اندیشه در من :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، طه ، ... ، إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا ... .
سلام علیکم و تسلیت (الف) .
"#یادمان_می_ماند" :
دیروز از مشد برگشتیم ، جاتون خالی ، خصوصا باب الجواد در اولین روز بهنگام ورود و روز آخرم (ب) بهنگام خروج از حرم آقا علی بن موسی علیه السلام ، که حالا فرصت شد بعدا میگم ان شاء الله تعالی .
شهر مشهد :
مشد با شهری که ربع قرن پیش دیده بودم خیلی فرق داشت ، خیابوناش و پُلاش ، ساختموناش و مغازه هاش و خصوصا جاهای گردشیش ، مثلا کوسنگی که یه شب ما رو بردن ، یکی از بچه های خاله ی بچه ها که شامم تو یه رستورانی بهمون داد .
یادم میاد خونه ی خاله که فرامرز عباسی بودن ، اونوقتا حاشیه تازه ساز شهر بحساب میومد ، حالا که تو امام هادی هستن انوقتا داشت یواش یواش پا می گرفت و الان پلیس راه برا خودش شده یکی از مراکز شهر و شب آخری که یکی دیگه از پسر خاله ها ما رو برا شام برد طرف طرقبه نزدیک به یه ساعت از امام هادی با ماشین شوهر خاله راه رفتیم که رسیدیم اونجا که تازه اولای راه طرقبه بود و تا اونجا هم ساخت و ساز شده بود .
خلاصه مشد در :"مقایسه" با مثلا تبریز ما بیشتر تغییر کرده بود ، حالا ، منکه نرفتم خارج ، آیا مثلا در "مقایسه" با :"قاهره" یا یکی دیگه از شهرهای :"مصر" تو این مدت قابل مقایسه هست !؟ بمونه !
حالا شهرای دیگر کشورای مثل کشور جمهوری اسلامی ایرانم بمونه !
و همینطور :"شاخص" تغییرم ! حتی در مثلا شهر سازی ! و بعبارت دیگه تغییرات شهری ، چه رسه به خود سازی ، و یا بعبارت دیگه من سازی ! مثلا منِ مشدیا تو این مدت چه قدر فرق کرده بود !؟ که از شهرسازیشون پیدا بود ! و حاجت به بیان نداشته ! که شنیده بشه !
یادش بخیر مدینة النّبی ، شهر سازی پیامبر صل الله علیه و اله و سلم !
خب ! عصر عصر علم و یا دانشه دیگه ! شهر سازی امروز با شهر سازی چهارده پونزده قرن پیش فرق داره دیگه ! مثلا :"خانه ی گلی" قدیم جاشو داده به مثلا ضد زلزله های جدید ! دیگه ! و بقولی :"توانمندی" غرب در این زمینه رو که نمیشه منکر شد !
ولی فکر یا اندیشه ی شهر سازی غرب رو چطور !؟ "شاخص" که فقط مثلا :"بِتُن" بجای :"گِل" نیست که ! و مانند اینا که کارخونه هاش از پنجره ی قطار بچشم میومد :"به وقت" ورود و خروج !
نمی خوام بگم بهم خوش نگذشت ! خب دیداری تازه شد ! حال و هوایی تازه شد و بعد مدتی مسافرتی بود و اونم به مشهد و اونم از غرب ایران تا شرقش ، ولو با قطار ! و دیدنیهایی از پنجره ی کوپه ، خصوصا کوه و دشت و طبیعت متنوع حتی در فصل زمستون .
حالا صبحا بعد نماز رفتن به حرم بمونه ! که محوطه اش از یه طرف تا مدرسه ی :"نوّاب" رسیده .
یادش بخیر ! یه وقتی ، اونوقتا که ابوی خدا بیامرز ما منو با یکی از سربازاش تو پادگان چهل دختر شاهرود که خدمتش تموم شده بود فرستاد به همین مدرسه که اونجا ادامه ی تحصیل بدم ، این مدرسه تا حرم اون وقت خیلی فاصله داشت ! و اومدم بیرون که برم حرم دیگه بر نگشتم ! و شب که تو مسجد گوهر شاد خوابیده بودم اومدن بردنمون اردوی کار که اونوقتا بیرون از شهر بود ! سال هفتاد دو که برا کاری رفته بودم مشد ، تو شهر بود و اسمشم گذاشته بودن کانون کار آموزی و این دفعه هرچی تو مسیر رفت و برگشتم از حرم نیگا کردم ندیدمش ! گویا پشت دیواری که دورش زده شده بود یه کارایی میکردن که پیگیر نشدم .
بار آخر که رفتم حرم و داشتم از باب الجواد خارج می شدم تو صحن تعدادی گویا دانش آموز مدرسه ای داشتن میرفتن زیارت ! حالا ورودشون از کجا بود بمونه ! آخه صرف نظر از ورودی اصلی (پ) خب مثلا بقول منطق ارسطویی یه :"باب معرفت" داریم و یه :"باب حجت" !
البته قبلا گفتم که امروزه منطق جدیدش ! یعنی منطق ریاضی میگه یه :"باب" داریم ! و "باب معرفت" رو باب نمی دونه !
خب ! دانش آموز یعنی چی !؟ یا زیارتشم (ت) ربطی به دانش آموزیش نداره !؟ استاد ؟ ش !
خب ! پیش از اینکه برم سر بحثی که دارم ! اینم بگم و ان شاء الله در فرصتی دیگه وارد بحث بشم ، بحث :
اندیشه در من
اونم اینکه سه روز آخر مسافرت سرما خوردگی نذاشت که صبحا برم حرم ، آخه می خواستم یه إذن دخولیم از :"باب الکاظم" داشته باشم با خروجی از :"باب الرضا" که قسمت نشد .
السلام علیک یا علی بن موسی ... بن آدم علیه السلام .
-----------------------------
زیرنویس :
الف : بمناسبت ایام فاطمیه ی دوم .
ب : که از باب الهادی إذن ورود گرفته بودم .
پ : باب مادر مثلا :"ابواب" منطق ارسطویی ! یا تک فرزند منطق جدیدش ! حالا پسر یا دختر ؟ شم بمونه ! بعبارت دیگه : نَر و مادش !
ت : مانند مثلا سیاستش و منجمله سیاست شهر سازیش ! و :"بشرح ایضا" حرم سازیشم !