سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تولیدِ دانش پژوهش :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ (الف) ، ... . 

سلام علیکم (پ)

توضیح موضوع بحث :

برای توضیح اول یادی بکنم از قرمایشی که نقل شده از مولود سیزده رجب و مولود کعبه که فرموده :

من نقطه ی بِ ی بسم الله ... .

هستم ، خب ، یه وقت این معناش نقطه ای هست که :"ب" داره ، که در رسم الخط این نقطه رو نداشت و بعد گذاشته شد .

یه وقتم بحساب مثلا "أبجَد" معناش نقطه ی دومه ! حالا نقطه ی اول چی !؟ یعنی کیه ؟ بمونه .

فقط باز بد نیست یادآوری کنم اون حرفی رو که در :"باب معرفت" یا شناخت منطق ریاضی ! علیرغم اینکه :"تئوری طبیعی مجموعه" هاشو منطق بحساب نمیاره ! بلکه میگه :"جبر گزاره ها" هاش منطقه ، و اون حرف همونه که :

اگه و فقط اگه دو نقطه داشته باشیم ،آنگاه نقطه ای داریم که آندو نقطه زیر مجموعه اینند ، حالا ! دیگه !

و به همین مناسبت هم معمولا یادی کرده ام اون فرمایش پیامبر صل الله علیه و اله و سلم رو که فرموده :

اگه دو نقطه باشه ، یکی از ایندو :"علی" بر دیگریه !

خب ! دارن اذان مغربو میدن ، ان شاءالله از :"گفتگو" که برگشتم ، به "گفتگو" ادامه میدم .

... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ ... .

رونق :

خب ! کجا بودیم ؟! نه ! آخه حاج خانوم فرمودن شام مهمون پسره هستیم ، پسر وسطی ، و منم که چی !؟ هرچی حاج خانوم بگه ! ولی پیش از رفتن اینم بگم که استاد شهید مرتضی مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون دارن که هیشکی :"تا بحال" ، "تا بحال" ! نتونسته :"رونق" ی که شیخ الرییس به منطق ارسطویی داده رو بده !

خب این یعنی چی !؟ یعنی اینکه حالا ما اومدیم و :"شاگرد"ی دنیای غرب ، اروپا و فرانسه ی بعد رنسانسشم کردیم و "شاگرد" نموندیم و :"استاد"م شدیم و "رونق"یم مثل رونق شیخ الرییسم دادیم !

خب ! حالا :"رونق" به چی داده شده !؟ بمونه "استاد" ! ولی آیا این یعنی مثلا :"سرمایه داری اسلامی" !؟ و نداشتن مثلا :"مشکلات" ش !؟ مثل همین :"معیشت"ی که داریم !؟ که نتیجه ی اون "سرمایه داری" ه و "اسلامی" شم !؟

که :"تولید" م داره ! و روز بروزم :"رونق"ش میده ! و :"سود" بیشتریم گیرش میاد ! و مشکلی بنام "معیشت"م نداره :

سرمایه دارش !

حتی زمانیم که ارزش پولم پایین بیاد ! و گرون "تولید" کنه ، گرونم عرضه می کنه ! خودشم با :"مصوبه" ی قانونی ! قانون سرمایه داری ... .

نه قانون معیشتی و حتی غربی و رنسانسی اونم ! که صدای :"جلیقه زرد" ا داره اینو بگوش میرسونه ! که نه تنها در مهد رنسانس ! بلکه در این ج.ا هم گویا بگوش نمیرسه ! و بریم :

شاگرد

ی کنیم ! در شاگردیم نمونیم ! استاد بشیم ! مثل استادی در :

مردم سالاری

ش ! که بعد چهار دهه چنین :"معیشت"ی داره ! ...

مردم سالار دیگه ! سرمایه دارش که نه ! چه پولی و ریالیش و چه بقولی مثلا :"منگوله" دارش ! که نه تنها سال گذشته ! بلکه :"چهل" سال گذشته هم مشکل :"معیشت" نداشت ! که حالا براش موضوعیت داشته باشه :

رونق تولید !

