکر خدا دوباره چشم باز کردم .
البته گوش و چشم ! مثل اول ! چشم گشودن به این دنیا ! و جستجو آغاز شد .
خب زنگ زدن که برم نون بگیرم ، میرم و ان شاءالله برمی گردم .
اظهار نامه ی ب (خ) :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... یَحیی (د) ... عیسی (ذ) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
ناشکری نشه در جستجو ی ایندنیا ، که ناگفته بمونه دو عضو دیگر بدن ، به :"ویژه" بینی یا دماغ ، وگرنه پس از پیدا کردنم در دره ، نمیگم ولم می کردن و می رفتن ، ولی دیگه رو صندلی مینی بوس و کنار مرحوم آقا میرزا علی اکبر نمی ذاشتنم ، یا دیگه عمّامه ی اون روی سر شکافته ی من که دیگه نمی بستن !
که وقتی وارد دره شدیم سرم خورد به دستگیره ی بالای در و وقتی چشم باز کردم که تو مینی بوس بودم و کنار حاج آقا که قبل از من بهوش اومده و شکر خدا وضعشم مثل من نبود ! خونی مالی و عمّامه هم قرمز ! و تا چشش به چشم افتاد که باز شد عضو از اعضای بندش از هم باز شد و دندونشم پیدا شد و تازه بحرف اومد و احوال پرسیم کرد و گفتم : الحمدلله ... ، آب (سلام برحسین) دهنشم قورت داد ! آخه پشت فرمون اون بنده خدا بود و اومده بود که خدمتی به من بکنه که این پیشامد شد ، حالا خسارت ماشینش پیشکش من ! که بهش ندادم ! نداشتم که بدم ! خب دوماه حقوق نگرفته بودم ! خدا رحمتش کنه .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... هُ (ر) مَنطِقُ ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
خب کجا بودیم !؟
بعد از :"مجله (ز) خبری" خبر ساعت نوزده شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران ، خب کجا هستیم !؟
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ الرَّحیمِ ، ...عَلَّم ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
نیازیم نیست که رفت به سایتش ، چراکه اونجا هم نوشته گفته شده بچشم میاد و وقتی گفته کفایت کنه دیگه چه نیازی به نوشته اش !؟ برای دونستن !؟
تاریخچه ی علم :
علم منطق :
منطق جستجو یا طلب و یا ... :
قال النّبی : طلب ال ... .
در شناخت یا معرفت و یا ... ، ی هر اصغر یا :"صغری" ی اکبر یا :"کبری" ی مطلوب ، طالب یا جوینده کجاس !؟
طالب یا جوینده را هم که خبر اومد گوشه ! و بهتره ! که از چشم دعوت نشه ! که اونم جوینده یا طالب بشه !
چراکه اونوقت نمیشه :"جمع " ایندو رو جمع و جور کرد ! با منطقی :"جامع" منطق ایندو !
از من گفتن بود ! :"سازمان" صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خودش می دونه ! که بازم بگه :
کار خودشو می کنه !
یا "سازمان" صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، مثل اون :"مجله ی خبری" فقط صدا و نهایتشم مثلا نوشته داشته باشه ، نوشته ی گفته هاشو .
مگر اینکه به "مجله ی خبری" ش بگه خبرشو مثل :"سیما" ش نشون بده !
ناگفته نمونه که تازه صورت مسئله ی :
جوینده ، طالب و یا ... کجاست !؟
بجای خود باقیه ! چه اون مجله نشون بده و چه بازم حرف بزنه و نهایتشم بنویسه و نوشته ی گفته ای رو تحویل چشم بده !
شب بخیر .
تا چشم (ژ) بینا !
-------------------------------------------------------
الف : مراجعه شود به (الف) نوشته ی قبلی .
ب : نوشته ی قبل از :
... مَنطِقُ ... .
پ : ... علم ... : پیامبر صلّ الله علیه و اله و سلّم .
ت : بگوش و چشمم رسیده ی .
ث : ی سیمای جمهوری اسلامی ایران .
ج : دنبال کار خودم ، و بقول مثلا رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بهار هزار و سیصد و هفتاد و دو ی هجری شمسی که :"داریم کار خودمونو می کنیم" ، همراه با صدای دو دلبندشون که بگوش می رسید .
چ : که نه تنها :"مدت" تدریس ، و سه سال (ح) در این "مدت" م ، بلکه هرچه مدتم دفتر داری و خدمتگذاریم ، حتی در زمان شاهنشاهی رو هم که کرده بودمو ، با دوسال سابقه خدمت نظامم در اون زمان ، فروختم به دولت :"جامعه ی مدنی" جمهوری اسلامی ایران و از قم شبانه خارج شدیم .
ح : ی هم که در زمان دولت :"سازندگی" جمهوری اسلامی ایران ، اونور اتوبان یا کمربندی انتهای خیابون باجک قم ، که فرماندار قم خارج از محدوده ی طرح جامع جدیدش اعلام کرده بود ، "سازندگی" کردم ، با ساختن خانه برای فرهنگیان قم ، که هرچند نیمه کاره ماند ! ساخت و سازم ، ولی با تمام مخالفتها ، در خارج از طرح جامع شهر قم ، تا توانستم ساختم و سالها بعد که رفته بودم دیدم برا خودش یه شهری شده کنار شهر قم ! و مسجدشم ساخته شده بود ، در همونجایی که در نقشه اش کشیده بودم .