بقولی از غم بی نوایانم که رخش :"زرد"نیست ! "جلیقه زرد" م که به :"تن" کنه ! :"نرم" پوشش پیداست ! در میدان جنگی که ازش گفته میشه !  

شب بخیر !

----------------------

زیر نویس :

الف :

إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ (ب) ، ... .

ب :

اگر ارزش گفته به :"دَه" تنزل پیدا کرده ، یا بعبارت دیگه :"پایین" اومده باشه ، بعنوان مثال مانند آنکه گفته شده :

ارزش پول ، مثلا پول ملی ، پایین اومده .

و گرنه بحساب :"ابجد" که رایج بوده ، و ارزش تا :"غ" یعنی هزار هم تنزل پیدا میکنه که سفارش به :"صد" بارم شده :

إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، ... .

حالا بمونه که امروز حرف از میلیون ، میلیارد ووو هم زده میشه و حتی "N" تا هم ! و گفته هم نشده چند تا :

إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، ... !

پ :

ساعت شش بعد از ظهر اول فروردین هزار و سیصد و نود و هفت هجری خورشیدی . 

بوقت شبکه ی خبر سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران . 

ساعتم که قراره امشب جلو کشیده بشه . 


  

اندیشه در من :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، طه ، ... ، إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا ... .

سلام علیکم و تسلیت (الف) .

"#یادمان_می_ماند" :

دیروز از مشد برگشتیم ، جاتون خالی ، خصوصا باب الجواد در اولین روز بهنگام ورود و روز آخرم (ب) بهنگام خروج از حرم آقا علی بن موسی علیه السلام ، که حالا فرصت شد بعدا میگم ان شاء الله تعالی .

شهر مشهد :

مشد با شهری که ربع قرن پیش دیده بودم خیلی فرق داشت ، خیابوناش و پُلاش ، ساختموناش و مغازه هاش و خصوصا جاهای گردشیش ، مثلا کوسنگی که یه شب ما رو بردن ، یکی از بچه های خاله ی بچه ها که شامم تو یه رستورانی بهمون داد .

یادم میاد خونه ی خاله که فرامرز عباسی بودن ، اونوقتا حاشیه تازه ساز شهر بحساب میومد ، حالا که تو امام هادی هستن انوقتا داشت یواش یواش پا می گرفت و الان پلیس راه برا خودش شده یکی از مراکز شهر و شب آخری که یکی دیگه از پسر خاله ها ما رو برا شام برد طرف طرقبه نزدیک به یه ساعت از امام هادی با ماشین شوهر خاله راه رفتیم که رسیدیم اونجا که تازه اولای راه طرقبه بود و تا اونجا هم ساخت و ساز شده بود .

خلاصه مشد در :"مقایسه" با مثلا تبریز ما بیشتر تغییر کرده بود ، حالا ، منکه نرفتم خارج ، آیا مثلا در "مقایسه" با :"قاهره" یا یکی دیگه از شهرهای :"مصر" تو این مدت قابل مقایسه هست !؟ بمونه !

حالا شهرای دیگر کشورای مثل کشور جمهوری اسلامی ایرانم بمونه !

و همینطور :"شاخص" تغییرم ! حتی در مثلا شهر سازی ! و بعبارت دیگه تغییرات شهری ، چه رسه به خود سازی ، و یا بعبارت دیگه من سازی ! مثلا منِ مشدیا تو این مدت چه قدر فرق کرده بود !؟ که از شهرسازیشون پیدا بود ! و حاجت به بیان نداشته ! که شنیده بشه !

یادش بخیر مدینة النّبی ، شهر سازی پیامبر صل الله علیه و اله و سلم !

خب ! عصر عصر علم و یا دانشه دیگه ! شهر سازی امروز با شهر سازی چهارده پونزده قرن پیش فرق داره دیگه ! مثلا :"خانه ی گلی" قدیم جاشو داده به مثلا ضد زلزله های جدید ! دیگه ! و بقولی :"توانمندی" غرب در این زمینه رو که نمیشه منکر شد !

ولی فکر یا اندیشه ی شهر سازی غرب رو چطور !؟ "شاخص" که فقط مثلا :"بِتُن" بجای :"گِل" نیست که ! و مانند اینا که کارخونه هاش از پنجره ی قطار بچشم میومد :"به وقت" ورود و خروج !

نمی خوام بگم بهم خوش نگذشت ! خب دیداری تازه شد ! حال و هوایی تازه شد و بعد مدتی مسافرتی بود و اونم به مشهد و اونم از غرب ایران تا شرقش ، ولو با قطار ! و دیدنیهایی از پنجره ی کوپه ، خصوصا کوه و دشت و طبیعت متنوع حتی در فصل زمستون .

حالا صبحا بعد نماز رفتن به حرم بمونه ! که محوطه اش از یه طرف تا مدرسه ی :"نوّاب" رسیده .

یادش بخیر ! یه وقتی ، اونوقتا که ابوی خدا بیامرز ما منو با یکی از سربازاش تو پادگان چهل دختر شاهرود که خدمتش تموم شده بود فرستاد به همین مدرسه که اونجا ادامه ی تحصیل بدم ، این مدرسه تا حرم اون وقت خیلی فاصله داشت ! و اومدم بیرون که برم حرم دیگه بر نگشتم ! و شب که تو مسجد گوهر شاد خوابیده بودم اومدن بردنمون اردوی کار که اونوقتا بیرون از شهر بود ! سال هفتاد دو که برا کاری رفته بودم مشد ، تو شهر بود و اسمشم گذاشته بودن کانون کار آموزی و این دفعه هرچی تو مسیر رفت و برگشتم از حرم نیگا کردم ندیدمش ! گویا پشت دیواری که دورش زده شده بود یه کارایی میکردن که پیگیر نشدم .

بار آخر که رفتم حرم و داشتم از باب الجواد خارج می شدم تو صحن تعدادی گویا دانش آموز مدرسه ای داشتن میرفتن زیارت ! حالا ورودشون از کجا بود بمونه ! آخه صرف نظر از ورودی اصلی (پ) خب مثلا بقول منطق ارسطویی یه :"باب معرفت" داریم و یه :"باب حجت" !

البته قبلا گفتم که امروزه منطق جدیدش ! یعنی منطق ریاضی میگه یه :"باب" داریم ! و "باب معرفت" رو باب نمی دونه !

خب ! دانش آموز یعنی چی !؟ یا زیارتشم (ت) ربطی به دانش آموزیش نداره !؟ استاد ؟ ش !

خب ! پیش از اینکه برم سر بحثی که دارم ! اینم بگم و ان شاء الله در فرصتی دیگه وارد بحث بشم ، بحث :

اندیشه در من

اونم اینکه سه روز آخر مسافرت سرما خوردگی نذاشت که صبحا برم حرم ، آخه می خواستم یه إذن دخولیم از :"باب الکاظم" داشته باشم با خروجی از :"باب الرضا" که قسمت نشد .

السلام علیک یا علی بن موسی ... بن آدم علیه السلام .

-----------------------------

زیرنویس :

الف : بمناسبت ایام فاطمیه ی دوم .

ب : که از باب الهادی إذن ورود گرفته بودم .

پ : باب مادر مثلا :"ابواب" منطق ارسطویی ! یا تک فرزند منطق جدیدش ! حالا پسر یا دختر ؟ شم بمونه ! بعبارت دیگه : نَر و مادش !

ت : مانند مثلا سیاستش و منجمله سیاست شهر سازیش ! و :"بشرح ایضا" حرم سازیشم ! 


  

زمان اندیشه و اندیشه ی دینی یا اسلامی(پ) :

سلام علیکم ، روز بخیر ، امیدوارم روز خوبی (پ2) رو پشت سر گذاشته ، و روز خوبتریم پیش رو داشته باشیم .

خب کجا هستیم !؟ روز بخیر دیگه ! امروز دیگه ! یعنی چی !؟ یعنی چی نداره ! مثل دیروز دیگه ! که بحافظه ، بایگانی و ... سپرده شده دیگه !

یعنی اینم مثلا آرشیو میشه ! خب بله ! مگه اینکه مثل دیروز فردایی نداشته باشه ! و روز آخر باشه !