که در نقشه ی قبلی جایی براش گذاشته نشده بود ! اونم توسط شرکتی با مهندسانی دانشگاهی ! در همان دوران "سازنگی" جمهوری اسلامی ایران ! اونم در مقابل چند میلیونی که هیئت مدیره ی قبلی بهشون داده بود و تازه مورد :"تایید" واقع نشده بود و برای اصلاحشم پنج میلیونی می خواست و نشستم شبها خودم اصلاحش کردم با هفت هزار تومن هزینه ای که برد ! و به مورد "تایید" شهرسازی استان تهرانم نه تنها رسید ! بلکه بعدها مثلا شهردار قم ، آقای پیروی تازه متوجه شد که من کشیده ام و اونیم نیست که مهندسش کشیده بود و صد و پنجاه هرار تومانم بابتش گرفته بود و حالا بمونه که مثلا یه خونه توش بود که راه ورودی بهش نداشت ! و در میون خانه های اطرافش مونده بود ! بلکه بازم بدون در نظر گرفتن جایی برای مسجد هزار و سیصد خانه ی خانواده ی ایرانی مسلمان !
خ : دو .
د : شهید .
ذ : بر صلیب .
ر : هُوَ ، او ، و یا ... .
همو که نوشته اش در کتاب الله یا نوشته ی خدا اومده :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ (الف) ، ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
ز : یِ .
ژ : ولو یکی ، حالا چه بقول آقا امام باقرالعلوم ال محمد علیه السلام ! و چه :"تنور" یش بقول آقا امام صادق ال محمد علیه السلام ، و چه بقول آقا امام عالم ال محمد علیه السلام : أنا (س) .
س : من ، حتی خود مثلا همون گوینده ی خبر :"مجله ی خبری" خبر شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی خَلَقَ ... ؟وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
لیل یا شب پایانی :
... َیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ، ... .
سلام علیکم شب بخیر .
کربلا کربلا ما داریم میاییم ، ... .
والله ان قطع ... .
خب کجا بودیم !؟ روز ، امروز امشب دیگه ! فردای امشب که اربعینه ، تو ایران ، نه تو عراق و کربلا ، حتی یه وجبم اونور مرز شم با ایران .
کجا ؟ سامرا قبل اربعین ؟ خب تا سامرا بعدش کجا بریم !؟ یعنی چی کجا بریم !؟ خب برمی گردیم سمت خونه دیگه !
اونوقت :"سمت خدا" چی !؟ ولش !؟
که تا خواستیم نه تنها یه کف دست ، بلکه دو دستیم برد داشتیم ! گفت : مظنونه !؟
جفتشم ، حالا یکی :"دلالتش" و یکی دیگشم :"صدور" ش .
اونم در حالیکه بقول نوحه سرای کوی سعدی یزدی :"اهل حرم " ! می گفتن :
بر لب آب است و دگر کار تمام است !؟
و بدندون گرفتیم و داشتیم میرسیدیم به حرم که یه :"چیز" ی خورد به سر و ... .
مثلا بقول مقام معظم رهبری : بین الحرمین :"خلق" شد !
خب ، تا سامرا بعد ، فرصت داریم که بریم "سمت خدا" ، ان شاءالله بعد اربعین ، فرصت که شد :"برمی گردیم به خانه " ، یا مثل "اهل حرم" به مدینه دیگه !
آخه از مدینه راه افتاده بودن ، و به مکه رفتن ، و درستکه تو راه کوفه بود که امام معصوم شهید شد در کربلا ، ولی بعد کوفه و شام بود که برگشتن ، حالا بعد اربعین در کربلایی که دیگه بیابون نبود ! یا اربعین بعد !؟ بعد مدینه !؟ یا قبل از مدینه !؟ اربعینو میگم و "خلق" شو !؟ مستند به :"معصوم" شو میگم ! معصوم زمانو میگم !؟ تازه اگه سمت خدایی نگه : مظنونه !
آخه اربعین مدینه ، مکه و کوفه و شام ، فرق داره با مدینه بعد ! فرق که نه ! اونوقت اربعین مدینه ، مکه و کوفه و شام نیست ! سالگردشه مثلا ، و نه سالگرد مستند به معصوم ! و حالا مظنونشم بمونه !
خب ، بریم !؟ کجا !؟ خب سمت خدا دیگه !؟ پس کجا !؟ برگردیم خونه ! دست خالی ، دست که نه ! بقول مثلا برادر حسن رحیم پور ازغدی :"سر" خالی ! سر که نه ! دو سر !؟ نصفش خالی ! البته به گمان ، ظن و یا ... ! حالا پنجاه پنجاه !؟ نصف نصف !؟ یا زیاد و کم !؟ بمونه !
فقط گفته باشم که :"ابدا" زیر بار دو سر نمیره ! مثل منی .