کی ترسید :

دشمن

مثل کی !؟ مثل ترامپ !؟ نه ! واقعا نه ! آخه اونی که ترسید مثل رییس جمهور آمریکاس ! که امروز روز آخر ریاست جمهوریش باشه ! و فردا رییس جمهور نباشه ! اینا ترس داره !

خب بله مثلا ترامپ برجدار و ... هم می ترسه !

راستی ترامپ عالم یا دانشمند چطور !؟ یا در :"سبیل" علم یا دانش چطور !؟ موضوع بحث من اینه ! و با ترامپ سرمایه دار ، رییس جمهور کاری ندارم ، یعنی به من چه ربطی داره !؟ که از کجا آورده ریاستو ، سرمایشو! و راهشو حتی ! یعنی دینشو ! دین سرمایه دار شدن و بعدش ! بله بعدش رییس شدنش ، مثلا رییس جمهور ! بعنوان مثال ! یعنی یه وقت مثلا یه رییسی ، ... ی نگه اونکه رییس جمهور نیست ! مثلا شاهه ، قیصره ، امپراطوره و اسمای امروزیش ! و بدون دینی و آیینی ! و سرمایه ای و ... ، و سرمایه و دین مختص رییس جمهوره مثلا !

خب اولم برم سر علم یا دانش ریاست جمهوری مثلا آقای ترامپ ! خب مگه حرف از مثلا :"دانش بنیان" ی نیست ! یا اینم اختصاص داره به اونی که بخواد از امکاناتی برخوردار بشه !؟ و خود اون ! امکان ده بی نیازه از علم یا دانش بنیانی !؟ خب از کجا بدونه که این بنده خدا شرط ! برخورداری از امکاناتو نداره !؟ ولی مثلا حتی :"اسرائیل" نامیم داره ! حالا مثلا عربستان :"سعودی" نامی بمونه ! تا به اونم برسیم ان شاءالله .

حالا نمیگم ایران ، و بعنوان :"جمهوری اسلامی ایران" ، ولی مثلا یمن چی !؟ یعنی اگه یمن مثلا سعودی باشه حائز شرایطه !؟ یا خود سعودیم بعد سعودی اسرائیلی :"دانش بنیان" ه !؟ بحث اینه !

که چقد !؟ آخه تا یمنه مثلا ، سعودی نمیشه ! و اگه سعودی بشه که دیگه یمنی نیست ! که واجد شرایط بشه ! مگه اینکه یه :"حد یقف" داشته باشه که اسمی ، نامی از یمنم باشه ! خب چقد !؟ آیا بقول آقا ابا عبدالله : الیمن والسلام !؟

استاد شهید مرتضی مطهری دراثری از آثار بدون استثناء خوبشون دارن که ، ما ، مثلا ایرونیا ، مثلا تلویزیونوکه وارد کردیم ، بهمین اسمم ازش استفاده می کنیم ، ولی عربا نه ! اونا یه :"ال" میذارن سرش بعد استفاده می کنن ، البته اگه مثل ما معادلی براش نداشته باشن ، البته نه مثلا مانند :"رایانه " ! آخه اینو مانند این که وارد شده هستن ، اسمش تغییر کرده ! اینو برا این گفتم که گفتم "الیمن" .

نکته ی دیگه اینکه "والسلام" م می تونه به معنی خدا حافظ ، خدا نگهدار و یا ... یمن باشه ! حالا نمیگم خدابیامرزیمن ! آخه اونوقت یعنی خدابیامرزا واجد شرایط میشن ! و :"به تعبیرمعروف" تا نمیری ندونی ! حلواشو میگم ، حلوای شیرینشو میگم !

خب مانعی نداره !

بِسْمِ اللَّهِ ... ، وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ، ... .

گفتم که ! کی ترسید ؟

دشمن

شیخ محمود شبستری که گفته :

که در صد قرن چون عطار نایید

عطاری رو میگه که وقتی عطار شد ، نه عطر فروش ، عطر فروشی داشت ، که به درویشی برخورد که دراز کشید مرد ! جلوی در مغازه ! و مغازه و عطر فروشی تعطیل شد و عطار شد عطار ! و مغازه ی عطاری رو زد ! که یکی از مشتریاش شیخه .

یکیم ملای رومی که گفته و میگه ! هنوزم :

هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم

حالا کدوم کوچه !؟ کوچه ی معرفت ؟ یا حجت !؟ بقول معلم ثانی مثلا .

کوچه معرفت چشم یا گوش !؟ یا حس !؟ و بقول رنسانس غرب !؟ مثلا !؟ و میزون واجد شرایط علم یا :"دانش" بنیانی !؟

یا مثلا معرفت علمی !؟ خب چقد معرفتی !؟ یا چقد علمی !؟

اصلا نکنه مثلا :

أنا مدینة العلم وعلی بابها

این بوده و باشه و خواهد بود :

انا مدینة المعرفت و علی بابها !؟

یا مثلا مقصود از :

دانش بنیان

هم :

شناخت بنیان

بود و هست و خواهد بودم ، فردا !

که هنوز! م ، یعنی امروزم فرصت باشه رفت دنبالش ! که فردا بقول مثلا تلویزیون اگه :"تحریم" بدنبال نداشته باشه :"انزوا" که داره ! چرا !؟ خب :

حال خوش

امروزو ول کرد و رفت دنبال معرفت یا شناخت !

حالا تا کجاشم بمونه ! که تازه بقول مقام معظم رهبری :"حد یقف" م نداشته باشه ! مقام معظم رهبرامروز ! روز :"حال خوش" !؟

نه اون "حال خوش"ی که دیشب همین تلویزیون در کربلا و جوار ضریح امام گفت از فرزند این امام داریم ! و از اشکهاش !

بلکه نه تنها :"تاریخ" بلکه :"جغرافیا" شم همون حال خوشی که نشون میداد مردم ، مثلا خانم اینو می خواد بخره ، شایدم حاج خانم ، و آقا و حاج آقا هم پول یا کارت بدست در خدمت ! و فروشنده هم الحمدلله (...) برا :

یه لقمه نون و (...) !؟

ولی چقدش !؟ چی !؟ آیا :

... قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى ، ... .

یا :

... ، وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى ، عِنْدَ ... .

حالا با چیشم بمونه و آیا :

... صُحُفِ مُوسَى ، وَإِبْرَاهِیمَ ... .

آخه فقط :

... ، مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ، ... .

که نبود !

... ، مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ، ... .

هم بود ، هست ، حالا فردا هم خواهد بود !؟ م  بمونه .

 

فردا (پ3) :

پ – از امام علی علیه السلام پرسیدن چرا خدا یکیه ؟ فرمود اگه یکی دیگه هم بود خب اونم پیامبر می فرستاد و دینی دیگه هم آوزده بود دیگه ! صورت مسئله و پاسخ به تعبیر من بود .

پ2 – بقول تلویزیون :"حال " خوب ، روز خوب مثلا ، :"یه روز " خوب مثلا ، حالا صمدیشم بمونه که دیروزی نداره !؟ فرداییم نداره !؟ و مثلا شبیم در کنارش نداره !؟ همش روزه !؟ یه شبانه روز تو بازار مثلا !؟ خانم بخره و آقا پرداخت کنه و فروشنده هم شکر خدا !؟ یا ولو کنار آبهای خلیج فارس و :"چهاربهار" م داره مثلا !؟ حالا جاهای دیگه تو همون "بازار" م ، یا "چهاربهار" ، در همون "حال" هست !؟ که ... . 

یه روز تو همین تلویزیون که سخنرانی برادر حسن رحیم پور ازغدی رو پخش میکرد ، گفته شد : ما رو که رفته بودیم آمریکا ! نیویورک ، همش می بردن بقول بعضیا ! ( تو همین تلویزیون و در رابطه با فرار مغزا) :"الهیه" ، :"زعفرانیه" ی اونجا ، بهشون گفتم میگن محله ی هارلمم داره ! میشه بریم !؟ که ... .  

پ3 – امروز ، نه دیروز که فرصت نشد زیرنویسا رو بنویسم . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :74
بازدید دیروز :128
کل بازدید : 1342435
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